تحقیق مقاله تاریخ شهر های ایران

تعداد صفحات: 33 فرمت فایل: word کد فایل: 4134
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله تاریخ
قیمت قدیم:۶,۳۰۰ تومان
قیمت: ۴,۲۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله تاریخ شهر های ایران

    مشهد(استان خراسان رضوی)

    واژه مشهد به معنی شهود، حضور و شهادتگاه است و به این معانی به واژه «مشاهد» جمع بسته می شود. واژگان «مشهد» و «مشاهد» در عرف و اصطلاح سده 3 ه . ق، بر گور اولیاء ائمه(ع) و رجال اطلاق می شده است، چنان که در آن زمان، مشهد مرغاب در فارس، و مشهد میهنه ( آرامگاه ابوسعید ابوالخیر) و مشهد توس یا مشهد رضوی در خراسان، وجود داشته است. حضرت رضا(ع) پس از شهادت به دست مامون عباسی در سال 202 ه . ق، در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهد» خوانده شد و به مرور زمان بر پهنه آن، به ویژه در زمان شاه تهماسب صفوی افزوده گشته و مردم توس به مشهد کوچ داده شدند.
    توس، عبارت بود از ناحیه شمالی خراسان، بر مسیر بالای کشف رود و سرشناس ترین شهرهای آن، عبارت بودند از : نوغان، تابران و رادکان. نوغان تا اواخر سده 3 ه . ق، دارای اهمیت و اعتبار بود. ویرانه های نوغان، در شمال باختری مشهد، نزدیک روستای حسین آباد و مهر آباد قرار داشت. پس از آن، شهر تابران اهمیت و گسترش یافت و بعد ها به توس سرشناس شد. شهر مشهد، که در آغاز، آرامگاهی در آبادی سناباد نوغان بود، اندک اندک گسترش یافت. نام نوغان از حدود سال 730 ه . ق، فراموش شد. شهر توس و در حقیقت تابران نیز در سال 791 ه . ق، ویران شد و مشهد جای آن را گرفت؛ تا سرانجام در دوران صفوی، مرکز ناحیه پیشین توس و تمامی خراسان گشت. در بند هشن اوستا از توس به نام «توسا» یاد شده است. در کتاب وندیداد نیز آمده است که اهورا مزدا اراضی شانزده گانه را آفرید و «اوروا» یکی از آن ها بود. این واژه را اوستا شناسان با شهر توس یکی دانسته اند. بر پایه داستان های ملی بنای اصلی شهر را به جمشید - شاه پیشدادی - و بازسازی آن را به توس،‌ پسر نوذر - پهلوان و سپهسالار ایران - نسبت می دهند. افسانه می گوید که وی نهصد سال در زیر آسمان این شهر زندگی کرد و نام خود را بر این شهر نهاد. این روایت ها می رساند، که شهر توس در روزگار ساسانیان وجود داشته است.
    بین سال های 31 و 32 ه . ق در زمان خلافت عثمان، بخشی از خراسان، از جمله توس، به دست مسلمانان افتاد. در روزگار خلافت عبدالملک مروان( 65- 86 ه . ق) بنی تمیم دژ توس را گرفتند و تا سال 125 ه . ق،‌ آن را در دست داشتند. در سال 192 ه . ق هارون الرشید به منظور رسیدگی به ستم های علی بن عیسی - حاکم خراسان - و جنگ با خوارج خاور ایران، رهسپار آن دیار گردید. وی در راه بیمار شد و زمانی که به گرگان رسید، بیماری او شدت یافته در توس درگذشت. وی را در 193 ه . ق،‌ در محلی که ده سال بعد حضرت رضا(ع) در آن جا به خاک سپرده شد، دفن کردند. در سال 265 ه . ق، احمد بن عبدالله خجستانی، توس را ویران ساخت. در سال 336 ه . ق ابومنصور توسی - حاکم وقت توس - علیه نوح بن نصر سامانی سر به شورش برداشت. نوح پس از شکست دادن ابومنصور، بار دیگر وی را بر حکومت توس گمارد. در سال 389 ه . ق بکتوزون و فایق، از سرداران منصور بن نوح سامانی متحد شده منصور را کور کرد ند و برادرش عبدالملک بن نوح را به حکومت برداشتند. محمود غزنوی با باخبر شدن از این ماجرا به ماوراء‌ النهر لشگر کشید. وی‌ بکتوزون و فایق را شکست داد و تمامی خراسان را به دست آورد و ارسلان جاذب را به حکومت توس منصوب کرد.
