معنا و مفهوم عقب ماندگی ذهنی
تاریخ تمدن ، سابقه تلاش انسان است در غلبه در تقاضای محیطی که در آن زندگی میکند. در فرهنگهای مختلف، افرادی که نمیتوانند به نحویس مطلوب خود را با تقاضاهای محیطی_فرهنگی خود سازگار نمایند، از نظر دیگران با تعاریف و ویژگیهای خاصی به عنوان درمانده، ضعیف، ناتوان، عقب افتاده و... ناشناخته میشوند . در طول تاریخ، سیر نگرش عموم نسبت به عقب ماندگی ذهنی و افراد عقب مانده در جهت مثبت و سازنده تر در تغییر بوده است.
گروهی از مردم استنباط نادرستی از عقب ماندگی داشته و تصور مینمودهاند که عقبماندگی همانند یک مرض یا بیماری مسری بوده و میتواند از فردی به فرد دیگر سرایت نماید یا مانند سل و آبله و سرخجه در میان کودکان قابل انتقال است، با این فرق که بیماری ذهنی طولانیتر و سختتر است.
عدهای نیز بر این عقیده بودهاند که عقب ماندگی ذهن همان بیماری روانی یا دیوانگی است. متأسفانه چنین برداشتهای غلط و تصورات نادرست، هنوز بعضی اوقات حتی در میان افراد تحصیلکرده نیز به چشم می خورد.
در حقیقت باید توجه داشت که عقب ماندگی ذهنی همانند مرض یا بیماری نیستو کودکان و بزرگسالان هرگز به واسطه مجاورت و همنشینی با افراد عقب مانده ذهنی دچار عقب ماندگی ذهنی نمی شوند. خوشبختانه برخی از صاحبنظران از دیرباز بدین امر توجه داشتهاند، به عنوان نمونه می توان از تلاشهای ارزنده اسکونیرول پزشک فرانسوی نام برد. او در کتابی که در سال 1838 منتشر نمود، برای اولین بار صریحاً بدین مسئله توجه کرده و گروه افراد عقب مانده ذهنی را از بیماران روانی و مجانین متمایز و اشارهای به درجات مختلف عقب ماندگی ذهنی می نماید.
در واقع عقب ماندگی یک وضعیت و شرایط خاص ذهنی است که به علت شرایط و دلایل گوناگونی پدید می آید. البته عقب ماندگی ذهنی ممکن است در اثر یک بیماری ، عفونت یا ویروس به وجود آید، اما شرایط یا وضعیت به وجود آمده ( عقب ماندگی ذهنی ) قابل سرایت به دیگری نیست. عقب ماندگی ذهنی را می توان به دست یا پایی تشبیه کرد که خوب کار نمی کند. علت آن نیز ممکن است قبل از تولد ، مادرزادی و در چگونگی تشکیل نطفه یا به علت مشکلات و نارسایی های دوران بارداری باشد یا اینکه بر اثر مشکلات که نوزاد به هنگام تولد با آن مواجه بوده است یا به دلیل بروز ضایعات، حوادث و تصادفات در دوران زندگی کودک عارض گردد.
عقب ماندگی ذهنی شرایطی است که اساساً بر ضعف توانایی عمومی و نقصان رشد هوش دلالت دارد.
اهداف آموزشی و ویژگی های کودکان عقب مانده ذهنی
با این نگرش حقیقت بینانه که کودک عقب مانده ذهنی اول یک کودک است و بعد کودکی است با عقب ماندگی ذهنی، در واقع اهداف آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی نمی تواند تفاوتی با هدفهای کلی آموزش و پرورش عادی داشته باشد، زیرا هدف عبارت است از شکوفایی حداکثر تواناییها و استعدادها، تزکیه و تعلیم و تربیت و در نهایت، هدف غایی از دیدگاه مکتب اسلام به « فلاح » رسیدن انسانهاست.
به عبارت دیگر، هدفمندی و جهت گیری تمامی برنامههای آموزشی لاجرم باید به گونهای باشد که انسانها را در طریق حق و هدایت و نیل به فلاح تربیت نماید. از این روشها تفاوتی که اهداف تربیتی کودکان عقب مانده ذهنی با اهداف عمومی تعلیم و تربیت دارد، در مورد تأکید و اهمیت فوق العاده حصول این هدفها در رابطه با کودکان عقب مانده ذهنی است.
