بسم الله الرحمن الرحیم
شان نزول ایات 41 , 42 , 75, 76, 77 , 89, 97, 98, 114, 115, 120, 121 , 142 , 158, 178, 187 , 189, 190 , 204, 205 , 206, 207 , 212, 214, 217 , 221, 232 , 238, 239, 256 , 267, 272 , 273, 278 سوره بقره را بخوانید.
آیات 41 و 42 سوره بقره
41. وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ.
42. وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
41. و بدانچه نازل کردهام که مؤید همان چیزی است که با شماست ایمان آرید؛ و نخستین منکر آن نباشید، و آیات مرا به بهایی ناچیز نفروشید، و تنها از من پروا کنید.
42. و حق را به باطل درنیامیزید، و حقیقت را با آنکه خود میدانید کتمان نکنید.
در شأن نزول این آیات آمده که: «حی بن اخطب و کعب اشرف» و سایر علماء یهود از جانب یهودیان دارای مقرری بودند و از آن ارتزاق مینمودند و نمیخواستند منافع آنها به خاطر نبوت پیامبر از بین برود؛ به همین جهت آیاتی را که در تورات بود و از پیامبر در آن ذکری شده بود تغییر و «ثمن قلیل» که در این آیه شریفه ذکرشده همان مقرری احبار است.
آیات 75 تا 77 سوره بقره
75. أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.
76. وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.
77. أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ.
75. آیا طمع دارید که [اینان] به شما ایمان بیاورند؟ با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را میشنیدند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف میکردند، و خودشان هم میدانستند.
76. و [همین یهودیان] چون با کسانی که ایمان آوردهاند برخورد کنند، میگویند: «ما ایمان آوردهایم.» و وقتی با همدیگر خلوت میکنند، میگویند: «چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، برای آنان حکایت میکنید تا آنان به [استناد] آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟ آیا فکر نمیکنید؟»
77. آیا نمیدانند که خداوند آنچه را پوشیده میدارند، و آنچه را آشکار میکنند، میداند؟
این آیات در مورد یهودیانی است که وقتی اشخاص مثل سلمان، ابوذر و مقداد را ملاقات مینمودند میگفتند: ما هم مانند شما ایمان آوردیم، چون اوصاف پیامبر شما را خداوند در تورات برای ما بیان فرموده است و وقتی با یکدیگر خلوت مینمودند بزرگترهاشان به آنها میگفتند این چه کاری بود کردید و چه اظهاری بود به مسلمان نمودید؛ شما نباید اوصاف پیامبرشان را که در تورات آمده به آنها خبر میدادید تا در پیشگاه خداوند با شما محاجّه نکنند و نگویند شما اوصاف و علایم او را دانستید و مشاهده و تطبیق نمودید، پس چرا ایمان نیاوردید و اطاعت نکردید.
آیه 89 سوره بقره
89. وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَه ُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ.
89. و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.
در شأن نزول این آیه نقل شده که یهودیان در کتب خود دیده بودند که مکان هجرت حضرت محمد (ص) مابین دو کوه «عیر و احد» است که در دو طرف مدینه قرار دارد به همین خاطر از سرزمین خویش بیرون آمدند و به جستجوی سرزمین مهاجرت پیامبر پرداختند و به کوهی به نام «حداد» رسیدند و گمان کردند که این همان کوه احد است، به همین دلیل در آنجا پراکنده شدند و مسکن گزیدند؛ ولی بعد متوجه شدند، مدینه سرزمینی است که میان دو کوه احد و عیر قرار دارد پس به برادران خود و سایر یهود نوشتند که ما دارالهجره را یافتیم شما هم به سوی ما کوچ کنید و خودشان هم به مدینه نقل مکان نمودند و ماندند تا آنکه یکی از پادشاهان یمن به نام تُبع به قصد تسخیر مدینه حرکت کرد و آنجا را محاصره نمود و اینها با او سازش کردند و سبب اقامت خودشان را به او گفتند و او دو طایفه اوس و خزرج را مأمور به اقامت در مدینه نمود برای آنکه وقتی پیامبرآمد او را یاری کنند. آن دو قبیله پس از چند سال زیاد شدند و معترض اموال یهود شدند. یهودیان به آنها میگفتند وقتی پیامبر مبعوث شود شما را از دیار خود بیرون میکنیم و اموالمان را پس خواهیم گرفت؛ ولی وقتی پیامبر مبعوث شد اوس و خزرج که به نام انصار معروف شدند به پیامبر ایمان آوردند و یهود کافر شدند.
