مشخصات کلی مهد:
دبستان و مهد کودک خجسته یک ساختمان 2 طبقه و دارای 2 درب است درب قهوه ای رنگی که مخصوص ورود کودکان پیش دبستانی و ارباب رجوع است و درب سفید مایل به آبی رنگی که مخصوص ورود کودکان دبستانی است. زمانی که از درب قهوه ای وارد می شویم یک راه پله به سمت بالا و یک راه پله در کنار آن به سمت پائین به چشم می خورد اگر به طبقه پائین برویم کلاس پیش دبستانی هاست و در طبقه بالا دفتر و دبستان است.
طبقه بالا سمت چپ آشپزخانه تقریباً بزرگی دیده می شود که کنار آشپزخانه یک کلاس قرار دارد که کلاس بچه های سوم است.
در سمت راست دفتر مهد دیده می شود که دقیقا وسط سالن قرار دارد و تمامی کلاس ها زیر نظر دفتر است.
کلاس اول و دوم در کنار هم است کمی آن طرف تر کلاس چهارم و بعد کلاس پنجم در کنار درب کلاس اول یک راهرو است که به حیاط ختم می شود.
حال اگر از دربسفید مایل به آبی رنگ وارد حیاط شویم سمت چپ کلاس پیش دبستانی ها قرار دارد و در طبقه پائین 2 کلاس است که کودکان در فصل زمستان به کلاسی که کنار کتابخانه قرار دارد می روند و در فصل بهار به کلاس دیگری می روند که پنجره های آن رو به خیابان و رو به حیاط مدرسه باز می شوند.
تمام دیوارهای داخل سالن پوشیده شده است از تزئین های مختلف مثل گل، بادبادک، سبزه، درخت و ... گوشه ای از سالن طبقه پائین چند شیر آب و یک حوض کوچک قرار دارد و کمی آن طرف تر یک سرسره کوچک و چند تاب قرار دارد. در کنار کلاس نیز یک کتابخانه کوچک با یک کمد از کتاب نیز موجود است.
کادر آموزشی که در مهد مشغول به کار هستند
مدیر: سرکار خانم امیران
معاون: سرکار خانم افشار منش
5 معلم در سطوح اول دبستان تا پنجم دبستان
مربی پیش دبستانی: سرکار خانم شوریابی
و یک مربی ورزش، پرورشی و قرآن
یک مربی: بهداشت
یک مربی: جهت تدارکات آموزشی
یک مسئول کتابخانه و یک خدمتکار
کلاس کودکان پیش دبستانی کلاس بسیار کوچک با 8 عدد نیمکت است. تعداد بچه های کلاس 17 نفر است که تشکیل شده است از 6 پسر و 11 دختر به نام های:
مصطفی مهشید
آیدین مینا
کامیار مژگان
امیر رضا مهرناز
امیر حسین مهدیه
سینا مهرانه
فاطمه
نازنین
لیلا
شیرین
عسل
دیوار کلاسی که در روزهای گرم سال به آنجا می رویم زیباتر و شادتر نسبت به کلاس قبلی است زیرا رنگ دیوارهای کلاس قبلی تیره است دیوارهای کلاس ها پوشیده شده از تزئینات مختلف با مقوا 4 فصل را درست کرده اند و به دیوار نصب کرده اند. از سقف نیز ستاره های رنگین، دایره های رنگین که به ترتیب بزرگ می شوند آویزان است. وقتی نسیم وارد کلاس می شود ستاره ها و دایره ها به حرکت در می آیند گویی که نسیم برای آن ها موزیک می زند و آن ها را به رقص در می آیند.
من کار آموزی خود را از روز چهارشنبه 11/11/85 شروع کردم و در روز شنبه به تاریخ 8/2/86 به پایان رساندم که برابر با 40 روز و معادل 240 ساعت است.