    از سال 421 ه . ق، سلجوقیان اندک اندک در شهرهای مهم خراسان رخنه کردند. ملکشاه سلجوقی در 465 ه . ق، توس را به تیول به خواجه نظام الملک توسی، وزیر خود داد. با شکست سلطان سنجر سلجوقی از غزان در سال 548 ه . ق، امرای وی، خاقان رکن الدوله محمود، خواهر زاده سنجر را از ماوراء‌ النهر به خراسان دعوت کردند و به نام او به عنوان سلطان خطبه خواندند. در این زمان موید آی آبه، غلام پیشین سلطان سنجر، نیشابور، ابیورد، بیهق،‌ دامغان و توس را گشود و همراه خاقان محمود به جنگ غزان رفت. با چیره گی غزان در 553 ه . ق، بار دیگر خراسان مورد تاخت و تاز و چپاول واقع گردید.
    در سال 618 ه . ق، لشگریان چنگیز مغول به دنبال محمد خوارزمشاه به توس آمدند. توس نیز مانند نیشابور به دستور تولری، پسر چنگیز خراب شد. این شهر بار دیگر در روزگار حکومت اوکتای قاآن (626- 629 ه . ق) باز سازی شد و از آن زمان چندین بار مرکز فرمانروایی مغولان گردید. در این دوره مسیحیان توس از آزادی زیادی برخوردار بودند، به طوری که در سال 1279 م، اسقف توس به سمت مطرانی (سراسقفی) چین انتخاب شد. پس از برافتادن ایلخانان ایران، توس، قوچان، کلات،‌ ابیورد و نسا، جزء قلمرو حکومت کوچکی شد، که امیر ارغون شاه، رئیس طایفه جون باخترانی (جان قربانی) ایجاد کرده بود. در حدود سال 790 ه . ق، حاکم محلی توس از خاندان جان قربان،‌ نام امیر تیمور را از خطبه انداخت، اما طولی نکشید، که در سال 791 ه . ق، از میران شاه، پسر تیمورلنگ شکست خورد و باعث ویرانی دوباره توس شد. پس از این رویداد، توس اهمیت و اعتبار خود را از دست داد و بازسازی آن پس از مرگ تیمور، در روزگار حکومت شاهرخ، یعنی در سال 807 ه . ق صورت گرفت.
    در دوران پادشاهی شاه عباس بزرگ، اعتبار و رونق شهر مشهد رو به فزونی نهاد. در این دوره صحن عتیق استان قدس گسترش یافت، و شاهراهی میان اصفهان – مشهد و هرات ایجاد و کاروانسرا ها و آب انبارهای بزرگی در مشهد پی افکنده شد. در اواخر دوره صفوی ملک محمود سیستانی تون (فردوس) را گرفت و سپس با گشودن تمام خراسان در مشهد استقرار یافت. در این زمان،‌ در قوچان بین شاه تهماسب صفوی، و نادر قلی افشار پیمانی بسته شد. به موجب این پیمان نادر فرمانده سپاه ایران شد و مشهد را در 1139 ه . ق، از ملک محمود سیستانی پس گرفت. پس از قتل نادر شاه افشار در 1160 ه . ق، علیقلی خان (عادل شاه) برادر زاده نادرشاه به پادشاهی رسید، وی در 1161 ه . ق، به دست برادرش ابراهیم خان کشته شد و شاهرخ، پسر رضا قلی میرزا و نوه نادر شاه به حکومت رسید.
    شاهرخ شاه تا سال 1210 ه . ق، در مشهد، برخراسان فرمانروایی کرد و در همان سال به دست آقا محمد خان قاجار از حکومت برکنار شده درگذشت. با قتل نادرمیرزا، پسر شاهرخ شاه، آخرین باز مانده افشار در سال 1217 ه . ق، به دست فتحعلی شاه قاجار، سراسر خراسان، از جمله شهر مشهد به دست قاجاریه افتاد. شهر مشهد درگذر تاریخ آسیب ها و خسارت های زیادی دیده شاهد چپاول ها و کشتارهای بسیاری بوده است؛ با این حال اکنون از شهرهای بزرگ، آباد، پر نفوس و درجه اول ایران به شمار می رود.

