چکیده:
فقر عبارت از ناتوانی انسان درفراهم آوردن نیازهای بنیادی خود جهت رسیدن به یک زندگی آبرومندانه وشایسته می باشد. این تعریف به مفهوم عبارت ((آبرومندانه وشایسته )) بستگی دارد ، زیرا این مفهوم را فقط می توان درقالب قضاوتهای فردی و محیطی شناسائی کرد و تردیدی نیست که درهر اجتماع و از هردیدگاه تعریف متفاوتی ازآن را می توان ارائه داد . این تعریف برداشتی کلی ازمفهوم فقر را به دست می دهد . لیکن فقر را می توان از دو دیدگاه مطلق ونسبی مورد ارزیابی قرار داد . تحقیقات رونتری(Rowntree) ، پایه اصلی بررسیهای فقر مطلق را نشان می دهد . تعریف او از فقر مطلق عبارت است از: خانوارهای مبتلا به فقر اولیه آن قدر درآمد ندارند که بتوانند حد اقل نیازهای تغذیه را برحسب ارزانترین انواع مواد انرژی زا تامین نمایند. یکی از معروفترین محققین فقر نسبی ، تاون سند(Townsend) است . اوبه نقش افراد دردرون اجتماع وبه ارتباط بین آنها و سایرین اهمیت می داد . به گفته او ، افراد درصورتی فقیر شمرده می شوند که نتوانند درزندگی مشترک جامعه ای که درآن زندگی می کنند مشارکت داشته باشند. با این تعریف درهرجامعه با درنظر گرفتن معیارهای متفاوت می توان فقر را تعریف کرد وپائین بودن نسبی سطح زندگی مردم را درمقایسه با سطح زندگی متعارف جامعه برآورد ومحاسبه نمود. دراین حالت ، درجه محرومیت نسبی جامعه مطرح می شود وازاین طریق است که می توان فقرای هرجامعه را شناسائی کرد. خط فقر چیست؟ خط فقر ارتباطی بین فقر ونابرابری نسبی دارد. این خط پائین ترین حد درآمد لازم برای حفظ زندگی درحد اقل معیشت را نشان می دهد . دراین تعریف ، ((حفظ زندگی ))، به قضاوتهای فردی ومعیارهای اجتماعی بستگی می یابدبا توجه به اینکه فقر مطلق ویا فقر نسبی را مورد نظر قرار دهیم خطوط فقر متفاوتی خواهیم داشت. با تعاریف متفاوتی که ازفقر وجود دارد ، برآوردهای مختلفی نیز ازخط فقر می توان انجام داد . تعدادی از روشهای موجود از این برآوردها عبارتند از: - محاسبه خط فقر براساس حداقل معیشت. - محاسبه خط فقر براساس تامین مواد غذائی درحد نرمال. - محاسبه خط فقر براساس کالری مورد نیاز روزانه. - برآورد خانوارهای آسیب پذیر بر اساس نماگرهای رفاه.
فقر در وجه اقتصادی بمعنی عدم برخورداری از حداقل امکانات معاش میباشد، فقری کهدر برخی از جوامع گریبانگیر عده قلیلی میشد فقر موردی است و فقر دیگری که همگی افراد جامعه بجز عده معدودی دچارآن هستند ناشی از فقر فیزیکی یا محرومیت از نعم و مواهبطبیعی است. یکی از علل فقر استثمار است متخصصین تعلیم و تربیت علت فقر را به عدم وجود یک سیستم آموزشی مطلوب نسبت می دهند. متخصصین اداری نیز آنرا ناشی از فقدان یکسیستم اداری کار آمد می دانند. عده ای دیگر عقب ماندگی اقتصادی و وجود فقر در روستاها و پذیرش روحیه تسلیم در مردم اینگونه کشورها را از دیگر علل می دانند. دو راه مبارزه وسیع با فقر وجود دارد که یکی مبارزه با روحیه سازش پذیریمردم با فقیری می باشد. و دوم تسهیل راههای گریز از فقر می باشد. این دو رشته اقدامات بطور عمیقی بهم وابسته اند. