چکیده:
معلم بر تخته سیاه نوشت « زندگی» و پرسید: «چیست؟»
یکی گفت: «سالی است به چهار فصل خدا؛ شکوفه کند، میوه دهد، خزانش برسد و بعد بمیرد.»
دیگری به خنده گفت: «لطیفه ای است که لب های نشکفته را به خنده شکوفا کند.»
و سومی گفت: «زندگی هنر است»
معلم گفت: زندگی کتاب آموختن است و با هنرمندی که باید بیاموزیم.
تلاشمان بر این است طرحی نو در اندازیم تا توانیم فرهنگ مطالعه را بین دانش آموزان نهادینه کنیم قبل از هر چیز نخست باید بدانیم آنچه در پی ترویجش می کوشیم و سعی بر استوار ساختنش می باشد چیست و از چه سخن می گوئیم.
1- فرهنگ :
چیزی که به هیچ وجه موروثی نیست، به طور کلی آموخته می شود. افراد در فرهنگ خود زندگی و رشد می کنند و آن را می آموزند. فرهنگ ارشاد اجتماعی انسان قلمداد می شود و فرآیندی که در آن فرهنگ از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد. فرهنگ پذیری گفته می شود. توانایی فوق العاده و برتر انسان در آموخته ها، او را از سایر حیوانات به عنوان یک موجود فرهنگی متمایز می کند. فرهنگ یک نظام ارزشی پویا از عناصر آموخته شده با فرض ها، میثاق ها، باورها و قوانین است که به اعضای یک گروه امکان می دهد به یکدیگر و جهان مربوط شوند و ارتباط برقرار کنند و استعداد خلاق خود را پرورش دهند و آنچه که در نتیجه این تعاریف دربحث ما از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد این است که بدانیم:
کتاب های درسی و معلم و مدرسه می توانند برای دانش آموزان نقش منابع اطلاعات و الگوهای رفتارهای فرهنگی را ایفا کنند.
2- مطالعه :
آن چیزی که قصدمان نهادینه کردن فرهنگ آن است. آدابی دارد و مراحلی، تاشور و علاقه نباشد مطالعه معنایی ندارد. با شور و علاقه مطالعه، مطالعه می شود. اوشو عارف شهیر هنری در یکی از کتاب های خود ازعان می دارد که دانشجویان ژاپنی بسیاری از مسائل را با بازیگوشی و شیطنت انجام می دهند! در سخن این عارف بزرگ نکته ی عمیقی نهفته که شایسته ی تأمّل است باید بدانیم که اگر با پیش زمینه و تفکر مطالعه شود، بعد از هر بار مطالعه ی شاداب، معرفتی بر معارفمان افزوده می شود علاوه بر آن درک و آگاهی و بصیرت فرد نیز گسترش می یابد. مطالعه حرکتی است برای گشایش بیشتر ذهن و تقویت روحی و معنوی انسان. با این باور است که می توان همواره از مطالعه لذت کافی برد و هیچگاه ساعات زیاد مطالعه نخواهند توانست ما را خسته و بی رمق کنند.
شایسته ی روحیه و شأن انسانی نیست که هنگام مطالعه و یادگیری ساعاتی را با بی علاقگی سپری کند و یا اجبار اولیا و معلمان و رقابت با اطرافیان زمینه ساز مطالعه باشد.
اگر همگان عاشقانه و با شور و جذبه مطالعه کنند و جایگاه واقعی و قابلیت های خود را بشناسند، به درک مقام انسانی خویش یاری رسانده اند و در کنار آن با رقابتی شیرین با دوستان و همرهان امید آن هست که بتوانیم کاروان خرد و معرفت را به سرمنزل مقصود برسانیم.
مقوله ی مطالعه و آداب و مراحل و روشهای آن آنقدر وسیع است که از بحث ما خارج می باشد اما نکته ای که حائز اهمیت می باشد این است که کودکان ما قبل از هر چیز بدانند چرا مطالعه می کنیم؟
و درک جمله مطالعه باید با پشتوانه ای آگاهی باشد.
3- دانش آموزان:
آنانی که در زنگ اول زندگی شان آمده اند و آماده اند که آموختن را بفهمند.
ذهن شان چونان کتابی نانوشته است. در گذر از جاده ی زندگی شاگردانه آمده اند تا بیاموزند.
ضرب المثل انگلیسی معروفی وجود دارد که مضمون آن چنین است.
«به من بگو، من فراموش خواهم کرد.
برای من تدریس کن، من به خاطر خواهم آورد.
مرا با درس درگیر کن. حتماً من یاد خواهم گرفت.»
اگر کودکان و دانش آموزان ما، ماهیگیری یاد بگیرند، لازم نیست دائم به فکر ماهی گرفتن برای آن ها باشیم.
چه زیباست اگر از همان ابتدا درزندگی به نام زنگ مطالعه بیاموزند در صفحات نانوشته ی کتاب وجودشان از شهامت، علاقه و ایمان به موفقیت و توانستن بنویسند.
