مشخصات کلی از آمادگی سما و کروکی آن
3 کلاس آمادگی (گروه سنی 6-5 سال)- 1 کلاس گروه سنی (5-4 سال)- 1 کلاس (گروه سنی 4الی 3-2سال)
مساحت هر کلاس: 70 متر در طبقه دوم و سوم
مساحت دفتر مدیر: 20 متر
مساحت اتاق تلویزیون: 70 متر
مساحت راهرو: 25 متر
مساحت حیاط: 30 متر
مساحت کل: 215 متر زیربنای ساختمان کل
تحصیلات مربیان و مدیر:
مدیریت مهد کودک (خانم نسرین لطف آبادی) : کارشناس پرستاری
مربی ها:
(6-5 سال) معادل فوق دیپلم مربی گری
(6-5 سال) معادل فوق دیپلم مربی گری
(6-5 سال) دیپلم
(5-4 سال) کارشناس ادبیات
(4 الی 3-2 سال) فوق دیپلم گرافیک
2 نفر خدماتی: زیر دیپلم
کروکی داخل ساختمان مهدکودک سما
فصل اول
گزارش روزانه
مراحل کارهای انجام شده از محل کارآموزی:
در تاریخ 3/7/86 ساعت 9:15 وارد مهد شدم. ابتدا با مربی ها و بچه ها داخل اتاق تلویزیون مشغول نرمش شدیم و بعد از خوردن صبحانه به کلاس برگشتیم. در کلاس داخل دفترهای بچه ها شکل گلابی کشیدیم تا بچه ها رنگ آمیزی کنند و بعد برای تشویق بچه ها داخل دفترچه ها عکس برگردان چسباندم و به تمامی بچه ها ظرف خمیربازی دادیم و در کارهای عقب مانده مربی به وی کمک کردم.
در تاریخ 5/7/86 ساعت 7:34 وارد مهد کودک شدم. بعد از خوردن صبحانه در طبقه همکف به کلاس گروه 5-4 ساله ها رفتم و در آنجا مشغول انجام کارهای عقب مانده مربی شدیم و بعد از آن هم کمی با بچه ها بازی کردیم (صندلی بازی) که برای تمرکز حواس و سرعت عمل بچه ها مفید است و بعد از آن هم باز طبق ساعت معمولی 11:40 به طبقه همکف برگشتیم تا بچه ها را برای رفتن آماده کنیم و من هم ساعت 12:30 از مهد خارج شدم.
در تاریخ 7/7/86 ساعت 7:30 وارد مهد شدم، بعد از مدت کمی که در طبقه همکف به منظور جمع شدن تمامی بچه ها و شروع نرمش، گذراندیم به کلاس 5-4 ساله ها رفتم و طبق معمول کارهای عقب مانده ی مربی و بعد صبحانه ی بچه ها را تقسیم کردم و برایشان کتاب داستان همراه با تقلید صدا را خواندم تا بچه ها تفاوت شخصیت های داستان را متوجه شوند.
در تاریخ 15/7/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم در همان ابتدا تعداد زیادی کاغذهای مربوط به روش برش بچه ها را آماده کردم و همینطور به بچه ها نقاشی آزاد دادم و در رنگ آمیزی به آنها کمک کردم و نقاشی آن ها را به دیوار نصب کردم و طبق معمول ساعت 11:40 بچه ها را به طبقه همکف برای تماشای تلویزیون آوردیم و من هم ساعت 12:30 از محل خارج شدم.
در تاریخ 19/7/86 ساعت 7:30 وارد آمادگی شدم، به کلاس واقع در طبقه همکف رفتم (گروه سنی 4 الی 3-2 سال) ابتدا همراه بچه ها به اتاق مجاور جهت تماشای تلویزیون رفتیم بعد از آن داخل کلاس به نرمش پرداختیم و همینطور موقع میوه ها، دادن میوه ها به بچه های سنین پایین، بعد از آن هم رنگ آمیزی داشتند که تک تک آنها رسیدم و بهشان کمک کردم. و در آخر حضورغیاب از بچه ها به عمل آوردم و در نهایت با بچه ها بازی کردم (قایم باشک) که مورد استقبال بچه ها قرار گرفت و ساعت 12:30 از محل خارج شدم.