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نه تنها قابلیتتولیدی زمین بلکه قابلیت تولید نیروی کار بطور بارزی پائین است. لذا یکی از انگیزههای کشورهای در حال توسعه در صنعتی کردن خود با انتقال نیروهای کار عاطل و نیمه عاطل بخش کشاورزی به بخش صنعتی است که نقشی در فقرزدائی دارد و نکته دیگر در مبارزه بافقر تحدید موالید درتوده ها باروری در سطح بالای 3% عملی کردن قوانین اداری و اصلاحات دستگاه اداری، سرکوبی فساد و سوء استفاده ایجاد انضباط اجتماعی می باشد. در بررسی استراتژی توسعه می بینیم که نیازهای اساسی ارزش و اعتبار زیادی دارند کهاز دو بخش زیر تشکیل می گردند : الف- نیازهای اساسی خانواده مثل کار، تغذیه ،بهداشت روانی، مسکن و لباس ب- نیازهای اساسی همگانی مثل آب سالم، بهداشت و درمان ، امکانات تعلیم و تربیت لذا در این امر بر طرحهای بزرگ سرمایه برتکنولوژی پیشرفته ، رقابت اقتصادی ، شهر وصنعت تاکید می شود و توسعه اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی توسط تعداد محدودی هدایت میشود و بخش خصوصی به سودکلانی دست می یابد که این سودهای کلان موتور توسعه شناخته میشود ولی این روش موجب نابرابری میان شهر و روستا و نابرابری اجتماعی و اقتصادی درشهرها می گردد. 2- کشورهای غنی از یکطرف محدودیت زادو ولد را در جهان سوم ترغیب می کند و از سوی دیگر سیاستهایی را در تجارب خارجی بکار می بندند که نتیجه آنها به تعویق انداختن توسعه اقتصادی کشورهای فقیر است. بنابراین فقر و گرسنگی همچنان در این کشورها وجود دارد. کمکهای غذائی موضوعی استکه میان دولتها مطرح است. اما در خصوص تاثیرات این کمکها به ملل جهان سوم و جوامع فقیر چندین نظریه وجود دارد. الف- فروش بسیار و هدیه کم : تنها (1% کمکهای رایگان است و 2/3 کمکها در کشور استفاده کننده بفروش می رسد ولی متاسفانه اکثر آنهائی که می توانند بخرند از میان بی چیزترین نیستندو ب- نژادی مرکب از گدایان : کمک غذائی معمولاً بوجودآورنده طرز فکر اتکای بر دیگرانبوده و جلوی کوشش در جهت خودبسندگی غذائی را می گیرد و ضمناً کمکهای غذائی اغلب بازار محلی رادر هم می ریزد و درها را بر روی امپریالیسم فرهنگی باز می کند. نگرانی از این جهت نیست که کره زمین به اندازه کافی محصول نمی دهد: بلکه به گفته بانک جهانیمسئله ، مسئله توزیع است کافی است تا 2% ازتولید غلات جهانی را بسوی نیازمندان هدایت کرد تا مسئله بدی تغذیه حل شود. در سال 1986 در سرتاسر جهان بیش از 1000 میلیارددلار صرف برنامه های نظامی شد. در صورتیکه بنا به گزارش سازمانهای بین المللی، مجموع کمکهای عمرانی به 5% این مبلغ هنگفت نمی رسد. بنابراین آنچه باید دگرگون شود عبارتست از : مشکل بیکاری، مشکلات زیست بومی و سرمایه گذاریهای ضروری جهت استفاده از منابع موجود خویش ایجاد پیوند مناسب و کارساز بینآگاهیهای عمومی و تخصصی جهت ایجاد همکاری گسترده تری بین کارشناسان و افراد عادی در جهت توسعه آگاهی از این واقعیت که توسعه باید از داخل کشورها سرچشمه بگیرد و شیوههای تولید و راه و رسمهایی که زیانبار نیستند باید تشویق شوند.
مفهوم فقر
مفهوم فقر همیشه با نحوه توزیع درآمد ملی و یا درآمد سرانه همراه میباشد. در مطالعات اقتصادی شناسایی افراد فقیر معمولا در قالب تعیین خط فقر صورت میگیرد، که به صورتهای ویژه و گاهی متفاوت ارزیابی و تعیین میگردد اصولا دو مقدار خط فقر تحت عنوان خط اول و خط دوم فقر مورد محاسبه قرار میگیرد. در روش اول پس از رتبهبندی خانوارها براساس هزینه خانوار، مقدار شاخص متناظر با میانه توزیع که 50درصد خانوارهای نمونه پایینتر از آن قرار میگیرند – انتخاب شده است. سپس ربع این مقدار به عنوان خط اول فقر و نصف آن بهعنوان خط دوم فقر تعیین شده و مورد استفاده قرار میگیرد.
