کتاب حاضر مجموعهای است مشتمل بر ده جلسه بحث و انتقاد پیرامون مسأله " معاد " در انجمن اسلامی پزشکان که تاریخ آن به سال 1350 هجری شمسی باز میگردد . در این جلسات ، علاوه بر نظریات مشهور درباره معاد ، نظریه جدیدی که از ناحیه برخی روشنفکران مسلمان ابراز شده و در واقع معاد را به " تجدید حیات مادی دنیا به شکل دیگر " تفسیر کردهاند ، نیز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و با اظهارات پایه گذار این نظریه ، گاهی بحث حالت مناظره به خود گرفته و این امر بر شیرینی مطلب افزوده است .
سبک بحث در این کتاب ، همچون سبک بحث در کتابهای " توحید " ، " نبوت " و " امامت و رهبری " یک سبک جدید است و در یک قالب خاص نمیگنجد و مخصوصا به نظریات جدید درباره معاد و یا نظریات جدید علمی مرتبط با مسأله معاد نیز توجه شده است .
بدیهی است چنانچه استاد شهید حضور داشتند ، این کتاب با تنقیح بیشتر عرضه میش د ولی گذشته از اینکه احاطه علمی ما به هیچ وجه در حد استاد شهید نیست ، حق تنقیح بیشتر را نیز نداریم و میبایست عین کلام ایشان درج گردد ، و این امر در همه آثاری از استاد که پس از شهادت ایشان منتشر میشود جاری است .
تنظیم اولیه و تصحیح چاپی این کتاب به عهده جناب آقای محمد کوکب بوده است و در اینجا از زحمات ایشان قدردانی میشود .
امید است به یاری حق سایر آثار چاپ نشده استاد نیز به زودی در اختیار شیفتگان آثار آن فرزانه شهید قرار گیرد . 12
شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری
کلیاتی درباره مسأله معاد
بحث ما درباره مسأله معاد است . مسأله معاد از نظر اهمیت ، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است . پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده میشود ) آمدهاند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند : یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به
قیامت و یا فعلا به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است ، یعنی چه ؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است ، پس ایمان به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است .
ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود ، به این معنا که اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست ، " باید " به این معناست نه به معنی تکلیف ، به معنی این است که انفکاک پذیر نیست که
انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان نداشته باشد . مثلا روزه ماه رمضان ، میگویند که روزه ماه رمضان از ضروریات اسلام است . اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد ، این آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد ، از اسلام خارج است ، چرا ؟
برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد ، چون اینکه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است ، یعنی نمیشود انسان در ذهن خودش میان قبول گفتههای پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند . ولی خود مسأله اعتقاد به روزه داشتن مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد نیست ، یعنی در قرآن هیچ جا وارد نشده : " کسانی که به روزه ایمان میآورند " . اما گذشته از اینکه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام است ( یعنی نمیشود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد) در تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت ، ایمان به یوم آخر آمده است ، یعنی پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا میکنند ، به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند ، که معنی آن این میشود که همین طوری که خداشناسی لازم است ( یعنی انسان در یک حدی مستقلا با فکر خودش باید خدا را بشناسد)
در مسأله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد ، یعنی پیغمبر نیامده است که در مسأله معاد بگوید چون من میگویم معادی هست شما هم بگویید معادی هست ، مثل اینکه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است
. نه ، ضمنا افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسند ، معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند
معاد ، جزء اصول دین
اینکه علمای اسلام معاد را از اصول دین قرار دادهاند ولی سایر ضروریات را از اصول دین قرار ندادهاند ، بر همین اساس است . چون خیلی اشخاص از ما این سؤال را میکنند ، میگویند شهادتین که انسان به آن مسلمان میشود دو چیز بیشتر نیست : " اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمدا رسول الله " . دیگر چرا مسأله معاد را جزء اصول دین قرار دادهاند ؟ خوب ، آدمی که به پیغمبر ایمان داشته باشد ، به هر چه پیغمبر گفته ( اگر برایش ثابت شود که پیغمبر گفته ، مخصوصا اگر ثبوتش به حد ضرورت و بداهت برسد ) ایمان پیدا میکند ، پس ما باید بگوییم اصول دین دو چیز بیشتر نیست ( 1 ) : توحید ، نبوت ، معاد فرع و طفیلی نبوت است ، چون ما به نبوت اعتقاد داریم و پیغمبر از معاد خبر داده ، به معاد هم اعتقاد داریم ، همین طوری که چون پیغمبر گفتهاند نماز واجب است به نماز هم اعتقاد داریم ، نماز هم از ضروریات است ، روزه هم از ضروریات است ، حج هم از ضروریات است .
این ایراد وارد نیست ، چون علت اینکه مسلمین معاد را جزء اصول دین قرار دادها ند این بوده که اسلام درباره معاد یک امر علاوهای از ما خواسته ، یعنی نخواسته ما فقط آن را به عنوان یکی از ضروریات اسلام ، به طفیل قبول نبوت قبول کرده باشیم ، خواسته که خود ما هم مستقلا به آن ایمان و اعتقاد داشته باشیم ، ولو مثلا ما به نبوت اعتقاد نداشته باشیم ، به معاد اعتقاد داشته باشیم . این که " ولو " میگویم نه اینکه از آن صرف نظر میکنم ، میخواهم بگویم یک مسألهای است که خواسته ما مستقلا به آن ایمان داشته باشیم و لهذا قرآن استدلال میکند بر قیامت ، استدلال نمیکند بر روزه ، میگوید روزه را پیغمبر گفته ، ولی استدلال میکند بر قیامت ، چه آن نوع استدلالی که پایه آن خود توحید است ، و چه آن استدلالی که پایه آن نظام خلقت است .