در تاریخ 22/7/86 ساعت 7:30 وارد آمادگی شدم، به کلاس بچه های کوچک (گروه سنی 4 الی 3-2) رفتم. در آنجا با بچه ها بازی کردم (صندلی بازی و عمو زنجیرباف) که برای تمرکز حواس و سرعت عمل مناسب است و همینطور در دفتر خانم لطف آبادی مدیریت آمادگی سما رفتم و یکسری کارهای جزئی را انجام داد و ساعت 12:30 از محل خارج شدم.
در تاریخ 24/7/86 ساعت 7:30 وارد مهد که شدم به کلاس آمادگی (2)- گروه سنی 6-5 سال رفتم با هم شعرهای مهد سما را خواندیم و صبحانه هارو براشون تقسیم کردم و بعد از کارهای اولیه در دفتر نقاشی بچه ها شکل برگ کشیدم تا رنگ آمیزی کنند، در آخر وقت کلاسی با همدیگر بازی کردیم (لگو بازی) و در انتها ساعت 12:30 از محل خارج شدم.
در تاریخ 26/7/86 ساعت 7:30 وارد مهدکودک شدم برای بچه ها کتاب داستان خواندم و با همدیگر بازی کردیم و به بچه ها نقاشی با ماژیک بهشون دادم و در نقاشی بهشون کمک کردم و در آخر وقت کلاسی، ساعت 11:40 به طبقه همکف جهت تماشای تلویزیون آمدیم، البته من تا ساعت 13:30 در آمادگی حضور داشتم و بعد از رفتن بچه ها به کمک مربی که در کلاس به بچه های سنین پایین کمک کردم تا غذای بچه ها را آماده کنیم.
در تاریخ 28/7/86 ساعت 7:15 وارد مهد شدم تا چند دقیقه ای داخل طبقه همکف ماندم تا تمامی بچه ها جمع شوند بعد از آن کلاس آمادگی در طبقه آخر رفتم، روز سختی بود چون من در این روز 4 کلاس مراجعه کردم و هر کلاس حدود 1 الی 5/1 ساعت ماندم و در هر یک از کلاسها فعالیتهایی انجام دادم مانند قصه خواندن در 2 کلاس آمادگی، بازی کردن در همان 2 کلاس، رنگ آمیزی با مداد رنگی و ماژیک در 3 کلاس آمادگی (گروه سنی 6-5 سال) و دادن میوه ها به بچه ها (گروه سنی 4 الی 3-2 سال)
در تاریخ 29/7/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و در کلاس آمادگی (گروه سنی 6-5 سال) و در نقاشی بچه ها کمک کردم و همینطور در رنگ آمیزی آنها و کارهای مربوط به مربی مانند: تقسیم کتاب ها، نامه به اولیاء، درست کردن کارت های آفرین را درست کردم و از محل ساعت 12:30 خارج شدم.
در تاریخ 6-8-86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و در کلاس طبقه بالا (3) بودم در آنجا فعالیتهایی مانند: قصه خواندن (جادوگر شهر اُز، ای کیو سان)، بازی کردن (صندلی بازی) و بعد از آن باز کمک به مربی در انجام کارهای عقب مانده- در آخر ساعت 12:30 از مهد خارج شدم.
در تاریخ 8/8/86 در ساعت 7:30 وارد مهد که شدم به کلاس (گروه سنی 6-5 سال) رفتم و فعالیتهایی نظیر: قصه خواندن، توضیح در مورد کتاب کار (رنگ آمیزی و آموزشگاه و...) انجام دادم و میوه هایشان را بهشان دادم.
در تاریخ 10/8/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و به کلاس واقع در طبقه (2) بودم، کلاس آمادگی (گروه سنی 6-5 سال) اول از همه به بچه ها صبحانه دادم تا بخورن و بعد از آن با همدیگر بازی کردیم و بعد از آن هم داخل حیاط مهد کودک سرسره بازی کردیم و بعد در اتاق تلویزیون به تماشای کارتن (موش و گربه) پرداختیم و همینطور در نبود مربی مسئولیت تمام بچه ها را می پذیرفتم و در تمام کارها تا جایی که توانستم کمک کردم و من تا ساعت 13:30 از مهد خارج شدم.
در تاریخ 13/8/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و در کلاس بچه های گروه سنی (5 الی 4) ساله در آنجا فعالیتهایی نظیر: خواندن کتاب داستان (پینوکیو) و دادن میوه ها و تقسیم صبحانه به بچه ها و به علت نبودن مربی در کلاس روبه رو (6-5 ساله ها) رفتم و در رنگ آمیزی کتاب کارها به آنها کمک کردم و آنها را به طبقه پایین (اتاق تلویزیون) همراهی کردم. و ساعت 12:30 از مهد کودک خارج شدم.