این روش در برگیرنده رویکرد «فقر نسبی» است چون شخص فقیر به نسبت میزان درآمد سرانه جامعه خود سنجیده میشود و این مساله ارتباط چندانی با محرومیت مطلق ندارد. در رویکرد «فقر مطلق» بدون در نظر گرفتن میزان درآمد سرانه در یک جامعه، حداقل امکانات معیشتی قابل قبول معیار تعیین فقیر قرار میگیرد و لذا این رویکرد بسیار متغیر بوده و نمیتواند از قاعده مشخصی پیروی کند
امروزه برای فقر ابعاد گسترده ای وجود دارد که بارز ترین بعد آن ، بعد اقتصادی است و بدون شک ابعاد دیگر فقر به نوع چشمگیری به بعد اقتصادی آن مرتبط است . از ابعاد فقر می توان به موارد زیر اشاره نمود :
· فقر اقتصادی که به واسطه عدم توزیع متناسب منابع مالی و مادی ( بر اساس ملزومات زندگی در یک جامعه ) و منابع سرمایه ای ( بر اساس دستیابی به رشد و پیشرفت جامعه ) که در جهت دستیابی به قدرت صورت می پذیرد ، ایجاد می گردد .
· فقر قدرت که به واسطه عدم توزیع متناسب مقام و رتبه ( بر اساس شایستگی های فردی ) که ریشه در بهره برداری از منابع سرمایه ای و اقتصادی دارد ، ایجاد می شود
· فقر فرهنگی که به واسطه وجود خرده فرهنگ ها که خود به دلیل توزیع نامناسب بینش ها و آگاهی های مربوط به تربیت فردی ، هنجارهای مورد قبول جامعه ، گذشته و تاریخ جامعه ، موجودیت و جایگاه جامعه ، اهداف پویایی و حرکت جامعه و ... و همچنین به دلیل ایجاد تصلب باورها در باره سنن و آیین حاکم در جامعه ، بوجود آمده و ریشه در توزیع نامناسب قدرت و منابع سرمایه ای دارد ، ایجاد می گردد .
· فقر سیاسی که به واسطه عدم توزیع مناسب اعتماد دیپلماتیک بر اثر ناتوانی در ایجاد ارتباطات دیپلماتیک که ریشه در گسترش فاصله طبقاتی اقتصادی و قدرتی در بین جوامع مختلف دنیا دارد ایجاد می شود .
· فقر اطلاعاتی که به واسطه عدم توزیع مناسب دانش ویا عدم توزیع مناسب روش های دستیابی به منابع مورد نیاز جوامع که به منظور ایجاد و گسترش فاصله طبقاتی از نظر اقتصادی و قدرت صورت می گیرد ، ایجاد می شود .
هرجند این ابعاد از بارزترین بعدها ی فقر می باشند ولی ابعاد دیگری از فقر نیز وجود دارد که در تمام جوامع به وضوح دیده می شود همانند فقر غذایی ( سوء تغذیه ) ، فقر علمی ، فقر مدیریتی ، فقر عاطفی ، فقر روانی و ... که همه این ابعاد یاد شده به نوعی با یکدیگر ، علی الخصوص با فقر اقتصادی و فقر قدرت ارتباط داشته و از یکدیگر نشأت می گیرند .
تودارو در کتاب توسعه اقتصادی در جهان سوم به دانشجویان اینگونه گوشزد می کند : "دانشجویان باید آگاه باشند که نابرابری های قدرت ، اعتبار ، موقعیت ، رضایت شغلی ، شرایط کار ، درجه مشارکت ، آزادی انتخاب و بسیاری از ابعاد دیگر که بیشتر به دومین و سومین جزءمعنای توسعه یعنی اعتماد به نفس و آزادی انتخاب مربوط می شود ، اگر نه بیشتر ، لااقل اهمیتی در حد نابرابری اقتصادی دارند ، ولی به مانند اکثر روابط اجتماعی ، واقعاً نمی توان نمودهای دیگری را ، اغلب طی یک فرایند پیچیده و وابسته به یکدیگر علت و معلولی ، تقویت می کنند" . (مایکل تودارو ، توسعه اقتصادی در جهان سوم ، ترجمه دکتر غلامعلی فرجاد ، چاپ نهم ، انتشارات بازتاب ، ص 138 )
به دلیل آنکه انسان ، موجودی بسیار پیچیده است ، تفاوت انسان ها در کسب منابع ، کسب فدرت ، کسب اطلاعات ، یاد گیری ، ایجاد روابط ، جلب اعتماد و ... بسیار زیاد است . از طرفی انسان ، موجودی است که طالب بهترین ها و بیشترین ها است و به خاطر این امر ، موجودی است قدرت طلب و همین امر باعث می شود که سعی نماید فاصله خود را از نظر قدرت ، دارایی و دانسته ها از بقیه بیشتر نماید و به عبارتی برتری خود را بر دیگران بوجود آورده و تثبیت نماید . این شرایط در زمانی که جوامع کوچک بوده و رقابت بین افراد در کسب مال و ثروت و قدرت و دانسته ها کم است شدت کم تری داشته و با افزایش جمعیت و رقابت بین افراد شدت می یابد .
