اهمیت موضوع :
با گذشت بیش از پنج دهه از فعالیتهای رسمی ترویج در ایران در حال حاضر فعالیتهای نظام ترویج کشور اغلب در قالب رهیافت متعارف می باشد ، البته فعالیت در قالب این رهیافت یکی از ضعفهای اساسی نظام ترویج کشور و اکثر کشورهای جهان سوم محسوب می شود .
در این رهیافت مسائل و مشکلات کشاورزی در موسسات ، مراکز ، ایستگاهها و ازمایشگاهها بررسی شده و نتایج و راه حلها به مروجین و کارشناسان ترویج منتقل شده و به وسیله انها در بین روستائیان و کشاورزان ترویج می گردد ، در رهیافت متعارف چنین تصور می شود که کشاورزان نمی توانند مشکلات خودشان را حل کنند و لازم است بخش ترویج از طریق نمایشهای نتیجه ای و طریقه ای ، روزهای مزرعه رسانه های انبوهی و غیره در کشاورزان ایجاد اگاهی نموده و انها را به استفاده از فن اوری های موجود ترغیب نماید . فن اوری های جدید اغلب به وسیله افراد حرفه ای و اموزش دیده در سطوح عالی و در محیط های کنترل شده و سر بسته ای مانند ازمایشگاهها کارگاههای اموزشی یا ایستگاههای تحقیقاتی و گلخانه ای ازمایش و تولید شده و سپس به کارکنان میدانی ترویج انتقال می یابد تا ان را در بین کشاورزان نشر دهند و بدین ترتیب عاملان ترویج عمدتا خود را بعنوان انتقال دهندگان یک سویه فن اوری ها فرض کرده و نقش خود را در برگشت مشکلات کشاورزان به محققان مورد غفلت قرار می دهند ( Swanson, 1997 ; Sadighi and Mohammadzadeh , 2002 ).
در واقع در ترویج متعارف به برقراری یک نظام ارتباطی عمودی با بهره برداران با هدف انتقال اطلاعات پرداخته می شود و اگاهی از بازخورد و نظرات روستاییان و نیز جوابگویی به نظرات و نیازهای انان چندان امکانپذیر نیست و بدین ترتیب این رهیافت نتوانسته انچنان که شایسته است پاسخگوی کشاورزان و نیازهای فن اوری تولید کنندگان کشاورزی در مناطق و موقعیتهای مختلف باشد و در این الگو بسیاری از عوامل و سازه ها از جمله مشارکت کشاورزان و بهره گیری از دانش بومی انها کشاورزی پایدار و .. به فراموشی سپرده نشده است Pretty and Roling 1997
در پاسخ به این نارساییها زا دهه 1970 به بعد دانشمندان و متخصصان ترویج کشاورزی به الگوها و رهیافتهایی روی اورده اند که بیشتر بر مشارکت قدرت بخشی توسعه منابع انسانی و تسهیل تاکید دارند این رهیافتها که با عنوان کلی رهیافتهای مشارکتی شناخته می شوند از ان زمان تا کنون در بسیار کشورها خصوصا کشورهای در حال توسعه بکار گرفته و نتایج مطلوبی از ان حاصل شده است Swanson 1997 مهمترین رهیافتهای مشارکتی بکار گرفته شده توسط کشورها عبارتند از ارزیابی مشارکتی روستایی PRA نظام پژوهش و ترویج مزراعه ای FSRE توسعه مشارکتی فن اوری PTD مدل مشارکتی مدرسه در مزرعه FFS
در رهیافتهای مشارکتی کشاورزان از طریق مشاهدات دانش و توانایی های گروهی و با روش اکتشافی بحث های گروهی تجزیه و مشاهده به یادگیری و ابداع فن اوری های نوین می پردازند وجه مشترک رهیافتهای مشارکتی در این است که فن اوری جدید با مشارکت و تعامل سه گروه کشاورزان تیم چند تخصصی مروجان کارشناسان موضوعی و محققان در دیسیپلین های مختلف و سایر ذینفعان از جمله سازمانهای دولتی و غیر دولتی تولید می شود . این امر موجب پذیرش وسیع تر فن اوری ها و افزایش توانایی های کشاورزان جهت ازمای شو حل مسائل در مزارعه خودشان می شود . از خصوصیات دیگر این رهیافت این است که موجب می شو جهت گیری های تحقیقاتی در ارتباط با نیازها و مسائل و مشکلات مهم کشاورزان بوده و تجربیات انها در زمینه دانش بومی مورد بهره برداری محققان قرار گیرد . که اثرات مثبت اقتصادی و اجتماعی فراوانی برای جامعه روستایی واهد داشت کرمی و فنایی ، 1373.