در تاریخ 17/8/86 ساعت 7:30 وارد مهدکودک شدم ولی به علت سرماخوردگی شدید در کلاس گروه سنی (4 الی 3-2 ساله ها) بودم و چون تمام تنم می لرزید کنار بخاری دراز کشیدم و کمی استراحت کردم بعد از مدت کمی با بچه ها بازی کردم و در اتاق تلویزیون به تماشای تلویزیون پرداختیم.
در تاریخ 19/8/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم به کلاس آمادگی در گروه سنی (6-5) رفتم و در آن کلاس برش کاغذهایی جهت درست کردن گلدان و آموزش درست کردن گلدان به بچه ها و همچنین کمک در کشیدن گل (2 عدد) در گلدان، بعد تمام گلدان ها را داخل دفتر بچه ها چسباندم تا آنها گل بکشند- بعد از آن هم کمک به مربی در کارهای عقب مانده و برای مدت کوتاهی در کلاس روبه رو ماندم تا بچه ها از کلاس بیرون نروند.
در تاریخ 20/8/86 در ساعت 7:30 داخل مهد بودم و به کلاس آمادگی (گروه سنی 6-5 سال) رفتم و کارهای عقب افتاده مربی کلاس و معلم قرآن را انجام دادم و در منظم نگه داشتن بچه ها کوشا بودم (در کلاس قرآن) و در آخر هم بچه ها را به طبقه همکف همراهی کردم.
در تاریخ 24/8/86 در ساعت 7:30 داخل مهد کودک بودم. در کلاس طبقه آخر (آمادگی) حاضر شدم که مربی در آن حضور نداشت و من هم ابتدا صبحانه ها را بین بچه ها تقسیم کردم و بعد از آن تدریس کتاب کار آموزشی داشتم و همچنین کمک در رنگ آمیزی، پوست کندن میوه های بچه ها، جمع آوری کتاب ها و مرتب کردن آنها و در آخر بچه ها را به طبقه همکف همراهی کردم.
در تاریخ 26/8/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و در کلاس گروه سنی 5-4 ساله ها حاضر شدم و فعالیتهایی نظیر شعرخواندن، رنگ آمیزی، بازی کردن با بچه ها (لگو).
در تاریخ 27/8/86 ساعت 7:30 وارد آمادگی شدم و در کلاس طبقه آخر (گروه سنی 6-5 سال) حاضر شدم و فعالیتهایی نظیر رنگ آمیزی- سئوال کردن از بچه ها از آموخته های مهد مخصوص همان کلاس، برقراری نظم و انضباط در کلاس هنگام درس قرآن و همچنین در نبود مربی و خواندن کتاب داستان برای بچه ها.
در تاریخ 1/9/86 ساعت 7:30 وارد آمادگی شدم و در کلاس طبقه 2 (گروه سنی 5-4 ساله ها) در کلاس فقط به کارهای عقب مانده مربی رسیدیم چون نزدیک به بیلان کار بود و بچه ها هم مشغول بازی شدند و همینطور دادن میوه ها به بچه ها، بعد مرتب کردن وضعیت لباس بچه ها برای آمادگی در جشن و آنها را به طبقه همکف همراهی کردم.
در تاریخ 3/9/86 ساعت 7:30 داخل مهدکودک بودم و به کلاس آمادگی واقع در طبقه آخر (گروه سنی 6-5 سال) رفتم و ابتدا ما بچه ها شعر خواندیم و بعد باز هم طبق معمول همیشگی پرسیدن آموخته ها، و همچنین موقع نقاشی کمک در رنگ آمیزی، دادن برش به بچه ها و کمک به آنها و باز هم پوست کندن میوه ها برای تک تک بچه ها و در آخر هم آنها را به طبقه همکف همراهی کردم.
در تاریخ 4-9-86 ساعت 7:30 وارد مهد شدم و باز هم در کلاس طبقه آخر (آمادگی) رفتم، در آنجا ابتدا از چند نفر سئوالاتی در مورد پاییز پرسیدم، و بعد از آن به انجام کارهای عقب مانده ی مربی رسیدگی کردم، در حین نبود مربی نظم را در کلاس برقرار کردم، کمک در رنگ آمیزی، و بریدن کاردستی (سیب، گلابی، انار) و مرتب کردن آنها به اسم و در آخر همراهی بچه ها به اتاق تلویزیون
در تاریخ 8/9/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و در کلاس طبقه بالا (آمادگی) حاضر شدم و در ابتدا کارهایی مثل خواندن کتاب داستان- کمک در رنگ آمیزی و همینطور برش و درست کردن کاردستی (پاکت) که نیمه تمام ماند چون وقت کلاس تمام شده بود اصلاً مربی استقبال نکرد و پوست کندن میوه های بچه ها.