اهم این هدفها به شرح زیر است:
هدفهای عمومی تعلیم و تربیت کودکان عادی و استثنایی
1 – رسیدن به خود آگاهی و شناخت
خودآگاهی و خودشناسی از جمله هدفهای آموزش و پرورش بوده و اولیا و مربیان کودکان استثنایی به ویژه کودکان عقب مانده، نقش و رسالت سنگینی را بر دوش دارند . خودآگاهی و خودشناسی، خمیره اساسی سازگاهی عاطفی و اجتماعی، پذیرش مسئولیتها، شکوفایی حداکثر تواناییها و استعدادها و حرکت به سوی رستگاری و کمال است . روشها و شیوههای نیل به این هدف در کلاسهای دانش آموزان آهسته گام در سنین مختلف بسیار حساس و ظریف و در عین حال مهم و خطیر بوده و در شکل گیری باز خوردهای ایجاد علایق و انگیزههای مطلوب و حرکت آفرین نقش به سزایی دارد.
2 – سازگاری اجتماعی و برتر از نمودن روابط مفید و مؤثر با دیگران
توفیق در زندگی اجتماعی، پذیرش مسئولیتهای متقابل و حسن ایفای وظایف مربوطه به ویژه انجام صحیح وظایف شغلی و حرفهای ، مستلزم برقراری روابط مفید و مؤثر مابین افراد می باشد. نقش برنامههای آموزشی کودکان استثنایی به ویژه کودکان آهسته گام در تشریح روابط سازنده و آموزنده بسیار مهم است. در این میان چگونگی برقراری روابط متقابل مطلوب بین کودک آهسته گام و دیگر افراد خانواده و اجتماع، همکلاسیها، مربیان و کارفرمایان ( به ویژه در سنین بزرگسالی ) از اهمیت به سزایی برخوردار است.
اولیا و مربیان کودک آهسته گام که دچار مشکلات چگونگی برقراری ارتباط صحیح می باشد. در تحقق بخشیدن به این هدف که نقش فوق العاده مهمی در زندگی موفق اجتماعی و شغلی افراد آهسته گام دارد، رسالت و وظایف بسیار مهمی بر عهده دارند.
3 – رسیدن به شایستگی شغلی و کفایت اقتصادی
یکی از مهمترین جنبه های آموزشی کودکان استثنایی به ویژه کودکان و نوجوانان آهسته گام، توجه به بعد عملی و تجربی برنامههای آموزشی است. اگر چه تا آنجا که مقدور است باید دروس اصلی و مهارتهای اساسی و کاربردی خواندن و نوشتن به کودکان آهسته گام آموخته شود، اما با توجه به محدودیت ذهنی آنها، لزوم گرایش برنامه های آموزشی به طرف آموزش مهارتهای شغلی و حرفهای کاری است بسیاری ضروری. توانایی احراز یک شغل مناسب و نیل به خودکفایی اقتصادی و داشتن زندگی غیراتکایی برای دانش آموزان آهسته گام که تا پایان سنین دبیرستانی در مدارس ویژه آموزش در طرح و تنظیم برنامه های آموزشی کودکان آهسته گام از همان ابتدا ملحوظ باشد.
4 – پذیرش مسئولیت اجتماعی
احساس مسئولیت و ایفای وظایف ناشی از آن، قدم اولیه زندگی اجتماعی است. اولیا و مربیان کودکان آهسته گام می بایستی علی رغم نارساییهای ذهنی کودکان، آنان را به مسئولیتهای مختلف فردی و اجتماعی خود آگاه نمایند. از همان ابتدای سنین کودکستانی و دبستانی، کودکان آهسته گام باید یا دیگرند که چگونه در خانواده، کلاس و مدرسه و اجتماع فردی مفید و مؤثر و شریک در کارها و مسئولیتهای همگانی باشند در واقع ، در اینجا مراد ما داشتن توقع و انتظار فوق العاده و غیر ممکن از افراد عقب مانده که دارای محدودیت ذهنیاند، نیست و خداوند نیز انسانها را به قدر توان وسعشان مسئول می داند، از انسانها با توجه به قابلیتها و تواناییها که خود اعطا نموده است مسئولیت می خواهد. لذا ضمن آنکه با ملاحظه عقب ماندگی و محدودیت ذهنی این افراد انتظار پذیرش تمام مسئولیتها را از آنان نداریم، باید به تناسب تواناییهای ذهنی و جسمی ایشان، از آنها مسئولیت خواست. شروع مدرسه، آغاز اولین تجارب اجتماعی و جدی کودکان عقب مانده بوده و بیداری حس مسئولیت های اجتماعی حتی در ساده ترین تعریف خود عینیت پیدا می کند.
