مقدمه:
روانشناسی ورزشی[1] شاخه ای از علم ورزش است که در جستجوی فراهم نمودن پاسخ به سؤالات مختلف در زمینههای رفتار انسانی در حیطه ورزش است. از آنجایی که روانشناسی به مطالعه رفتار میپردازد، بالطبع موضوع روانشناسی ورزشی نیز مطالعه حرکات و فعالیتهای ورزشی در تمام ابعاد از فعالیت حرکتی یک کودک دبستانی تا مسابقات جهانی و المپیک میباشد.
اگر چه اهمیّت مسائل روانی در ورزش از چندین سال پیش شناخته شده است با این حال روانشناسی ورزشی هنوز دانشی بسیار جوان میباشد و در خلال دهههای اخیر علاقه و توجه به «روانشناسی ورزشی شناختی[2]» افزایش چشمگیری یافته است. ابتدا تمام تلاشها در این حیطه معطوف به مردان قهرمان بود اما در سالهای اخیر این روند متحول شده است و روانشناسی ورزشی قهرمانان زن و مرد حرفهای و برجسته افراد شرکت کننده در فعالیتهای غیر حرفهای را نیز مورد توجه قرار میدهد. به عبارتی هدف روانشناسی ورزشی کمک به ورزشکاران در تمام ردههای سنی از نوجوانان تا بزرگسالان است.
امروزه متخصصان فیزیولوژی ورزش از دانش روانشناسی ورزشی برای کمک به شرکتکنندگان در برنامههای باز پروری قلبی استفاده میکنند تا آنها بر ترس خود نسبت به از سرگیری و شروع تمرین غلبه کنند. معلمان همچنین با استفاده از دانش روانشناختی ورزشی شیوه توجه به تأثیرات محیطی را که باعث بهبود اجرا میشوند، به متعلمان خود میآموزانند. دست اندر کاران تیمهای جوانان برای اطمینان از کسب تجارب مثبت از سوی ورزشکاران جوان، از روانشناسی ورزشی بهره میگیرند. و نهایتاً مربیان در تمام سطوح از تکنیکهای روانشناسی ورزشی همچون کنترل هیجان، تصویر سازی ذهنی، هدف گزینی و انگیزش کمک میگیرند تا ورزشکاران را در تکامل بخشیدن اجراهایشان یاری دهند. اکنون با پیشرفت علم روانشناسی ورزشی، بحث مهارتهای روانی در اجرای عملکردهای ورزشی از اهمییت بسزایی برخوردار شده است و در حالی که قبلاً به اهمیت آماده سازی جسمانی تأکید میشد امروزه قهرمانان هرچه بیشتر بر آماده سازی روانی توجه و تأکید میکنند. تجارب کسب شده آنان حاکی از آنست که وقتی در میدانهای بزرگ با قهرمانانی همتراز به لحاظ جسمیبه رقابت میپردازند، سرانجام آمادگی روانی پیروزی را به نفع یکی از طرفین رقم خواهد زد.
مربیان برتر نیز به جنبههای آماده سازی روانی ورزشکاران و ضرورت تدارک آن در طول تمرینات واقفند. و بخشی از برنامه آمادهگی را به آماده سازی روانی اختصاص میدهند. با وجود این، آماده سازی روانی تا حدود زیادی مورد غفلت قرار گرفته است که به نظر میرسد عمدهترین علت این غفلت فقدان آگاهی مربیان در چگونگی آماده سازی روانی ورزشکاران میباشد. صاحبنظران ورزش چنین میپندارند که ورزش میتواند به بازیکنان جوان قدرت ارادهگری، اعتماد به نفس، نحوه سلوک، برقراری ارتباط با دیگران و تجربه رسیدن به هدفهای مشکل را بیاموزد ولی امروزه میدانیم که این قابلیتها به طور خود بخودی به حداکثر نرسیده و رشد نمییابند مگر اینکه ورزشکار تحت آموزش و تمرین مهارتهای روانی1 قرار گیرد.
اکنون مهارتهای روانی در همان نقطهای قرار دارند که پنجاه سال پیش مهارتهای جسمانی قرار داشتند مربیان باید به این اعتقاد دست یابند که مهارتهای روانی هم چون مهارتهای جسمانی قابل کسباند و باید به طور اصولی و علمی آموزش داده شوند.