در تاریخ 10/9/86 در ساعت 7:30 به مهد کودک رفتم و در کلاس طبقه آخر (آمادگی- گروه سنی 6-5 سال) حاضر شدم. در آنجا برش زدن عروسک های کوچکی (خرس) که از کاغذ کادو درآوردیم و بچه ها دادیم تا قشنگ آن را برش بزنند، خواندن شعر و کشیدن نقاشی بر روی تابلو قارچ و پروانه و کمک در کشیدن آن و در مدت کمی که مربی در کلاس حضور نداشت برقراری نظم و انضباط در کلاس و در آخر هم همراهی بچه ها به اتاق تلویزیون.
در تاریخ 11/9/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و به کلاس آمادگی ها در طبقه آخر رفتم. مربی در کلاس حضور نداشت و من هم در ابتدا با بچه ها شعر خواندم، با هم بازی کردیم و بعد معلم قرآن آمدند بعد از رفتن آنها دوباره با همدیگر بازی کردیم (ادامه بازی) تا مربی آمد بعد کاردستی ها مربوط به برش را به بچه ها دادم و بعد از آن هم برای بچه ها کتاب داستان خواندم و در آخر هم بچه ها را به اتاق تلویزیون همراهی کردم.
در تاریخ 12/9/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و به کلاس (گروه سنی 5-4 ساله) رفتم و در آنجا با بچه ها تمامی شعرهایی که مربی از قبل یاد داده بود تکرار کردیم و با هم چند سوره قرآن خواندیم (کوثر، توحید) کمک در کارهای روزمره کلاس و همچنین کمک در رنگ آمیزی در کتاب کار و... و باز طبق معمول در آخر کلاس همراهی بچه ها در اتاق تلویزیون.
در تارخ 13/9/86 ساعت 7:30 داخل مهد کودک حضور داشتم و در کلاس گروه سنی (5-4 ساله) بودم در آنجا طبق عادت همیشگی تمرین و تکرار شعرها –کار کردن اعداد (شمردن 1 تا 10 و یا بیشتر 20)، کمک در رنگ آمیزی به بچه ها و انجام دادن کارهای روزمره ی کلاسی.
در تاریخ 15/9/86 ساعت 7:30 در مهد حاضر شدم و به کلاس آمادگی (گروه سنی 6-5 سال) رفتم و در آنجا فعالیت هایی انجام دادم نظیر: کمک در رنگ آمیزی با مداد رنگی- کشیدن نقاشی بر روی کاغذها برای رنگ با گواش و نوشتن نام و مرتب کردن آنها، تدوین (توضیح) کتاب کار بچه ها برای رنگ آمیزی و در آخر وقت کلاسی بچه ها را به طبقه همکف همراهی کردم.
در تاریخ 18-9-86 ساعت 7:30 وارد مهدکودک شدم و در کلاس آمادگی (گروه سنی 6-5 سال) حاضر شدن البته در 2 کلاس. در آنجا فعالیتهایی نظیر: کشیدن اشکالی بر روی کاغذها برای رنگ با گواش- نوشتن نام آنها و کارهای عقب مانده مربی و مرتب کردن کلاس و بچه ها برای فیلمبرداری و همینطور پوست کندن میوه هایشان و برقراری نظم و انضباط در کلاس بدون حضور مربی و در نهایت هم همراهی بچه ها به طبقه همکف
در تاریخ 22/9/86 در ساعت 7:30 در آمادگی حاضر شدن و بعد از خوردن صبحانه در طبقه همکف و رفتن به کلاس در طبقه بالا (آمادگی) و به خواست مربی نوشتن اسم ها و درست کردن کارهای اشتباه در کتاب کار و انجام دادن یکسری کارهای مربی از قبیل مهر و امضا کردن در تمامی دفترها و کتاب کار آموزشگاه سما و مفاهیم علوم و...