    ساری(استان مازندران)

    بنای ساری، مرکز استان مازندران را به طوس نوذر نسبت می دهند که در قرن اول هجری به دست فرخان بن دابویه از ملوک گاوباره تجدید بنا شده است. ساری بعد از «اسپهبدان» نیز تقریبا تا به امروز مرکز مازندران بوده و فرمانروایان طاهری، زیدی و آل باوند تا سال 635 هجری در آن جا حکومت کرده اند. مسجد بزرگ ساری اولین بنایی بود که مسلمین توسط ابوالخصیب، نخستین حاکم عباسی طبرستان، ‌در سنه 140 ه . ق احداث کرده و سپس در همان جا مسجد جامع شهر را نیز بنا نمودند. بنای این مسجد در زمان هارون الرشید و به وسیله یحیی بن یحیی شروع و توسط مازیاربن قارن تمام شد. این شهر در سال 298 هجری توسط اقوامی که از دریای مازندران و سواحل آن هجوم آورده بودند به آتش کشیده شد و در اوایل قرن چهارم نیز در اثر سیل صدمات بسیار دید و خراب شد. ساری درزمان سلطان محمود خوارزم شاه و نیز بعد از آن، در حمله مغول آسیب بسیار دید و در زمان مستوفی، شهر تقریبا ویرانه بود. حسام الدوله اردشیر، در«دولت آباد» یا «اترابن» قصری ساخت که احتمالا تپه های سنگر در دهکده های«لیمون» و«دولت آباد»، آثار خرابه های آن قصر باشند. در دوره صفویه – در زمان شاه عباس اول بناهای مهمی در ساری بنا کردند. هنگامی که زندیه، طبرستان را فتح کردند، مرکز طبرستان، از ساری به «بارفروش»( بابل کنونی) منتقل شد. در دوره آقامحمد خان قاجار (1200-1211 ه . ق( مرکز مازندران مجددا از بار فروش به ساری منتقل گردید. به همین جهت به آبادی و عمران آن کمک شد. زلزله سال 120ه . ق عده زیادی از سکنه آن را به دیار عدم فرستاد و شهر بیش از پیش رو به ویرانی نهاد. در دوران اخیر با عبور راه آهن از کنار شهر و احداث خیابان ها و ساختمان های دولتی بار دیگر ساری رو به آبادانی نهاد و امروزه یکی از شهرهای زیبای استان مازندران و شمال کشور است.

    قزوین (استان قزوین)