روانشناسی ورزشی:
پیدایش علم روانشناسی ورزشی به قرن بیستم باز می گردد اما اولین مطالعات در این زمینه در سالهای آخر قرن نوزدهم انجام شد. در واقع به صراحت نمی توان بیان کرد که روانشناسی ورزشی دقیقاً در چه زمانی بصورت علم مطرح شد, به همین جهت برخی ادعا میکنند علم روانشناسی ورزشی همچون نوزادی است که به تازگی متولد شده است. بطور کلی در ابتدا مطالعه رفتار ورزشی در جهت تشریح اصول و موضوعات روانشناسی عمومی بود و جهتگیری مشخصی بعنوان روانشناسی ورزشی دیده نمی شد. دکتر نورمن تریپلت[4] روانشناس دانشگاه ایندیانا, در اوایل سالهای 1897, در مجله آمریکایی روانشناسی مطلبی را منتشر کرد که به گونهای مستقیم به روانشناسی ورزشی ارتباط داشت. تریپلت پدیدهای را بررسی کرد که اکنون «سهولت اجتماعی»[5] مینامیم, و آن اثر مساعد مشاهده کنندگان برعملکرد شخص است. او پی برد دوچرخهسوارانی که گروهی فعالیت میکنند نسبت به زمانی که فردی دوچرخهسواری میکنند, نیز سریعتر حرکت می کنند. دکتر ای. دبلیو. اسکریپچر[6] روانشناس دانشگاه ییل از مطالعه خود چنین نتیجه گرفت که شرکت در ورزش به دارا شدن ویژگیهای شخصیتی مطلوب میانجامد (مارک، اچ انشل،1380).
دیدگاه جدید مبنی بر اینکه ورزش رقابتی شخصیت ساز است, ریشه در پژوهشهای اسکرپیچر دارد, اما پیشگام شناخته شده روانشناس ورزش دکتر کلمن رابرتز گریفیت[7] است. گریفیت که به عنوان پدر روانشناسی ورزش از او نام برده میشود, بعنوان اولین شخصی است که سالهای زیادی را صرف آزمایشهای منظم روانشناسی ورزشی کرده است(مارک، اچ انشل،1380).
گریفیت اولین آزمایشگاه روانشناسی ورزش را, به نام آزمایشگاه پژوهش ورزشی در سال 1925 در دانشگاه ایلینوی تأسیس کرد. اگرچه پژوهش درباره اثر عوامل روانی بر عملکرد ورزشی را, در سال 1918 آغاز کردهبود. علایق اولیه او شامل اثرهای عوامل روانی و محیطی بر یادگیری و اجرای مهارتهای حرکتی و شخصیت در ورزش بود. او برای آزمایشگاه خود وسایلی را تهیه کرد که آگاهی از جنبشهای مهارتی, هوشیاری ذهنی, واکنشهای زمانی نسبت به بینایی, شنوایی، فشار, ثبات, هماهنگی عصبی عضلانی, تنشها و رهاسازی عضلانی و توانایی عضلانی را اندازهگیری میکردند. او بر اساس مصاحبه با بازیکن فوتبال ردگرنگ پی برد که ورزشکاران برتر مهارتهای ورزشی را خودبهخود, بدون هیچ یا کمترین اندیشهای, انجاممیدهند.او اولینکتابهایروانشناسی ورزشی را به نامهای «روانشناسی مربیگری» در سال 1926 و «روانشناسیورزشکاران» در سال 1928 نوشت و اولین درس روانشناسی ورزش را در سال 1923 در دانشگاه ایلینوی تدریس کرد. گریفیت, در تکلیفی که روانشناسان ورزش امروزی واقعاً بر آن رشک میبرند, توسط باشگاه شیکاگوکانبر[8] استخدام شد تا در فصل مسابقههای سال 1938 مشاور روانشناس ورزش تیم باشد. او آزمونهای حرکتی و پرسشنامههای روانی گوناگون را اجرا کرد تا توانایی حالت روانی و توانایی بالقوه کنونی ورزشکاران رقابتی را از آغاز آموزش (فصل بهار) تا پایان فصل تعیین کند(مارک، اچ انشل،1380).