مقدمه
امروزه تمامی بخشهای اجتماعی – اقتصادی جامعه در معرض تغییر قرار دارند و کشاورزی ساختهای پیرامونی ان نیز از این قاعده مستثنی نیستند . قطعا تحولات اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فنی بر موقعیت ترویج کشاورزی تاثیر گذار بوده و انرا مجبور به تغییر می کند در همین زمینه انقلاب عظیمی چه در حجم اطلاعات و دانش تولیدی و فنون کاربردی و چه در مکانیزمهای ارتباطی توزیع کننده اطلاعات در سطح جهان در حال ظهور است . اطلاعات و دانش فنی در سازوکارهای تولید و بازاریابی بخش کشاورزی به عنوان یک فاکتور مهم همپای زمین نیروی کار و سرمایه عمل نموده و ترویج کشاورزی تامین و یا تسهیل گری دسترسی به این فاکتورهای مهم را در بخش کشاورزی بر عهده دارد و تحولات صورت گرفته قطعا می تواند بر ساخت و کارکرد ترویج کشاورزی تاثیر بگذارد FAO , 1998
با وجود گذشت بیش از پنج دهه از فعالیتهای رسمی ترویج در ایران در حال حاضر فعالیتهای نظام ترویج کشور اغلب در قالب رهیافت متعارف می باشد البته فعالیت در قالب این رهیافت یکی از ضعفهای اساسی نظام ترویج کشور و اکثر کشورهای در حال توسعه محسوب می شود . دراین الگو بسیاری از عوامل و سازه ها از جمله مشارکت کشاورزان و بهره گیری از دانش بومی انها کشاورزی پایدار و ... به فراموشی سپرده شده است Pretty and Roling , 1997
در پاسخ به این نارساییها از دهه 1970 به بعد دانشمندان و متخصصان ترویج کشاورزی به الگوها و رهیافتهایی روی اورده اند که بیشتر بر مشارکت قدرت بخشی توسعه منابع انسانی و تسهیل تاکید دارند این رهیافتها که با عنوان کلی رهیافتهای مشارکتی شناخته می شوند از ان زمان تا کنون در بیشتر کشورها خصوصا کشورهای در حال توسعه بکارگرفته و نتایج مطلوبی از ان حاصل شده است Swanson 1997 مهمترین رهیافتهای مشارکتی بکار گرفته شده توسط کشورها عبارتند از ارزیابی مشارکتی روستایی PRA نظام پژوهش و ترویج مزرعه ای FSRE توسعه مشارکتی فن اوری PTI مدل مشارکتی مدرسه در مزرعه FFS
رهیافت مدرسه در مزرعه کشاورزان farmer field schools Approach نیز از جمله رهیافتهای مشارکتی است که در ان تکنیک های مشارکتی اموزشی برای رسیدن به اهداف یادگیری استفاده می شود . دراین رهیافت اهداف یادگیری تنها شامل فعالیتهای زراعی نمی شود بلکه شامل حیطه قدرت بخشی و تعاملی افراد هم می شود . در این روش مشارکت کنندگان هدف اموزش نبوده بلکه انها قادرند از تجارب همدیگر در موضوعات اموزشی استفاده نمایند و بعلاوه مشارکت کنندگان در کنترل تصمیم سازی سهیم اند Asiabaka , no datc
مدیریت تلفیقی آفات IPM [1]
در سال 1968 سازمان خواربار کشاورزی ملل متحد FAO تعریفی بدین مضمون برای IPM ارائه کرده است . شیوه ای در مدیریت آفات که طی ان محیط زیست و جمعیت فعال افات خاص را مد نظر قرار داده و از تمام فنون و الگوهای مناسب به عنوان یک روش امکان پذیر و سازگار استفاده می نماید . نتیجتا جمعیت آفات را کنترل و در زیر آستانه زیان اقتصادی نگه می دارد .
تاریخچه مختصری از IPM
بعد از دهه 1950 تولید محصولات کشاورزی با استفاده از روشهای نوین آبیاری ، ارقام پر بازده کودهای شیمیایی و سموم آفت کش به سرعت افزایش یافت. با این صنعتی شدن انتظار افزایش تولید نیز بالا می رفت . به نظر می رسید که تولید محصولات با استفاده از صنعت سموم زیست کش در کنترل آفات بطور متعادل در اید و بزودی کمبود مواد غذایی از بین رود . طولی نکشید که بازتاب صنعت فوق در طول دهه 1960 بتدریج سبب بروز مشکلاتی گردید . استفاده بیش از حد سموسم آفت کش باعث مقاوم شدن افات و ظهور آفات جدیدی گردید که منجر به خسارت بیشتر محصولات شد . به غیر از موارد فوق در اثر استفاده بی رویه از سموم آفت کش زیست بوم و محیط زیست بطور جدی به مخاطره افتاد و به همین دلیل توجه بین المللی به اثرات دراز مدت استفاده از این موارد بر سلامتی انسانها و محیط زیست معطوف گردید . برای مقابله با اثرات منفی ناشی از مبارزه شیمیایی آفات مدیریت تلفیقی آفات توسعه یافت . استفاده از شیوه IPM در ابتدا روی استانه سمپاشی متمرکز شد و بعدها روشهای کنترل غیر شیمیایی با استفاده از سموم بطور لکه ای همراه شد که نهایتا مدیریت تلفیقی نوین با تکیه بر مدیریت کشت بوم پایه گذاری شد Morse & buhler 1997
تحقیقات انجام شده در تعداد زیادی از محصولات کشاورزی در جهان ثابت کرد که شیوه کاربردی مدیریت تلفیقی در مزارع به موفقیت های مهمی دست یافته است . اما تا دهه 1980 در کشورهای در حال توسعه مدیریت تلفیقی بخصوص در مورد کشاورزانی که در مساحت کمی کشاورزی می کنند مسئله ای انجام نشدنی بود . زیرا برداشت عمومی از مدیریت تلفیقی در بین کشاورزان بیسواد گنگ و پیچیده بود بنابراین تحقیقات بیشتری مورد نیاز بود تا بتواند اثرات شیوه های این نوع مدیریت را معرفی کند .