معلمم، همکارم، مهربانم من، ، تو و مائیم که باید اعتماد به نفس را در آنها بالا ببریم. تا از زندگی و داشته هایشان احساس رضایت کنند و به قول ارشمیدس «اگر نقطه ای اتکایی به من بدهید، کره ی زمین را بر سراهرمی بلند خواهم کرد. این دانش آموزان باید از معلم بیاموزند چگونه با ضعف اراده مبارزه کردن و اراده را قوی کردن. بیایید از ابتدا به طرز فکر و اندیشه ی آنان احترام بگذاریم و بیاموزیم که به قول نظامی:
«تا نکنی جای قدم استوار پای منه در طلب هیچ کار»
مقدمه:
تکرار خستگی ناپذیر رفتارهای ساده
شاید ارائه ی طرحی برای نهادینه کردن فرهنگ مطالعه به ظاهر ساده جلوه کند امّا این مهم در عمل مراحلی سخت وظریف پیش رو دارد. آنچه از دیرباز برای هر انسان تلاشگری واضح و مبرمن می باشد این است که برای رسیدن باید رفت پیوسته رفت و هیچگاه از حرکت نباید ایستاد.
موفقیت یعنی تکرار لجوجانه و خستگی ناپذیر رفتارهای ساده ای که تکیه بر اصول دارد.
گر درختی خشک باشد در مکان عیب آن ازباد جان افزامدان
باد کار خویش کرد و بروزید آن که جانی داشت برجانش گزید
وان که جامد بود، خود واقف نشد وای آن جانی که او عارف نشد
معلمان قشر حساسی از جامعه می باشند که در مقابل دانش آموزان و جامعه مسئولند در کنار این مسئولیت عظیم فرصت ها چون ماسه های روان به سرعت از چنگ زمان می گریزند. هوشیار باشیم و زمان را پاس بداریم زیرا که در رودخانه ی زمان، دوبار نمی توان شنا کرد.
کاخ مرصّع آینده را با پنبه های خیال و آرزو بنا نمی کنند. بل به خشت های عمل رنجباری می سازند که خمیره ی آن افشرده ی جان و نقش آن اهداف ماست. پیچیده ترین عمل، ساده ترین آن است.
موفقیت یعنی گام برداشتن بر مسیر درست تحقق آرزوها. باور کنیم که دویدن نخواهیم آموخت، اگر تاتی تاتی های ساده را تجربه نکرده باشیم و این باور را به دانش آموزانمان انتقال دهیم.
آنان از ما می آموزند پس قابلیت های رشد و اعتلا را در خود قوام بخشیم تا هر نسیمی رایحه ای از زندگی در مشام، پدید آورد.
بدانیم و بیاموزیم که باید سستی و تن آسایشی را از کلبه خود برانیم و پای در جاده ای نهیم که به کوه یاقوت می رود. لذت و رنج زیستن در همین جاست؛ و نه در چاکری غریزه های واپس نگر.
وضع موجود، شواهد، تجزیه و تحلیل
آنچه در مدارس امروز و در چهره ی دانش آموزان نمایان است بی علاقگی دانش آموزان به مطالعه است آنان نه تنها درس را به اجبار والدین و از ترس خشمگین شدن معلم و یا صرف رقابت با دوستانشان می خوانند بلکه کمتر در میان دانش آموزان، دانش آموزی را می توان یافت که مطالعه ی غیر درسی دارد. برداشت تصور آنان از مطالعه فقط حفظ کردن طوطی وار مطالب کتاب به منظور گذراندن امتحان است.
در مدارس امروز ما مطالعه برای اکثر دانش آموازان حتی آنان که تلاششان برگرفتن نمره ی 20 است. کاری رقّت بار می باشد که هدفی جز طی کردن و به پایان رساندن کتاب و درس ندارند و شاید دلیل اصلی خستگی زود هنگام آنان و بی علاقگی شان به کلاس و درس همین امر باشد.
این مشکل محدود به کلاس و مدرسه نیست بلکه کمتر خانواده ای را می شود پیدا کرد که در سبدهای خرید هفتگی و یا حتی ماهانه وسالانه ی آنان کتاب جایی داشته باشد. وقتی در فضای مدرسه از کتاب و کتابخوانی خبری نیست وقتی کلاس و مدرسه جز تکرار مکررات نیستند. انتظار مطالعه و کتابخوانی از دانش آموزان بی امضا نیست. حجم زیاد تکالیف و خالی از تنوع بودن کلاس آنان را بالاجبار به خستگی و دلزدگی زود هنگام دچار می کند دلیل گمشده ی بی علاقگی آنان می تواند این باشد که کسی به آنان نیاموخته که اگر مدت طولانی به کاری یکنواخت بپردازند. کارایی ذهن کمتر است زود خسته می شوند و دیر یاد می گیرند. باید بیاموزند که اگر فکر انسان فعالیت های متنوعی داشته باشد کارایی بیشتری خواهد داشت. و در یک کلام آنان باید از اهداف و روشهای مطالعه آگاه شوند.