پژوهش روانشناسی ورزشی در دهه های 1940 نمود واقعی داشت بجز پایاننامههای دکترا که گهگاهی نوشته میشدند. در این زمان بیش از هر چیز, تأسیس آزمایشگاههای یادگیری حرکتی رواج یافت که ار جمله میتوان آزمایشگاهی را نام برد که توسط جان لاتر[9] در دانشگاه پنسیلوانیا,کلارنس رگزویل در دانشگاه ویسکاسنین, سی. اچ مکلوی در دانشگاه آیوا, و شاید از همه معروفتر فرانکلین هنری در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی, تأسیس شد (مارک، اچ انشل،1380).
این جنبش زمینه را برای حضور، رشد و ... تربیت بدنی فراهم ساخت که دارای پیچیدهترین رهیافت علمی در پژوهش برای رفتار حرکتی بود. همه دانشمندان ورزش به نوبهی خود از بهینهبودن طرح, تجهیزات و فنون آماری پژوهشی انتشار بیشتر دادههای مربوط به فرایندهایی که زیربنای مهارتآمیز عملی و آموختنی بودند, سود جستند. با وجود «خلأ شایان توجه بین سالهای مولد گریفیت و کارهای پژوهشگران معاصر در روانشناسی ورزش», زمینه روانشناسی ورزش از این تلاشهای اولیه در پژوهش حرکتی, سود برده است (مارک، اچ انشل،1380).
سرانجام, در دههی 1960 بود که روانشناسی ورزش گامهای بزرگی را برداشت و زمینه علمی کنونی را فراهم آورد. چندین عامل به گسترش این زمینه علمی کمک کردند. کتابهای درسی بیشتر از هر زمان دیگر چاپ شدند. از جمله میتوان به کتابهای زیر اشاره کرده:
«رفتار جنبشی و یادگیری حرکتی» بریانتگرتی[10], «مشکل ورزشکاران و چگونگی مقابله با آنها» بروس اجیلو و توماس تاتکو[11], «یادگیری حرکتی و عملکرد انسانی» رابرت ان سینگر[12] و «روانشناسی و رفتار حرکتی» جوزف اکسندین[13]. کتاب دیگری بهنام «مربیگری, ورزشکاری, روانشناسی» سینگر[14] اولین کتاب درسی در روانشناسی ورزش بود. این کتابها محرکی برای پژوهش و انتشار فراوان در نشریههای علمی بودند. از همه مهمتر «فصلنامهی پژوهش» که اکنون «فصلنامهی پژوهش برای تمرین و ورزش» نامیده میشود, از انتشارات پژوهشی رسمی تربیتبدنی حرفهای در ایالاتمتحده بود. اما مهمتر از پیشرفت پژوهش در روانشناسی ورزشی و رفتار حرکتی, کلاسها و برنامههای دانشگاهی بود که منجر به پیدایش بارزترین دانشمندان, در روانشناسی ورزش شد (مارک، اچ انشل،1380).
عنصر نهایی در رشد روانشناسی ورزش تأسیس چند انجمن حرفهای بود. اولین نشست سالیانه انجمن امریکایی روانشناسی ورزش و فعالیت بدنی در سال 1967 برگزار شد. انجمن کانادایی یادگیری روانی حرکتی و روانشناسی ورزش, در سال 1969 آغاز به کار کرد (مارک، اچ انشل،1380).