    در مورد علت نام گذاری قزوین؛ نظرات زیادی در متن های تاریخی مطرح شده است. تاریخ نگاران ایرانی و عرب عقیده دارند که واژه «قزوین» از جمله «این کش وین» گرفته شده است، به این شرح که وقتی سرکرده سپاه کسرا به هنگام نبرد، در صف لشکریان خود خللی دید، با عبارت «این کش وین» (یعنی به آن کنج بنگر) زیر دست خود را مأمور رفع خلل کرد و در نتیجه سپاهیان او پیروز شدند. آن گاه در آن محل شهری بنا کردند و آن را «کشوین» نامیدند و در دوره اسلامی، عرب ها، این واژه را معرب کرده و آن را «قزوین» نامیدند. عقیده یونانیان دراین مورد بر این است که پیش از دوران هخامنشی، مردمی که آن ها را «کاسی» یا «کاسیت» می نامیده اند، در کرانه باختری دریای قزوین می زیستند که به گفته بعضی از تاریخ نگاران یونانی و آریایی جزو نژاد «میت تانی» به حساب می آمدند. این قوم ظاهرا مدت ها پیش از مادها به ایران آمده و قرن ها در کرانه باختری دریای کاسپین (خزر) استقرار یافته بود. نام قزوین نیز از نظر آنان، از نام دریای کاسپین گرفته شده است. نظر دیگری، وجه تسمیه قزوین را متأثر از موقعیت طبیعی، جغرافیایی و حوادث تاریخی روی داده درآن می داند. گفته می شود که کوهستان های شمالی قزوین همواره زیستگاه مردمان سرکش بوده و آبادی های دشت قزوین پیوسته دست خوش تاخت و تاز و تاراج طایفه های گوناگون قرار داشته است. به فرمان حاکم وقت، برای جلوگیری از تاخت و تاز کوه نشینان، یک دژ در مدخل کوهستان شمالی قزوین و دژ بزرگ دیگری برای استقرار سپاهیان در محل کنونی قزوین بنا کردند. اولی را «دژ بالا» و دومی را «دژ پایین» نامیدند که با گذشت زمان، نام «دژ پایین» دچار دگرگونی شده و به «دژپین»، «گژوین» و سپس «کشوین» تبدیل شده است. در دوران شاپور ذوالاکتاف قلعه ای - در جای همان دژ - بنا کرده و همان کشوین نامیده شد. این نام در دوره اسلامی معرب شده و به قزوین تغییر یافته است.
    بنای اولیه شهر قزوین، به شاپور اول ساسانی معروف به شادشاپور نسبت داده می شود. او شهر قزوین را برای جلوگیری از تهاجمات دیالمه بنا کرد و سپاهیان خود را در دژها و استحکامات زیادی که در آن ایجاد کرده بود، مستقر نمود. به مرور زمان؛ این پایگاه نظامی توسعه یافت و هسته اصلی شهر قزوین - که همواره به عنوان گذرگاه مهم طبرستان و دریای مازندران (خزر) اهمیت فراوان داشته؛ به وجود آمد. با آغاز دوره فتوحات اسلامی و حملات اعراب به ایران در سال 24 هجری قمری قزوین به محاصره براء بن عازب - از سرداران معروف عرب - درآمد و چون مردم این شهر مانند بسیاری دیگر از شهرهای ایران ‌اسلام را پذیرفتند، ازپرداخت جریمه معاف شدند. قزوین در دوره اسلامی نیز همانند دوره ساسانیان - که پایگاه مستحکمی برای جلوگیری ازهجوم مهاجمان دیلمی بود – اهمیت جنگی پیدا کرده و پایگاه و مبدأ عملیات بعدی لشکریان عرب شد. در زمان امویان، پسرحجاج بن یوسف؛ نخستین مسجد جمعه آن را بنا نهاد که به «مسجد الثور» معروف شد. این مسجد تا زمان هارون الرشید معتبرترین مسجد قزوین بود. در سال 176 هجری قمری, قلعه یا شهر دیگری توسط خلیفه هادی موسی بن عباسی در مقابل شهر قدیم قزوین ساخته شد که به «مدینه موسی» یا «مدینه مبارکیه» معروف شد. وقتی هارون الرشید - خلیفه عباسی – به قصد خراسان از راه قزوین می گذشت، از گرفتاری های مردم قزوین در مقابل هجوم های دیالمه و مقاومت شجاعانه آن ها آگاهی یافت و به سعد بن العاس - والی عراقین و قزوین - دستور داد که حصاری به دور «مدینه موسی» بکشد و مسجدی نیز در آن بسازد، اما با مرگ او حصار ناتمام ماند، تا این که یکی از فرماندهان ترک دستگاه عباسی به نام موسی ابن بنا که مأمور جنگ با حسین بن زید علوی شده بود،‌ در سال 256 ه جری قمری بنای آن را به اتمام رساند.
    از اواخر قرن پنجم هجری تا زمان حمله هلاکو به قلعه های اسماعیلیان، این سرزمین تحت تأثیر حوادث مربوط به نهضت حسن صباح و جانشینان او قرارداشت و شاهد نبردها و جنگ های طولانی میان سپاه حکومت مرکزی و اسماعیلیان بود. با روی کار آمدن سلسله صفویه و برگزیده شدن شهر قزوین به پایتختی، منطقه اعتبار بیش تری یافت و آثار و بناهای متعددی درآن بنا شد. دردوره قاجاریه نیز با انتخاب شهر تهران به عنوان پایتخت، قزوین به علت استقرار در مسیر جاده تهران به اروپا و روسیه اهمیت قابل ملاحظه ای یافت. ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامه خود در سال 438 هجری قمری این شهر را چنین توصیف کرده است: «باغستان بسیار داشت، بی دیوار و خار،‌ و هیچ مانعی از دخول در باغات و قزوین را شهری نیکو دیدم، با روی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارهای خوب، مگر آن که آب در آن اندک بود و منحصر به کارگرها در زیر زمین و رییس آن شهر مروی علوی بود.» امروزه مرکز شهرستان قزوین از شهرهای زیبای استان قزوین است و شهرستان قزوین هم اکنون نیز از مهم ترین منطقه های ایران است که نقش بسیار مهمی در اقتصاد, صنعت, فرهنگ کشور ایفا می کند.

