کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی
مقدمه
اگر چه خاقانی شاعری است قصیده سرا و بیشتر به سرودن شعر پرداخته است اما، نوشتن نامه ها با عنوان منشأت چیره دستی خویش را در هنر نویسندگی بر همعصران خویش و حتی دوره های بعد از خویش به خوبی نشان می دهد با مطالعه منشأت را می توان چنین نتیجه گرفت که خاقانی نه تنها شاعری بی نظیر است بلکه نویسنده ای، چیره دست است و توانسته در هر دو حوزه نثر و شعر هنرنمایی کند.
منشأت خاقانی مجموعه از نامه های اوست . این نامه ها خطاب به خویشاوندان، نزدیکان، دوستان، بزرگان ایران شهریاران روزگار شاعر می باشد و متضمن فواید تاریخی، اجتماعی و ادبی بسیاری است. نثر کتاب مصنوع و دارای لغات و ترکیبات و تعبیرات عبارات مربی بسیار است.
در این مختصر به بیان برخی فراز و نشیبهای زندگی او پرداخته شده و قسمت اعظم کار شرح و توضیح صفحات 111 تا 137 کتاب منشآت تصحیح دکتر محمد روشن می باشد در این مجموعه از نرم افزارها و کتاب ها و فرهنگهای نسبتاً متعدد استفاده شده است که منابع بسیار مفید و مفیدتر به جز موارد استفاده شده هم موجود می باشد که بدلیل کمبود وقت و نبود برخی امکانات مورد استفاده واقع شد و البته برخی موارد هم بود که در هیچ یک از فرهنگهای مورد بررسی باز یافته شد و در این راه از استاد گرانقدر جناب آقای دکتر خواجه ایم یاری جستم که در همین جا کمال تشکر و قدردانی را از ایشان به عمل می آورم.
نام او به اقرب احتمالات «بدیل» بوده است. خود شاعر در ضمن قطعه ای و در بیت معروفی با اشاره به همین نکته می گوید :
بَدَل من آمدم اندرجهان سنایی را بدین دلیل پدر، نام من بدیل نهاد
اما در اکثر تذکره های قدیمی مثل آتشکده آذر، مجمع الفصحا، ریاض العارفین و ... نام او را «ابراهیم» نوشته اند. علاوه بر آن درویش حافظ حسین ابن کربلایی تبریزی از علمای قرن دهم آذربایجان در اثر معروفش «روضات الجنان و جنات الجنان» هنگام توصیف مزار خاقانی تصریح می کند که بر سنگ مزار وی نام «ابراهیم» درج شده است. خانیکوف مستشرق معروف روسی نیز این نکته را یادآوری کرده است. علی الظاهر آنها که نام خاقانی را ابراهیم دانسته اند به این بیت وی استناد کرده اند که :
زخوان معنی آرایی براهیمی برون آمد زپشت آزر علی نجار شروانی
برای خاقانی دو لقب ذکر کرده اند: یکی «حسان العجم» که توسط عمویش کافی الدین عمر عثمان به او داده شده و شاعر در تحفه العراقین به آن بدین گونه اشاره کرده :
چون دید که در سخن تمامم حسان عجم نهاد نامم
و دیگری افضل الدین یا افضل که شاعر به این لقب خود نیز اشارتی داشته است :
افضل ار زین فضول ها راند نام افضل بجز اضل منهید
خاقانی پیش از آنکه به دربار منوچهر شروانشاه بپیوندد «حقایقی» تخلص می کرده و این تخلص نیز دوبار بیشتر در شعر وی نیامده است:
چون کار به کعبتین عشق افتد شش پنج زند حقایقی باید
و نیز :
ز در تو چند لافم که تو روزی از وفا به حقایقی نگفتی که سگ در منی
پس از آنکه ابوالعلاء گنجوی، خاقانی را به خاقان منوچهر معرفی می کند به مناسبت اختصاص به همین پادشاه، لقب «خاقانی» را برای شاعر برمی گزیند:
چو شاعر شدی بردمت پیش خاقان به خاقانیت من لقب بر نهادم
علاوه بر اینها، کسانی از جمله محمد بن داود علوی شادی آبادی در شرح خود بر ابیات خاقانی گفته اند که شروانشاه اخستان او را «سلطان الشعراء» نامیده است. مرحوم فروزانفر با اشاره به همین نکته می نویسد :
«شادی آبادی در شرح این بیت خاقانی :
شاه سخن به خدمت شاه سخا رسید شاه سخا زفلک دید برترش
گوید : و نیز شروانشاه اخستان بن منوچهر مر امام خاقانی را به خطاب سلطان الشعرا مخاطب گردانیده بود ...»