نابرابری و فقر در همه جوامع اعم از بزرگ یا کوچک ، توسعه یافته و یا در حال توسعه و حتی عقب مانده ( خواسته یا ناخواسته ) وجود داشته و دارد . " فقر یک مفهوم نسبی است . وضعیتی است که تنها بر حسب مقایسه شرایط یک گروه از مردم با شرایط گروهی دیگر تعریف می شود . مسئله ای که پیرامون فقر وجود دارد این است که مقیاس هایی که توسط یک فرد برای مقایسه جمعیت ها به کار گرفته می شود به یک سری از فرضیات ، پیرامون استانداردهای مناسب زندگی _ که برخی استفاده می کنند و برخی دیگر فاقد آنند _ منجر می شود " . ( مصطفی ازکیا ، جامعه شناسی توسعه ، نشر کلمه ، چاپ چهارم ، 1381 ، ص 27 )
از آنجایی که همه ابعاد فقر به نوعی ریشه در قدرت و ثروت دارد ، شاخص ترین بعد فقر که بسیار نیز بدان پرداخته شده و بر روی آن بحث های زیادی شده است فقر مالی و اقتصادی است .
فقر قدرت و فقر اقتصادی تشدید کننده یکدیگرند . کسب مال و ثروت به خاطر بدست آوردن قدرت بیشتر و کسب قدرت به دلیل بدست آوردن مال و ثروت جذابیت دارد . همین امر باعث می گردد که انسان ها سعی کنند تا قدرت را به خاطر ثروت و ثروت را به خاطر قدرت برای خود بیشتر ذخیره سازی نمایند . حتی فردی که در یک گروه کوچک مانند خانواده اعمال قدرت می نماید سعی دارد بر منابعی که در خانواده مطرح است تسلط داشته باشد وتوزیع آن را در اختیار گیرد . این مسئله شامل کلیه منابع مالی ، مادی ، انسانی و ... می گردد .
هیچ جامعه ای وجود ندارد که در آن فقر و نابرابری وجود نداشته باشد و این امری است طبیعی . در تمام جوامع انسانی ، غیر انسانی و حتی مجموعه های طبیعی و مصنوعی نابرابری ها و ضدیت ها مشاهده می شود . " اگر از زاویه زیبایی شناسی به هر مسئله ای بنگریم مسلماً توازن خاص و منطقی را مابین اعضای تشکیل دهنده آن مشاهده خواهیم نمود ... ولی آنچه که بیش از همه در تمام این توازن ها به چشم خورده و قابل ملاحظه می باشد وجود مکانیسم برقراری ارتباط مسالمت آمیز در بین اجزاء متضاد در یک مجموعه است . به طور مثال وجود خوبی ها در کنار بدی ها ، پستی ها در کنار بلندی ها و همچنین کمی ها و زیادی ها ، سیاهی ها و سپیدی ها ، تاریکی ها و روشنایی ها ، صداها و سکوت ها ، اوج ها و حضیض ها و ... نهایتاً زشتی ها و زیبایی ها که همه اینها ( بسته به نوع ترکیب ) زمانی که در یک مجموعه کنار یکدیگر مورد بررسی قرار می گیرند نشان دهنده تلفیق بسیار زیبایی علیرغم ضدیت های خود می باشند ". (اردشیر بزرگ نیا ، بررسی ریتم از نظر زیباشناسی – ارتباط مسالمت آمیز ارکان متضاد ،نشریه هنری دریچه هنر ، شماره پنجم ، سال سوم ، بهار 1381 ، بخش موسیقی ) ولی می توان گفت که این ارتباط مسالمت آمیز ارکان متضاد زمانی که ضدیت ها شکل نامتعارفی را به خود می گیرد به سادگی از بین می رود .