درصد پیشرفت:
روز اولی که پا به مهد گذاشتم ترس زیادی نداشتم چون ما در ترم قبل آموزش عملی 1 را گذرانده بودیم و با محیط مهد و کودکان آشنا بودیم در طول سه ترم نیز انواع طرح درس ها را اجرا کرده بودیم و از نزدیک شاهد اجراهای دیگر دوستانم بودم و بنابراین تا حدود زیادی به اجرای طرح درس و کلاس داری و مهد آشنا بودم و در این راه هم تجربه ای کسب کرده بودم هم بر کارم تسلط داشتم. در طی دوران کارآموزی و گذارندن این دوره در مهد گاهی اوقات به بن بست می رسیدم که با رجوع کردن به جزوه و کتاب ها و استاتیدم این مشکلات را از پیش پای خود بر می داشتم و خود را کامل تر می کردم. روزهای اول نگاه مدیر و مربی حاکی از تردید بود که با یاری خدا در طی مدت کوتاهی توانستم دید آن ها را عوض کرده و شک و تردید را از دل آن ها پاک کنم. هر چند که انسان هر چه از دنیای کودکان بداند باز هم کم است و کامل نمی شود ولی من روز آخر کار آموزی خود را آماده مربی شدن دیدم.
مشاهدات و نتایج حاصل از گفتگوها:
روز اول سرکار خانم صحت استاد مربوطه به مهد تشریف آوردند و ما را به مدیر و معاون معرفی کردند. پس در جریان آموزش با تمامی افراد آنجا آشنا شدم. در طور مدت کارآموزی سعی کردم بیشتر با پرسنل مشارکت داشته باشم و چون در کارهایی که مربوط به مهد و دبستان بود نرظ و یا ایده ای می دادم رابطه ام با مربی پرورشی، مربی بهداشت و معلم کلاس اول خوب شد و آن ها نیز در کارهای خود از من همفکری می خواستند و این همفکری باعث شد که در زمینه بهداشت چندین طرح نقاشی کشیدم و به دیوار دبستان وصل کردم. در زمینه پرورشی نیز کتابهای مربوطه را از کتابخانه انتخاب کردم و در ساعات تفریح برای دانش آموزان کلاس اول می خواندم.
در بیشتر ساعات تفریح مهد من به طبقه بالا می آمدم و در تشکیل پرونده های دانش آموزان و در تکمیل فرم های تحصیلی دانش آموزان به مدیر و معاون کمک می کردم که این خود باعث شد تا بتوانم برای کار در آینده اطلاعاتی داشته باشم.
در طی مدت کار آموزی با صحبت هایی که گاهی اوقات بین من و مدیر در رابطه با به کار گذاشتن مربیان متخصص جای مربیان ناآشنا با کودک انجام شد سعی کردم نظر ایشان را به این نکته جلب کنم که کسانی که رشته مربی کودک را گذرانیده اند راحت تر و بهتر می توانند با کودکان ارتباط برقرارکنند و در امر تدریس و رشد مهد موفق تر هستند تا افرادی که با حتی واژه کودک نیز نا آشنا هستند.
خانم امیران در مورد شرایط مربی از من سوالاتی پرسیدند که من سعی کردم شرایط یک مربی خوب را تا حدودی برای ایشان بازگو کنم مثلا جوان و با نشاط بودن، متخصص بودن، دارای اطلاعات بالا بودن و ... که ایشان دقیقا با نظرات موافق بودند و از این قبیل گفتگوها که بین من و مسئول انجام می گرفت.
در این مدت 240 ساعت کارآموزی مدرس من سرکار خانم صحت 4 دفعه نیز ار محل کارآموزی بازدید داشتند و هر دفعه که تشریف می آوردند مشکلات من را می پرسیدند و در صدد حل مشکل بر می آمدند و در طول دوره راهنمایی های لازم را به من می کردند.
نتیجه گیری
آنچه که من در طول دوره کارآموزی آموختم حاوی اطلاعات بسیار ارزشمندی است که خودم از طریق مشاهده مستقیم کودکان و گذراندن اوقات بسیار به یاد ماندنی در مهد کسب کرده ام و چون این تجربه عینی و قابل لمس بوده است تمامی نواقص، معایب، محاسن، خلاقیت ها را در کارهای خود احساس می کردم.