ویژگیهای عمومی دانش آموزان آهسته گام
هدفها و برنامه های دانش آموزان، آهسته گام آموزش پذیر، اساساً مانند افراد عادی است. آهسته گامان آموزش پذیر مانند سایر همسالان خود باید به حد اعلا و به نحوی مطلوب از برنامه آموزش و پرورش بهره مند گردند. باید از حداکثر تواناییهای خود استفاده نموده و در جهت تأمین نیازهای خود و انتظارات معقول جامعه به کفایت لازم برسند. برنامه های آموزش باید به نحوی باشد که این قبیل دانش آموزان بتوانند به سهولت خود را تطبیق نموده و از روابط مفید و مؤثر انسانی و اجتماعی برخوردار شوند.
برنامه آموزشی افراد آهسته گام یا آموزش پذیر بایدبه نحوی تدوین گردد که تمامی برنامه و روشهای معمول تحقق هدفهای زیر را که از اولویت و ضرورت خاصی برخوردارند مقدور وسیله نماید:
سازگاری شخصی یا عاطفی
سازگاری اجتماعی
سازگاری و شایستگی شغلی و کفایت اقتصادی
به طور کلی سازگاری و تعادل عاطفی دانش آموز آهسته گام، در تحقق دیگر هدفهای آموزشی مهم بوده و از ضرورت فوق العادهای برخوردار است. بدین دلیل که لازمه سازگاری اجتماعی و کفایت و شایستگی شغلی حرفهای در درجه اول سازگاری شخصی و یا عاطفی است، زیرا تا زمانی که فردی از سلامت عاطفی و سازگاری اجتماعی برخوردار نباشد، نمی تواند با دیگر افرادی که به نحوی از انحاء در ارتباط با او هستند، روابط مفید و مؤثری برقرار نماید از جمله کوششها در نیل به این هدف، تدبیر و فراهم آوردن فرصتها و فعالیتهایی است که دانش آموزان به طور کاملاً فعال و ثمر بخشی در آن شرکت داشته باشند به طوری که به خوبی احساس نمایند که وجود و حضور و تلاش آنان مفید و با ارزش است.
مربیان و معلمان باید فرصتها و فعالیتها را به نحوی طرح ریزی و تدبر نمایند که موفقیت متعادل و مطلوب برای دانش آموزان عقب مانده یا برنامه ها و فعالیتهای غیر ضروری و غیر مفید که بیشتر جنبه سرگرمی و وقت گذرانی دارد حتی الامکان باید اجتناب نمایند. در اینجا تذکر این نکته ضروری است که تحقق بخشیدن به چنین برنامه های مدیرانه که دار آن سازگاری عاطفی و اجتماعی مقدم بر تحصیل مهارتهای علمی است، در کلاسها و مدارس عادی بسیار مشکل و یا چندان امکان پذیر نیست.
گرچه معمولاً اهداف آموزشی مدارس به نحوی به سازگاری و شکوفایی استعدادها و تواناییها استوار است، اما تأکید عمده در مدارس عادی و کلاسهای درس، ویژه در کلاس اول دبستان، بیشتر بر آموزش و تحصیل مهارتهای علمی استوار است. این مهمترین تفاوت و اختلاف اساسی بابرنامه آموزشی و پرورشی افراد آهسته گام است. چنانچه معلم در زمینه مذکور سعی نماید به کودک آهسته گام نیز مانند سایر همسالان او آموزش دوره، کودک در اینجا چارهای جز نگاه کردن و توجه به دیگر همسالان و همکلاسان و مقایسه خود با آنان نداشته و دچار احساس شکست و ناامیدیو یأس خواهد شد و بالطبع رفتار او نیزمتأثر از چنین حالات و شرایط عاطفی و اجتماعی خواهد بود. دانش آموز دیر آموز یا آهسته گام اگر نتواند رضایت و توجه معلم را در مورد مهارتهای درسی جلب کند، ناگزیر سعی خواهد نمود که در زمینه دیگری که او توانایی بیشتر دارد فعالیت نموده و توجه همکلاسان و همسالان خود را جلب نماید. توجهی که تحصیل آن مسلماً از نظر اجتماعی و کلاس درس نامطلوب دانش آموزی که بر خلاف نظر کلاس و معلم است موجب تشویق و تقویت چنین رفتار نامطلوب خواهند شد.
دانش آموزان آهسته گام با رفتار نامطلوب به دنیا نیامدهاند، بلکه غالباً چنین رفتار نامطلوبی به طور مستقیم یا غیر مستقیم ناشی از شرایط اجتماعی، انتظارات و توقعات نامناسب اولیا و مربیان است. اصولاً تشکیل مدرسه و کلاس استثنایی برای پرهیز از همین عوامل و شرایط و فراهم آوردن زمینههای صحیح رشد عاطفی و شکل گیری رفتار مطلوب که لازمه موفقیت در دیگر زمینه های آموزشی و شغلی است می باشد.