در تاریخ 24/9/86 در ساعت 7:30 در محل حاضر شدم وبه کلاس (گروه سنی 4 الی 3-2 سال) رفتم واقع در طبقه همکف در آنجا اول از همه کمک به مربی در انجام کارهای مربوط به کلاس، بازی کردن با بچه ها (قایم باشک)- نرمش دادن بچه ها در خود کلاس، پوست کندن میوه های بچه ها و پرسش از آموخته های سابق.
در تاریخ 25/9/86 در ساعت 7:30 در محل حاضر شدم و در کلاس آمادگی (گروه سنی 6-5 سال) رفتم و در آنجا فعالیت هایی نظیر: برقراری نظم و انضباط در کلاس و همینطور در طبقه همکف (اتاق تلویزیون)، کمک به مربی در انجام کارهای مربوط به کلاس، پوست کندن میوه های بچه ها و کمک به مربی قرآن در انجام کارها از قبیل (مرتب کردن برگه های نقاشی در پوشه ها و نوشتن نام آنها بر روی پوشه)
در تاریخ 27/9/86 در ساعت 7:30 در محل حاضر شدم و به کلاس طبقه (2) (آمادگی) رفتم و در آنجا فعالیتهایی مثل: برقراری نظم و انضباط هنگام درس قرآن و همینطور همکاری لازم جهت تدریس، انجام کارهای عقب افتاده مربی قرآن نظیر درست کردن پرونده های نقاشی درس قرآن و آماده کردن برای بیلان کار.
در تاریخ 29/9/86 در ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و به کلاس طبقه آخر (آمادگی) رفتم و در آنجا فعالیتهایی مثل شعر و خواندن داستان در اتاق تلویزیون و همینطور در کلاس، و در نبود مربی برقرار کردن نظم و انضباط در کلاس، بازی کردن با بچه ها در اتاق همکف و پوست کندن میوه ها به بچه ها و...
در تاریخ 1/10/86 ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و در کلاس طبقه بالا (گروه سنی 6-5 سال) بودم و در آنجا فعالیتهایی مثل برقراری نظم و انضباط در کلاس، دادن نامه هایی به بچه ها، پوست کندن میوه های بچه ها، و در آخر در اتاق تلویزیون کمک کردن به مابقی مربی ها جهت آماده کردن سالن برای جشن عید قربان که فردا برگزار می شد.
در تاریخ 2/10/86 در ساعت 7:30 در محل حاضر شدم و به کلاس (گروه سنی 6-5 ساله ها) رفتم و در نبود مربی، برقراری نظم و انضباط در کلاس، تدریس درباره فصل زمستان (آشنایی با ماه های فصل زمستان، چگونگی هوا، چگونه لباس پوشیدن و...) و رنگ آمیزی دادن به بچه ها.
در تاریخ 4/10/86 در ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و در کلاس (گروه سنی 5-4 ساله ها) رفتم و در آنجا فعالیت هایی از قبیل: تمرین و تکرار شعرهای آموخته شده، تمرین سوره قرآن (توحید، کوثر، دعای فرج)- پوست کندن میوه های بچه ها، خواندن کتاب داستان (هامی همیشه بیدار) و در نبود مربی برقراری نظم و انضباط در کلاس
در تاریخ 6/10/86 در ساعت 7:30 وارد مهد کودک شدم و در طبقه بالا (گروه سنی 6-5 ساله ها) بودم چون در آن روز مربی حضور نداشت و من به کمک خواهر شوهرش در کلاس بودیم ولی خوشبختانه به تنهایی از عهده کلاس برآمدم و فعالیت هایی نظیر تقسیم صبحانه به بچه ها- رنگ آمیزی مربوط به عید غدیر خم- بازی کردن- پوست کندن میوه ها و تقسیم جوایز مربوط به جشن- برقراری نظم و انضباط در کلاس
فصل 2
گزارش هفتگی
هفته ی اول
آشنایی با آموزشگاه، پرسنل مهد کودک، کشیدن نقاشی در دفتر بچه ها، بازی کردن با بچه ها (خمیربازی و لگوبازی) انجام کارهای عقب مانده
هفته ی دوم
بازی کردن با بچه ها- نرمش کردن همراه بچه ها- تماشای تلویزیون، خواندن کتاب داستان، آماده کردن برش برای بچه ها- انجام کار رنگ آمیزی
هفته ی سوم
کشیدن نقاشی جهت رنگ آمیزی در دفتر بچه ها، بازی کردن (صندلی بازی، قایم باشک، لگو) کمک در کارهای مدیر و مهد کودک