خاقانی در ابیات فراوانی به زادگاه خود اشاره کرده است . از جمله در تحفه العراقین (ص 42 و 43 ) در جواب پرسش ملک الوزراء می گوید :
گفتا چه کسی و چیست نامت اصلت ز کجا، کجا مقامت
گفتم متعلمی سخندان میلاد من از بلاد شروان
و نیز در ضمن قصیده ای (دیوان – ص 68) می گوید :
عیب شروان مکن که خاقانی هست از آن شهر کابتدایش شر است
علاوه بر این، شاعر در ضمن اشعار خود از شهری به نام «شماخی» یاد کرده است:
چون به شماخی ترا کرد قضا شهر بند نام شماخی توان مصر عجم ساختن
این شماخی پایتخت شروان بوده و شروان نیز شهری است در آذربایجان.
سال دقیق تولد خاقانی مشخص نیست. وی در اشعار خود چند بار در باب تولدش به سال پانصد هجرت اشاره کرده است و همین اشاره ها باعث شده تا بسیاری از محققان از جمله خانیکوف به اشتباه افتاده تاریخ ولادت او را سال 500 ذکر کنند. حال آنکه به گفته غفار کندلی «منظور خاقانی از پانصد هجرت سال تولدش نه بلکه قرنی است که او در آن زندگی می کرده است...»
اما زمان دقیق تر تولد خاقانی باید سال 520 هجری باشد. مرحوم فروزانفر نیز با استناد به دلایلی چند همین سال را پذیرفته است.
در باب تاریخ وفات خاقانی نیز اقوال گوناگون دیده می شود. رفاقت الله خان در مقاله ای به نام «زندگی خاقانی» این اقوال را به چهار دسته تقسیم کرده و آنچه را در این چهار دسته نمی گنجیده به طور جداگانه نقل نموده است.
در این میان، دقیق ترین سند درباره تاریخ وفات شاعر کلیشه سنگ قبر اوست که در سال 1310 شمسی (1931 م 0) از روی سنگ مزار وی تهیه شده و اینک در موزه نظامی تاریخ ادبیات آذربایجان در باکو نگهداری می شود. طبق این سند تاریخ وفات خاقانی در 595 هجری (خمس و تسعین و خمس مائه) بوده است.
علاوه بر آن، مؤلف مفتاح التواریخ بیت زیر را به عنوان ماده تاریخ وفات خاقانی نقل کرده است :
سال تاریخ نقل او رضوان گفت طوطی جنت حق خوان
که ترکیب «طوی جنت حق» به حساب ابجد برابر با 595 می شود.
به تصریح تمامی منابع، خاقانی در محله سرخاب تبریز در جایی که به نام «مقبره الشعرا» مشهور است دفن شده است. آذر بیگدلی در آتشکده در این باب نظرخاصی دارد. وی می نویسد : «خاقانی» در تبریز وفات یافته، در سرخاب مدفون است و چون جمعی از شعرا در جوار او مدفون اند به مقبر الشعرا مشهور است».
به نظر آذر، به اعتبار دفن خاقانی در گورستان فوق، نام آن مقبره الشعرا برگزیده شده اما غفار کندلی در این باره به درستی اظهار نظر کرده و گفته است :
«این ادعا بدون شک خطاست زیرا قطران تبریزی که پیش از خاقانی می زیسته هم چنین اسدی توسی که در آذربایجان اقامت داشته در این گورستان دفن شده اند و سابقه آنها به خیلی پیش از اینها می رسد».
تقی الدین علت مرگ خاقانی را «باد فتق» دانسته:
«گویند به سبب اعراض اهل زمان و معارضه اثیر باد فتق پیدا کرده مدتها به آن مرض گرفتار بود. آخر الامر آن مرض جان ستان بر آن ذات شریف استیلا یافت و در شهر تبریز فی شهور اثنی و ثمانین و خمس مائه وفات کرد».
غفار کندلی نیز با ذکر ابیاتی از خاقانی مبنی بر داشتن درد دل، حدس زده است که شاید علت مرگ شاعر عارضه قلبی باشد.
نام پدر خاقانی علی و شغلش نجاری بوده است. شاعر بارها به نام و پیشه پدر در مطاوی اشعارش اشاره کرده است . از جمله :
به خوان معنی آرایی براهیمی پدید آمد ز پشت آزر صنعت علی نجار شروانی
و نیز :
و ز سوی پدر درو گرم دان استاد سخن تراش دوران
و نیز :
از بر خلایقم سبکبار بر مائده علی نجار
مادر خاقانی زنی مسیحی نسطوری بوده که پس از اسلام آوردن، با علی نجار پیوند گرفته. خود شاعر در تحفه العراقین به این نکته اشاره کرده است :
کارم ز مزاج بد نرستی گرنه دعوات مادرستی...
نسطوری و موبدی نژادش اسلامی و ایزدی نهادش ...
پس کرده گزین به عقل و الهام برکیش کشیش دین اسلام ...