این سازمان در آغاز به انجمن کانادایی بهداشت, تربیتبدنی, تفریحات سالم و رقص وابسته بود. اما در سالهای 1977 مستقل شد. در سال 1975, بخشی به اتحادیه امریکایی بهداشت, تربیتبدنی, تفریحات سالم و رقص, اضافه شد تا روانشناسی ورزش را در چهارچوب علمی تربیتبدنی تقویت کند. آن را آکادمی(فرهنگستان) روانشناسی ورزش نامیدند. هدف فرهنگستان تقویت نگره و پژوهش بود به گونهای که بتوان در تربیتبدنی یا موقعیت ورزشی به کار برد. بعلاوه در سال 1986, پیدایش انجمن پیشرفت روانشناسیورزشی کاربردی بود که برای پیشبرد رهیافتی اکتشافیتر در روانشناسی ورزش آغاز به کار کرد. این انجمن, که در بر دارنده بزرگترین عضویت روانشناسی حرفهای و دانشجویان در سرتاسر جهان است, دارای سه بخش است:
روانشناسی بهداشت (که برای نمونه اثرهای روانی فعالیتهای بدنی را بررسی میکند)روان شناسی درمان (که مشاوره ورزشی و مطالعه اثر فنون رفتاری و روانی بر عملکرد ورزشی را بررسی میکند), و روانشناسی اجتماعی(که عوامل محیطی بر عواطف و رفتارهای ورزشکاران و مربیان ورزش را مورد مطالعه قرار میدهد). اگرچه شاخه روانشناسی ورزش ریشه در علم تربیتبدنی دارد, در سالهای أخیر از سوی روانشناسی مورد پذیرش قرار گرفته است. این موضوع به سبب استفاده قانونی از اصطلاح«روانشناس» است که نشانگر آموزش دانشگاهی در روانشناسی است. قابل درک است که, در بین دانشمندان و دستاندرکاران, بحثهای شایان توجهی در این باره وجود دارند مبنی بر اینکه کدام علم- تربیتبدنی, علم ورزش یا روانشناسی- باید برنامههای آموزشی روانشناسان ورزش را هماهنگ کند. به احتمال, در استرالیا, ارتباط بین روانشناسی ورزش و روانشناسی از همه قویتر است, زیرا که در سال 1992 جامعه روانشناسی استرالیا اولین هیأت روانشناسان ورزش را در سازمان روانشناسی ملی پذیرفت. اهمیت این هیأت در تعیین معیارهایی است که برای دادن پروانهی کار به روانشناسان ورزش مورد استفاده قرار میگیرند. انجمن روانشناسی امریکا دارای بخشی بهنام بخش روانشناسی ورزش و تمرین است که گروه علاقمندی مرکب از پژوهشگران را تشکیل میدهد که عوامل روانی مرتبط با عملکرد انسانی را مورد مطالعه قرار میدهند. اما هدف این گروه این است که زمینه مطالعه را گسترش دهند نه اینکه معیاری برای پروانه یا مدرک تعیین کند (مارک، اچ انشل،1380).
کالج امریکایی پزشکی ورزشی و اتحادیه پزشکی ورزشی استرالیا, گروههایی فرعی در روانشناسی ورزش و تمرین دارند. سرانجام روانشناسی ورزش توسط جامعه بینالمللی روانشناسی ورزش در سرتاسر جهان شناخته میشود (مارک، اچ انشل،1380).
هدف این سازمانها این است که برای دانشمندان و دستاندرکاران و روانشناسیورزشی هویتی ملی و بینالمللی حاکی از نظام علمی ایجاد کنند. همچنین فرصتی فراهم میکنند تا با اعضایشان سالانه ملاقات کنند و 1) ایدههای خود را مبادله کنند, 2)تجارب پژوهشی خود را توضیح دهند, 3) با دانشمندان و دستاندرکاران شناخته شدهای که تخصصهایشان در زمینههای قابل کاربرد در رفتار ورزشی است, صحبت و تبادل نظر کنند, 4) درباره موضوعات بحثانگیز بحث کنند و تصمیم بگیرند و 5) به کلاسها و بخشهای مربوطه خود ایدههای جدید و مهیجی ببرند که از زمینه موردنظر سرچشمه میگیرند. از این سازمانها, نشریههای علمی جدید پا گرفتهاندکه نیازهای این زمینه پژوهشی گسترش یابنده را برطرف کنند. روانشناسی ورزشی اکنون توسط اعضای جامعه دانشگاهی به عنوان علمی معتبر شناخته میشود (مارک، اچ انشل،1380).