تلاش برای معرفی مدیریت تلفیقی به کشاورزان با استفاده از روشهای ساده ممکن است سبب اشنائی انها با این نوع مدیریت شود ولی اموزشهای تئوری تفاوت اشکاری با یادگیری در شرایط مزرعه دارد . کار در مزارع پایلوت و ان هم در ایستگاههای تحقیقاتی نیز چندان تاثیری در دانش کشاورزان نداشته است . به طور کلی کشاورزان محتوای دوره های اموزشی را درک نمی کردند و به دلیل عدم باور قادر به تغییر نگرش در بین کشاورزان نمی شد بتدریج ثابت شد که شیوه های ترویجی بالا به پایین و یکنواخت بودن محتوای دوره های اموزشی بدون نتیجه بوده و تحرکی در کشاورزان ایجاد نمی کند .
شیوه اموزش غیر رسمی توانست به کشاورزان کمک کند . تا اقلیم منطقه خود را بشناسند و بر اساس دانشی که از طریق تجزیه کسب میکنند مدیریت کشت را به عهده گیرند . در طول دهه 80 فائو این شیوه را با استفاده از شیوه های اموزشی مناسب توسعه داد و گروهی از کشاورزان کشورهای اسیائی را در سطح وسیعی در زمینه اموزشهای IPM یاری کرد . راهکار جدید باعث شد که تقاضای کشورها برای اجرای این شیوه بیش از حد افزایش یابد .
در این راهکار نقش مشارکت در اجرای IPM عامل بسیار قوی برای یادگیری کشاورزان در مزرعه بود . در شیوه جدید کشاورزان یادگیری جدید را در کشت بوم زراعی خود انجام می دهند و با استفاده از تجارب تسهیلگران مشکلات تولید را بررسی و حل و فصل می نمیاند . در جریان یادیگری کشاورزان مانند کارشناسان از اصول اکولوژیکی مدیریت تلفیقی افات اگاه می شوند و بخوبی قادر می شوند این دانش را به دیگران انتقال دهند و بر اساس شرایط محلی برای فعالیتهای اینده خود تصمیم گیری کنند مشارکت در مدیریت تلفیقی کشاورزان را در کسب دانش محلی با تجربیات بدستامده از دیگر برنامه های IPM و تحقیقاتی که خودشان انجام می دهند ورزیده تر می کند . در سال 1998 برای بیش از 50000 گروه کاری کشاورزان در بسیاری از کشورهای اسیائی افریقائی و امریکای لاتین IPM مشارکتی به عمل در امد در ابتدا بیشتر این فعالیتها در کشورهایی انجام شده است که کشت برنج داشته اند اما در مورد کشاورزانی که کشت لوبیا کلم کاکائو ، نارگیل ، قهوه ، پنبه ، خیار ، بادام زمینی ،فلفل ، سویا ، سیب زمینی ، گوجه فرنگی و غیره می کارند نیز اعمال شده است ( بی نام ، 1381)
آنچه که در تعاریف قدیمی فائو نادیده گرفته شده نقش کشاورزان در برنامه های اجرائی مدیریت تلفیقی است . یک کشاورز باید قادر باشد فنون مناسب و سازگار با شرایط کشت بوم خود را انتخاب کند . بنابراین بسیار زود مشخص شد که در این فرایند اموزش کشاورزان بسیار مهمتر از انتقال تکنولوژی است . در دوره جدید تاکید مشارکت در اجرای IPM فرایندی که کشاورزان را قادر می سازد به دانش کشت بوم خود دست پیدا کنند و انرا به عنوان یکی از اصول اساسی در کشاورزی پایدار منظور کنند . شیوه IPM مشارکتی اگاهی های اکولوژیکی کشاورزان را تقویت می کند و سبب می شود کشاورزان برای شناخت افات احساس مسئولیت کنند و مناسب ترین راه حل را با توجه به موقعیت مزرعه خودشان جستجو کنند . این روند از طریق تلفیق دانش بومی با دانش روز انجام می شود .