استدلالهای قرآن بر معاد
دو نوع استدلال در قرآن هست . یک نوع استدلال بر معاد ، بر اساس توحید است که قرآن میگوید ممکن نیست خدا خدا باشد ولی معادی نباشد ، یعنی اگر معاد نباشد خلقت عبث است . این خودش یک استدلال است . قرآن خواسته روی این مطلب استدلال کند : " « ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون »" ( 1 ) . البته ما روی این استدلالها بعد بیشتر صحبت میکنیم ولی حالا این مدعای خودمان را که " معاد از اصول دین است "
میخواهیم بگوییم روی چه حساب است . قرآن در واقع این طور میگوید : یا باید بگویید خدایی نیست ، پس خلقت و آفرینش عبث و باطل و بیهوده است ، دنبال حکمت در خلقت نباید رفت و مانعی نخواهد داشت که خلقت بر عبث و بیهوده باشد ، و یا اگر خدایی هست که جهان را آفریده است معادی هم باید باشد ، معاد متمم خلقت است ، مکمل خلقت است ، جزئی از خلقت است که با نبودن آن خلقت ناقص است ، خلقت عبث و بیهوده است . یک سلسله استدلالهای دیگر هم در قرآن هست که همان نظام موجود و مشهود را دلیل بر قیامت قرار میدهد . در اول سوره حج و مؤمنون هست که ایها الناس ! اگر در بعث و در قیامت شک و ریب دارید ، پس ببینید خلقت خودتان را ، بعد خلقت خود ما را میگوید که شما را از نطفه آفریدیم ، نطفه را از خاک آفریدیم ، بعد نطفه را به علقه و علقه را به مضعه تبدیل کردیم ، بعد برای مضعه استخوان قرار دادیم ، بعد گوشت پوشاندیم ، بعد شما را به صورت طفل در آوردیم ، " « ثم انکم بعد ذلک لمیتون 0 ثم انکم یوم القیامه تبعثون »" ( 1 ) همچنین کأنه همین راهی را که تا حالا آمدهاید ادامه میدهید تا منتهی میشود به قیامت .
پس سر اینکه معاد را جزء اصول دین قرار دادهاند ، نه صرف [ این بوده که معاد ] یکی از ضروریات دین و از توابع نبوت بوده است ، بلکه یک مسألهای بوده که راه استدلال بر آن لا اقل تا اندازهای باز بوده و قرآن
میخواسته است که مردم به مسأله قیامت { به عنوان یک مسأله مستقل اعتقاد پیدا کنند } .
پیوستگی زندگی دنیا و آخرت
انسان در آن دنیا آنچنان است که اینجا خودش را بسازد ، اینجا اگر خودش را کامل بسازد آنجا کامل است ، اگر ناقص بسازد ناقص است ، اگر خودش را کور قرار بدهد آنجا کور است و اگر خودش را کر قرار بدهد آنجا کر است و اگر خودش را از صورت انسانیت خارج کرده باشد و به صورت حیوانی از انواع حیوانات دیگر در آورده باشد ، در آنجا به صورت همان حیوان محشور میشود . این هم مسأله سوم ، یعنی رابطه و پیوستگی بسیار شدید میان زندگی دنیا و زندگی آخرت ، که فرمود : " « الدنیا مزرعه الاخرش »
" ( 2 ) . تنها این جمله نیست ، هزارها جمله [ هست ] ، اصلا هر چه درباره معاد آمده در همین زمینه " « الدنیا مزرعه الاخرش » " آمده است . اساسا نظام آنجا با نظام اینجا فرق میکند . اینجا نظام ما نظام اجتماعی است ، به این معنا که افراد واقعا در سعادت و شقاوت یکدیگر شریک و مؤثرند ، یعنی عمل خوب من میتواند شما را خوشبخت کند و عمل بد من تأثیر دارد در بدبختی شما و افراد یک اجتماع سرنوشت مشترک دارند . ولی در آنجا اصلا سرنوشت مشترک نیست ، اهل سعادت با هماند و اهل شقاوت هم با هم ، ولی آن با هم بودن غیر از اشتراک داشتن در سعادت است ، اساسا اشتراکی در کار نیست ، هر کسی در وضع خودش هست بدون آنکه تأثیری در وضع دیگری داشته باشد .
اینها اموری است قطعی و مسلم و پیغمبران آمدهاند برای اینکه مردم را به این مطلب دعوت کنند ، مخصوصا این قسمت اخیر چون جنبه تربیتی زیادتری دارد و بیشتر به مسأله دعوت مربوط است . ما میبینیم که در درجه اول قرآن و بعد سایر آثار دینی ما اصرار فراوانی روی این مطلب دارند که آن دنیا دار الجزاء است ، خانه پاداش و خانه کیفر است ، پس شما مراقب عمل خودتان در اینجا باشید . حتی قرآن تعبیری دارد که عدهای این تعبیر را حمل بر هیچ گونه مجاز گویی نمیکنند و عین حقیقت میدانند .
تعبیر این است که قرآن میگوید آنچه که شما در این دنیا عمل میکنید ، عمل شما پیش فرستاده شما به دنیای دیگر است . عدهای میگویند این تعبیر بلاغتی است ، تعبیر مجازی است ، عمل ما که آنجا فرستاده نمیشود ، عمل من یعنی کار ، این کار یک حرکت است و این حرکت هم همین جا فانی و تمام
میشود . ولی عدهای معتقدند که هر چه در این دنیا پیدا بشود ، صورتی در دنیای دیگر پیدا میکند که همین خودش یک حقیقتی در دنیای دیگر پیدا میکند و این تعبیر قرآن راست است که هر چه ما در اینجا عمل میکنیم چیزی در آن دنیا ایجاد کردهایم ، پس چیزی را از این دنیا به آن دنیا فرستادهایم .