اکنون باید روشن شده باشد که روانشناسی دربردارنده زمینه علمی چند بعدی از مطالعه و عمل است. روانشناسی ورزشی از بسیاری از علوم سنتی روانشناسی, مشتق و بنابراین دریرگیرنده روانشناسی اجتماعی (مطالعه رفتار گروهی و عوامل محیطی- موقعیتی که بر عواطف و اعمال شخص اثر میگذارند), روانشناسی شناختی(ارتباط بین اندیشهها عواطف و عملکرد), روانشناسی رشد(تغییرهای شناختی و رفتاری همراه با افزایش سن), روانشناسی تربیتی(عواملی که بر یادگیری و یادآوری راهبردها و مهارتهای ورزشی اثر میگذارند), روانشناسی بالینی(بررسی موضوعهای شخصی که نیازمند مشاوره حرفهایست به گونهای که احساس رضایت شخصی در ورزش و رسیدن به حداکثر عملکرد به دست آید) و شاخههای دیگر است. شاخههای علمی روانشناسی در شکل(1) نشان داده شده است. روانشناسی تمرین شاخهای است که در روانشناسی جنبه سنتی ندارد, اگرچه از نزدیک با روانشناسی بهداشت ارتباط دارد. (اصانلو، پرستو؛ 1370).
ورزش
و
فعالیت
بدنی
روانشناسی تربیتی روانشناسی شناختی
روانشناسی اجتماعی روانشناسی بالینی
روانشناسی بهداشت و تمرین روانشناسی رشد
روانشناسی شخصیت روانشناسی فیزیولوژی
(شکل در متن اصلی موجود است)
شکل(1): عناصر چندبعدی روانشناسی ورزش(مارک، اچ انشل،1380).
امروزه محققین و تشکیلات مختلفی در سراسر دنیا به مطالعه و بررسی موضوعات متنوعی در قالب روانشناسی ورزشی میپردازند. بهعنوان مثال روانشناسی ورزشی توسط جامعه روانشناسی برای فعالیت ورزشی و تربیت بدنی در امریکای شمالی(NASPSPA)[15] در سه زمینه مختلف تقسیمبندی شده است.
روانشناسی ورزشی
یادگیری حرکتیوکنترل روانشناسیاجتماعیوشخصیت رشدوتکاملحرکتی
شکل شماره (2): تقسیم یندی حیطههای روانشناسی ورزشی براساس تقسیم بندی جامعه روانشناسی ورزشی امریکای شمالی(لامارتین، 1984).
در یادگیری حرکتی اصول یادگیری مهارتهای حرکتی و ورزش, عوامل مؤثر در یادگیری مهارتهای حرکتی, شناخت عوامل اجتماعی و روانی و اهمیت آنها در رابطه با یادگیری مهارتهای حرکتی و نقش بازخورد و انگیزش در یادگیری مهارتهای ورزشی مورد مطالعه قرار میگیرد.
در روانشناسی اجتماعی و شخصیت, موضوعاتی همچون شخصیت ورزشکاران, پرخاشگری, استرس اضطراب و کنترل شرایط روحی و آمارگی روانی مدنظر میباشد. و نهایتاً در رشد و تکامل حرکتی, مراحل مختلف رشد, نقش عوامل ارثی و محیط در رشد, روند تکاملی حرکات, تواناییهای جسمانی و ادراکی و برنامهریزی حرکتی برای کودکان مطرح میباشد (لامارتین، 1984).
فولهام[16](1999) روانشناسان ورزشی را به دو دسته تقسیم میکند: روانشناسان ورزشی بالینی و تربیتی. او معتقد است روانشناسان ورزشی بالینی عملکردشان در رابطه با مسائل همچون به همریختگی تغذیهای, خشونتگرایی, آشفتگی شخصیت, افسردگی شدید و رواندرمانی است اما روانشناسان ورزشی تربیتی مسائلی همچون هدفچینی, تصویرسازی ذهنی, انگیزش, تمرکز, اعتماد به نفس و آمادگی ذهنی را در رابطه با ورزشکاران پیگیری میکنند (فولهام، 1991).