تا مصحف و لااله دیده زانجیل و صلیب در رمیده
از اشارات خاقانی برمی آید که پیشه مادرش طباخی بوده است. در تحفه العراقین ضمن ابیاتی که در توصیف نسب مادرش آورده می گوید :
هستم زپی غذای جانور طباخ نسب ز سوی مادر
حمید آراسلی نام مادر خاقانی را «رابعه» ذکر کرده است.
کافی الدین عمر بن عثمان عموی خاقانی، طبیب و فیلسوف بوده است. پدر خاقانی اصرار داشته که شاعر از پیشه او تبعیت کند؛ اما شاعر که اندیشه های بلندی داشته از پدر می گریزد و به عموی فرهیخته اش پناه می برد. شاعر در نزد این عموی دانشمند، عربی، طب و نجوم و فلسفه را می آموزد و در تحفه العراقین در ضمن ابیاتی به آن بدین ترتیب اشاره می کند :
چون دید مرا زبان گشاده لوح خِرَدَم به دست داده
طبعم به سه علم ساخته راست آن سه که زوهم و عقل و حس خاست
اهمیت پرورش این علم تا آنجاست که خاقانی بارها وجود و اعتبار خود را از او می داند.
دعوی نسبت زعم کن نز پدر زیرا ترا هم پدیدار آورید ارچه پدر گم کرده بود
و نیز :
خاقانیا به ماتم عم خون گری نه اشک کاین عم به جای تو پدری ها نموده بود
سرانجام کافی اذدین در سال 545 (یعنی زمانی که خاقانی 25 ساله بود) وفات می یابد و شاعر را در غوغای جهان تنها می گذارد. پس از این، خاقانی در سوگ وی مرثیه های فراوانی می سراید.
از فحوای سخن شاعر برمی آید که او سه بار ازدواج کرده است. همسر اول خاقانی، زنی روستایی بود که پس از فوقت پسرش رشید الدین از غصه می میرد. شاعر درباره این زن و خانواده اش در منشآت مطالبی آورده است. همسر دیگر خاقانی زنی شهری بود که شاعر از او اظهار نارضایتی کرده است؛ شاعر در قطعه ای ضمن مقایسه دو همسرش می گوید :
سپردی به خاک آنکه ارزید شهری گزدی زشهر آنکه خاکی نیرزد
علاوه بر اینها، خاقانی از این همسر صاحب پسری شده به نام مؤید الدین.
معروف است که یکی از همسران خاقانی، دختر استادش ابوالعلاء گنجوی بوده است اما بعضی از جمله غفار کندلی با دلایلی چند بر این باورند که این پیوند هرگز سرنگرفته بود و افسانه ای بیش نیست.
خاقانی سه پسر به نامهای رشید الدین، امیر عبدالمجید و مؤید الدین داشته است. علاوه بر آن صاحب سه دختر بوده. دو تن از آنها را به شوهر می دهد و دیگری پس از سه روز زندگی وفات می نماید.
تأثیرگذارترین فرزند خاقانی در دیوان، پسر ارشد وی رشید الدین است که در سال 571 در بیست سالگی می میرد و مرگ وی شاعر را در غمی سخت فرو می برد.
این اندوه بزرگ، سبب سرودن مرثیه هایی برای رشیدالدین می شود.
علاوه بر کافی الدین عمر عثمان، عموی خاقانی که از هفت سالگی شاعر را تحت تعلیم خود قرار داده، او محضر دو استاد دیگر را نیز درک کرده است : یکی وحید الدین پسر کافی الدین، پسر عموی خاقانی که مردی فرهیخته و پزشک بوده و از نجوم و ادب نیز بهره داشته است.
دومین استاد خاقانی پس از وحید اادین، ابوالعلاء گنجوی است. خاقانی پس از درگذشت عمویش کافی الدین به این شاعر متنفذ در دربار منوچهر شروانشاه روی آورد و توسط هم او به دربار راه یافت و لقب خاقانی را برگزید.
سفرهای خاقانی
1- به استناد به گفته های مرحوم فروزانفر، نخستین سفر خاقانی بین سالهای 549 و 550 روی داده است. در این ایام، خاقانی با کسب اجازه از شروانشاه اخستان برای دیدن خراسان به راه می افتد اما در ری بیمار می شود. از طرف دیگر ترکان غُز به خراسان می تازند و آن دیار را نا امن می سازند. والی ری نیز به اصرار از خاقانی می خواهد تا از سفر منصرف شود. این عوامل همگی دست به دست هم می دهند و شاعر را تشویق به بازگشت به شروان می کنند و او در سال 550 زمانی که شروانشاه مشغول ساختن بند باقلانی بوده به وی می پیوندد.
2- پس از مدتی در سال 551 مجدداً خاقانی با اجازه از شروانشاه به عزم سفر حج براه می افتد. در عراق به خدمت سلطان محمد سلجوقی می رسد و در موصل نیز وزیر صاحب موصل، جمال الدین محمد بن علی اصفهانی را دیدار می کند.