مهارت هایی را که در طول این دوره آموختن شامل:
آموزش مهارت سرمشق دادن به کودکان، نقاشی کشیدن، مهارت کلاس داری، اجرای طرح درس، مراقبت از کودکان، پذیرفتن مسئولیت و ... است.
تمامی مهارت هایی را که در آموزش عملی (1 و 2) در دوره کارآموزی، کتاب متون، کتاب کار مربی و کودک، جزوه های آموزش مفاهیم، برنامه ریزی پیش از دبستان و ... آموختم در عمل به کار بردم و هر روز این مهارت ها تکرار می شد تا جایی که خودم احساس دیگر برای مربی شدن و پذیرفتن مسئولیت کودکان آماده هستم و این خود برای من یک تشویق محسوب می شد.
نکته مهمی برای من در جریان کارآموزی بسیار مهم و حائز اهمیت بود این بود که بسیاری از مطالبی را که من در طی دوران تحصیل فرا گرفته ام با جریان آموزش مهد کودک ها و مربیان تفاوت های بسیار چشمگیری دارد و این ناشی از وارد شدن افراد نا آشنا و غیر متخصص به ساختمان آموزشی مهد کودک هاست.
مشکلات و نارسایی ها
مشکلاتی که در مهد کودک به چشم می خورد شامل موارد زیر است:
الف) از نظر آموزشی
آموزشی که توسط مربی انجام می شد بسیار ساده و خلاصه و غیر مفید بود زیرا مربی مطالبی را برای کودکان بیان می کرد که تمامی آن ها با آن آشنا بودند و هیچ مفهوم جدیدی را به همراه نداشت وسایل آموزشی در مهد وجود نداشت و تنها وسیله آموزشی کتاب کار کودکان بود.
برای آموزش ریاضی، علوم، اجتماعی و ... هیچ وسیله کمک آموزشی وجود نداشت و من در طول این دوره این آموزش ها را مشاهده نکردم.
رشته تحصیلی مربی مهد الهیات بود و با رشته مربی کودک کاملا ناآشنا بود. به همین دلیل کودکان را در موقعیت های مختلف درک نمی کردند و از تنبیه استفاده می کردند و بچه ها مجبور بودند پاهای خود را بالا نگه دارند و برای چندین دقیقه این تنبیه اجرا می شد و ...
ب) از نظر تجهیزات
شامل تجهیزات بهداشتی، ایمنی، کتاب خوانی، صوتی، تصویری است که متاسفانه تنها چیزی که در مهد دیده می شد چند چسب زخم و یک داروی شستشو بود. کودکان تلویزیون نداشتند و دیگر وسایل صوتی و تصویری نیز در مهد نبود. حتی زمانی که من برای کودکان موسیقی پخش می کردم با هزاران زحمت ضبط را از مدیر می گرفتم زیرا طبق نظر مدیر فقط دانش آموزان دبستان می توانستند از ضبط استفاده کنند.
از لحاظ ایمنی نیز مهد در موقعیت خوبی قرار نداشت به چندین مورد را که خودم عینا با آن رو به رو شدم می پردازم:
1- در تاریخ 7/11/ و 8/11 که برف شدیدی بارید. قسمتی از سقف بر روی زمین ریخته بود که تا چند روز سالن را تمیز نکردند و بوی نم همه جای کلاس را گرفته بود.
2- یکی از تابها در هنگام بازی کودکان شکست که مسئولین به آن توجه نکردند و کودکان با آن بازی می کردند.
3- یکی از شیشه های درب سالن ترک داشت و با یک ضربه کافی بود تا شیشه ها به زمین بریزد و ...
ج) از لحاظ امکانات
8 عدد نیمکت کلاس تقریباً شکسته بودند و یکی از میزو نیمکت ها خیلی خراب بود طوری که وقتی یکی از بچه ها از جای خود بلند می شد نیمکت می افتاد.