مفهوم روانشناسی ورزشی:
روانشناسی ورزشی یکی از موارد کاربرد ویژه دانش روانشناسی را تشکیل داده و موضوعاتی همچون شخصیت, عوامل روانی اجتماعی, انگیزش, کنترل استرس و اضطراب, آموزش حرکتی, اعتماد به نفس و سایر مهارتهای روانی که لازمه یادگیری و اجرای مطلوب مهارتهای حرکتی میباشد را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد. بهعبارتی دیگر مطالعه رفتار فردی در ورزش و فعالیتهای حرکتی تعیین میزان تأثیر فاکتورهای روانی بر روی فعالیتهای حرکتی و تعیین کیفیت اثرگذاری تجربیات اولیه حرکتی افراد بر روی عوامل روانی, موضوعاتی هستند که مورد توجه روانشناسان ورزشی قرار میگیرد. بنابراین روانشناسان ورزشی در پی یافتن اطلاعات مفید و باارزش در رابطه با بهبود سطح فعالیتهای ورزشی افراد در هر دوجنبه روشهای انفرادی و تیمی میباشند (محرم زاده، مهرداد؛ مبانی روانی اجتماعی).
تعریفی که «فدراسیون اروپایی روانشناسی ورزشی و تربیت بدنی» از این رشته به عمل آورده است, به شرح هدفهای کلی و قسمتهای اصلی آن میپردازد. به این شرح که «روانشناسی ورزشی دارای موضوع مخصوص به خود میباشد, این دانش به مطالعه انسان و حرکات او در جریان تمرینات بدنی, مسابقات ورزشی و فعالیتهای بازیگونه در هوای آزاد میپردازد. روانشناسی ورزشی سطوح مختلف ژنتیک, نتایج مؤثر این فعالیتها در فرد و گروه و تأثیر آن در ضعیفترین, قویترین و پراستعدادترین افراد در تمام زمینههای روانی-حرکتی و تربیت بدنی و ورزش را در نظر دارد (توماس، ریموند، روانشناسی ورزشی).
دبورآ.ست[17] و چارلزآ.بوچر[18](1984) در این زمینه معتقدند: روانشناسی ورزشی عملی استکهازتکنیکهای ارزیابی شناختی و راهبردهای مداخلهای برای کمک به افراد جهت نیل به اجرای برتر استفاده میکند(وست دبورآ، بوژر، چارلز آ، مبانی تربیت بدنی و ورزش).
دکتر نمازیزاده روانشناسی ورزشی را کاربرد اصول و یافتههای روانشناسی در یادگیری مهارتهای ورزشی و رفتارهای جنبشی انسان در کلیه شئون ورزش و تربیت بدنی میداند (رحمانی نیا، فرهاد؛ مبانی روانی اجتماعی در تربیت بدنی).
گولد[19] و وینبرگ[20] (1995) اظهار میکند که روانشناسی ورزشی یه اهمیت مطالعه رفتار افراد در ورزش و تمرین میپردازد و روانشناسان ورزشی اصول و دستورالعملهایی را که مربیان میتوانند برای کمک به بزرگسالان و خردسالان, جهت شرکت در ورزشها و سودمندی از تمرینات مورد استفاده قرار دهند, مشخص میکنند.
آنها معتقدند که روانشناسان ورزشی دو هدف مهم دارند:
1 آموزش چگونگی تأثیر عوامل روانی بر عملکرد جسمانی افراد.
2 پی بردن به این موضوع که مشارکت در ورزشها چگویه باعث پیشرفت جنبههای روانی شخصیت, سلامتی و احساس خوب بودن میشود.
و در پایان بیان میکنند, هنگامیکه روانشناس ورزشی یا یک ورزشکار با تیم ورزشی شروع به کار میکند, او برنامهاش را در قالب یک برنامه تمرینی مهارتهای روانی طرحریزی مینماید که این برنامه به ورزشکاران کمکمیکند تا بطور همزمان مهارتهای روانی و جسمانی خود را افزایش دهند (دکتر گلد، 1995).
مهارتهای روانی:
با پیشرفت علم روانشناسی بحث مهارتهای روانی در اجرای عملکردهای ورزشی از اهمیت بسزایی برخوردار شده است و در حالیکه قبلاً به اهمیت آمادهسازی جسمانی تأکید میشدروانشناسان ورزشی, مربیان و ورزشکاران هرچه بیشتر بر آمادهسازی روانی توجه و تأکید میکنند (هالیوار، 1997).