    اراک(استان مرکزی)

    بررسی‌های تاریخی نشان‌گر آن است که‌تا پیش‌از پیدایش شهر «سلطان‌آباد»(اراک) در محدوده منطقه جغرافیایی این شهرستان که تا سال 1316«ولایت عراق» نام داشت، با وجود 680 آبادی و حدود پانصد هزار نفر جمعیت، شهر با اهمیتی پدید نیامده است. کمتر از دو قرن پیش در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار ولایت عراق شاهد نا امنی ها و شورش های متعدد اهالی فراهان، گلپایگان و چهار لنگ علیه حکومت قاجار بود. قشون حکومتی به فرماندهی یوسف خان گرجی قلعه «زلف آباد» را که محل تجمع مخالفین دولت بود با خاک یکسان کرده و جمعیت آن را قلع و قمع و پراکنده ساختند و طرح ایجاد شهر جدیدی را پی ریزی نمودند. بدین منظور در نقطه خوش منظره و با صفایی که نسبت به منطقه مرکزیت و به اطراف و جوانب تسلط داشت و از امکانات ارتباطی و منابع آب و قنوات بهره مند بود، مکان شهر جدید انتخاب شد.
    این نقطه که انتهای محال فراهان بود و سابقا دهی به نام «دسکره» یا «دستجرد» در آن وجود داشت، «سلطان آباد» نام گرفت و کانون مبادلات منطقه شده و جمعیت هشت قلعه موجود در پیرامون به شهر جدید انتقال یافتند. این شهر ابتدا «قلعه سلطان آباد»، سپس «شهر نو» و بعد از آن شهر «سلطان آباد» نام گرفت و در سال 1316 ه . ش با عبور راه آهن سراسری از کنار آن، به اراک تغییر نام داد. اراک از آغاز ایجاد تاکنون همواره در معرض دگرگونی بوده و تحولات فراوانی یافته است

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله تاریخ شهر های ایران

    فهرست:

    مشهد............................... 4     

    ساری.............................. 6     

    قزوین.............................. 6     

    اراک............................... 7     

    ارومیه............................. 8     

    شهرکرد............................ 9     

    همدان............................ 11     

    گرگان............................ 12     

    یزد............................... 16     

    یاسوج............................ 17     

    کرمانشاه......................... 17

    کرمان............................ 17

    سنندج............................ 19

    شیراز ........................... 20

    سمنان ........................... 21

    زنجان............................ 22

    زاهدان........................... 23

    رشت............................. 24

    خرم آباد.......................... 24

    تهران............................ 25


     

    تبریز...................................25

    بیرجند.................................26

    بوشهر.................................27

    بندرعباس.............................27

    بجنورد.................................28

    ایلام....................................29

    اهواز..................................29

    اصفهان...............................30

    اردبیل.................................31

    منابع..................................32

    منبع:

    سایت www.30ir.ir

    لوح فشرده ی مرزپرگهر85.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت