در آموزه های دینی ما بیش از هر چیزی به مسئله تفکر و تعقل سفارش شده است : امام رضا (ع) می فرماید : عبادت روزه داشتن و نماز خواندن نیست ، همانا عبادت اندیشه کردن در امر خداست و در روایات دیگر یک ساعت فکر کردن با هفتاد سال عبادت برابر دانسته شده است .
با تمام این توصیه ها خیلی از مردم در مورد آنچه انجام می دهند فکر نمی کنند و به جایگاه تفکر و اندیشه در زندگی عادی و معنوی خود پی نبرده اند .
شاید یکی از دلایل عمده نبود فکر و اندیشه در امور زندگی ، سطحی نگری و خواسته های نفسانی می باشد .
از آنجا که انسان موجودی عجول است و زودتر می خواهد به مطلوب برسد همین شتابزدگی موجب می شود تا اینکه خوبی و بدی ، زشتی و زیبایی ، حق و باطل ، صلاح و فساد را از یکدیگر تشخیص ندهد .
به همین جهت خیلی از گرفتاریها و ناهنجاری های فردی ، خانوادگی و اجتماعی را باید نشات گرفته از کار بدون تفکر و اندیشه دانست بی توجهی به نیروی تعقل و تفکر و استفاده از آن در امور زندگی مادی و معنوی به از بین رفتن و تضعیف آن منجر می شود و انسان را در حد تخیل و توهم نگاه می دارد .
بی تردید به کارگیری اندیشه و استفاده از فکر موجب می شود تا عقل کارآمدی خود را بازیابد و در عرصه های گوناگون ، میدان برای او باز شود . چنانکه بیکاری موجب می شود تا قوه عقل و فکر تحلیل رود و از روند رو به رشد بازایستد به همین خاطر امام صادق ( ع ) به یکی از یارانش که به علت بی نیازی ، کسب و تجارت خود را رها کرده بود و اوقات خودش را به بیکاری می گذراند فرمود : « تجارت و کار را از سر بگیر که بیکاری از عقل انسان می کاهد » از طرف دیگر اسلام اشتغال و گرفتاری های زیاد کاری را هم مذموم شمرده است به دلیل اینکه کار زیاد انسان را از فکر کردن درباره آنچه که انجام می دهد باز می دارد و او را به وادی تخیلات ، تشویش و آشفتگی ذهنی می افکند .
در اسلام آرزو نه تنها مورد نکوهش نیست بلکه لازمه زندگی یک انسان پویاست و آنچه که مورد نکوهش در اسلام است آروزهای بی پایان و دو از دسترس و امیدهای واهی است ، حضرت علی (ع) در این رابطه می فرماید : بدانید آرزوی دراز فکر را از فعالیت باز می دارد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد .
بی توجهی به واقعیات و دل بستن به آرزوهای دور ، قوه تفکر را تضعیف و از رشد آن می کاهد و در نتیجه اوهام و تخیلات جای آن را می گیرد .
تفکر از دیدگاه قرآن
انسان، در وظیفه ادراک حسی با حیوان اشتراک دارد. اما از نظر داشتن عقل، که خدا به او عطا کرده و قدرت اندیشیدن که او را بر نگرش و تحقیق در اشیا و حوادث توانا می کند و از جزئیات به کلیات می رساند و قدرت استنباط از نتایج از مقدمات را به او می دهد، از حیوان متمایز می شود. همین قدرت تفکر انسان است که او را شایسته مکلف شدن به انجام عبادتها و تحمل مسؤولیت اختیار و اراده قرار داده و در نتیجه، او را سزاوار احراز مقام جانشینی خدا در روی زمین گردانیده است.
اطلاعاتی که کودک، در نخستین مرحله زندگی، از طریق ادراک حسی کسب می کند، ماده اولیه ای را تشکیل می دهد که بعدها در جریان تفکرش از آن کمک می گیرد؛ زیرا او در آینده، آن اطلاعات را به ذهنش باز می گرداند و در تصور می آورد و برخی را در کنار برخی دیگر قرار می دهد و با روشی جدید، طوری تنظیمشان می کند که در اکتشاف اطلاعات تازه، به او کمک نماید؛ و این اطلاعات تازه را که انسان در جریان تفکر و اندیشیدن به دست می آورد به بایگانی اطلاعاتش می افزاید و انسان همواره به کار تنظیم اطلاعات قدیمی و اکتشاف اطلاعات و حقایق تازه می پردازد و این، در واقع، پایه و اساس تکامل تحقیق علمی در خلال قرون مختلف تاریخ و همچنین علت پیشرفت مداومی است که در علوم نظری – تطبیقی به وجود می آید.
خداوند متعال، انسان را به تفکر در هستی و نگرش در پدیده های مختلف آن و دقت و تأمل در شگفتیهای آفرینش و استحکام نظام هستی تشویق کرده است همان طور که به تحصیل علم و شناخت سنتها و قوانین الهی در تمام صحنه های مختلف علوم، ترغیب کرده است و ما، این دعوت به مشاهده و تفکر و بررسی و تحصیل علم را در موارد متعددی در قرآن کریم می بینیم: "ای رسول! بگو به مردم که در زمین سیر کنید و ببینید که خدا چگونه نخست، خلق را ایجاد کرده است ... ". (سوره عنکبوت، آیه 20)