امروزه با استفاده از مهارتهای روانی پیشرفت قابل ملاحظهای در عملکرد ورزشکاران حرفهای- المپیک و سطوح دانشگاهی به وجود آمده است (مارتنز راینر، (1987).
جک نیکلوس[21], لاری برد[22], رجی جکسون[23] و فرانتارکنتون[24] و بسیاری از ورزشکاران بزرگ برای بخش ذهنی و روانی د رمسابقات اهمیت بسیار بالایی قائلند و معتقدند این مسئله در تعیین نتیجه, اعتبار بالایی دارد. منظور آنها از اعتبار دادن بسیار بالا به آمادگی روانی اینست که هنگامیکه قهرمانان از نظر مهارتهای بدنی در سطح بالایی قرار میگیرند و همان سطح بالایی مسابقات آماده میشوند, احتمالاً فردی موفق میشود که از نظر روانی آمادگی داشته باشد (مارتنز ، راینر؛ 1373).
مهارتهای روانی به ورزشکاران اجازه میدهد تا در هنگام مسابقه اعتماد به نفس پیدا کند و اطلاعاتی برای او فراهم کند که باعث میشود بدن و ذهن برای اجرای بهینه آمادگی پیدا کنند و سبب بروز پیشرفت در ورزشکارمیشود(وست دبورآ، بوچز، چالزآ؛ 1374) و نهایتاً به افزایش عملکردهای ورزشی آنها,تعدیلهیجانات, افزایش تمرکز,توسعه اعتماد به نفس, بالا بردن میزان یادگیری و... منجر خواهد شد (آقا علی نژاد،حمید؛ 1376).
چندین نظریه در رابطه با تمرین مهارتهای روانی وجود دارد. یکی از آنها اینست که مهارتهای روانی فقط در ارتباط با ورزشکاران غیر حرفهای است که قاعدتاً این موضوع را مشخص خواهد کرد زیرا اگر مهارتهای روانی آموخته شود, نهایتاً اثرات بسیار مفیدی برای تمام ورزشکاران دارد.
نظریه دوم اینست که برنامه تمرین مهارتهای روانی فقط برای ورزشکاران حرفهای است که این موضوع هم قابل تأیید نمیباشد زیرا روانشناسان ورزشی برنامههایشان را در ارتباط با جوانان, ورزشکاران در حال پیشرفت و حتی افراد خاص مانند عقبماندگان ذهنی, معلولین جسمی و ناشنوایان طرحریزی میکنند.
و نهایتاً سومین نظریه اینست که مهارتهای روانی سریع آموخته میشوند. اکثر مربیان و بازیکنان فکر میکنند که این مهارتها را سریع خواهند آموخت و فقط در طی چند جلسه بازخورد مثبتی برای آنها مهیا خواهد شد, در صورتیکه تمرین این مهارتها به زمان و تمرین مناسب نیاز دارد (فولهام، آ؛ 1999).
هرچند محتوای برنامههای آمادگی روانی, در رشتههای مختلف ورزشی متفاوت است ولی بر اساس اظهارات ویلی, تمامی برنامههای آمادگی روانی دارای موضوعات مشترکی هستند که از جمله میتوان به مهارتهای کنترل توجه(تمرکز), انگیزش, توسعه اعتماد به نفس, تصویرسازی ذهنی, هدفگزینی مهارتهای خودآگاهی[25] و عزت نفس[26] اشاره نمود (ویلی، 1986)
گولد و وینبرگ در این زمینه معتقدند تعدادی از اجزای مهارتهای روانی که برای مربیان و ورزشکاران مفید است عبارتند از: تمرکز, اعتماد به نفس, کنترل حالات روانی, کنترل انگیزش, تصویرسازی ذهنی, هدفگزینی و خودصحبتی (دکتر گلد، 1995).
مارتنز در کتاب روانشناسی ورزشی مهارت پایه را جهت تمرینات روانی مطرح ساخته است که شامل:
1 مهارتهای تصویری
2 تنظیم انرژی روانی
3 تنظیم فشار قوی
4 مهارتهای توجه
5 مهارتهای تدوین اهداف