به این دلیل که آنها از نسل حضرت اسحاق بودند و پیامبر از نسل حضرت اسماعیل و آنها حسد بردند و تسلیم وسوسه شیطان شدند. و علماءِ آنها هم برای حفظ مقامات خودشان انکار اوصاف پیامبر را در تورات نمودند.
آیات 97 و 98 سوره بقره
97. قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِینَ.
98. مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ.
97. بگو: «کسی که دشمن جبرئیل است [در واقع دشمن خداست] چرا که او، به فرمان خدا، قرآن را بر قلبت نازل کرده است، در حالی که مؤید [کتابهای آسمانی] پیش از آن، و هدایت و بشارتی برای مؤمنان است.»
98. هر که دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئیل و میکائیل است [بداند که] خدا یقینا دشمن کافران است.
زمانی که پیامبر وارد مدینه شد «عبداللهبن صوریا» که یکی از علمای یهود بود خدمت آن حضرت رسید و سؤالات چندی نمود و میخواست نشانههایی را که دلیل بر نبوت پیامبر بود جستجو نمود. یکی از سؤالات او این بود که ای محمد خواب تو چگونه است؟ پیامبر فرمود: چشمم خواب است و دلم بیدار گفت: راست گفتی و پس از سؤالات متعدد دیگر گفت: یک سؤال باقی مانده اگر به آن جواب درست بدهی به تو ایمان میاوریم. بگو نام آن فرشتهای که بر تو نازل می شود چیست؟ پیامبر فرمود: جبرئیل. ابن صوریا گفت: جبرئیل دشمن ماست چون دستورهای مشکل در مورد قتل و جنگ میآورد اما میکاییل همیشه واسطه سرور و راحت است اگر او برای تو وحی میآورد ما به تو ایمان میآوردیم. پیامبر (ص) فرمود: وای بر تو، جبرئیل و میکائیل دو ملک مأمور به امر پروردگار هستند. اگر امری را خداوند مقرر فرموده باشد تقصیر جبرئیل چیست؟ هرکس با جبرئیل دشمن باشد با میکائیل هم دشمن است.
آیه 104 سوره بقره
104. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ.
104. ای کسانی که ایمان آوردهاید، نگویید: «راعنا»، و بگویید: «انظرنا»، و [این توصیه را] بشنوید؛ و [گر نه] کافران را عذابی دردناک است.
در اوایل اسلام هنوز بعضی از مسلمانان انس به احکام و معارف اسلامی نگرفته بودند و زمانی که پیامبر آیات الهی را برای آنها بیان میکرد از ایشان میخواستند که آهستهتر سخن بگوید و گاهی عرض میکردند «راعنا» که یعنی حال ما را رعایت فرما. یهود در این زمان فرصتی به دست آورده و این کلمه را وسیله جسارت قرار دادند، چون این کلمه در لغت آنها دشنام بود؛ مانند اینکه بگویند؛ بشنو که هرگز نشنوی. و این کلمه را تکرار میکردند و میخندیدند و میگفتند: اگر تا به حال محمد را در خفا دشنام میدادیم بعد از این علناً ناسزا میگوییم و بعضی کلمه راعینا میگفتند که به معنی چوپان ما است و پیامبر را مورد خطاب قرار میدادند تا اینکه سعدبن معاذ انصاری متوجه غرض آنها شد و تهدید به قتلشان نمود. پس این آیه نازل شد که خطاب به اهل ایمان است که به جای لفظ راعنا، بگویند: «انظرنا»، یعنی لطف به سوی ما فرما تا یهود نتوانند وسیله استهزا و اهانت به پیامبر را فراهم نمایند.
آیه 108 سوره بقره
108. أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ.
108. آیا میخواهید از پیامبر خود همان را بخواهید که قبلا از موسی خواسته شد؟ و هر کس کفر را با ایمان عوض کند، مسلما از راه درست گمراه شده است.
نقل شده که «وهببن زید و رافعبن حرمله» خدمت پیامبر آمدند و گفتند: از طرف خدا برای ما نامهای بیاور تا آن را بخوانیم و ایمان بیاوریم و یا برای ما رودهایی جاری فرما تا از تو اطاعت کنیم. بعضی گفتهاند گروهی از پیامبر خواستند خدا را به آنها بنمایاند تا ایمان آورند. همان تقاضایی که بنیاسرائیل از موسی داشتند و گروهی از آن حضرت تقاضا کردند برای آنها بتی قرار دهد تا آن را پرستش کنند. پس این آیه نازل شد و به آنان پاسخ گفت.
آیه 113 سوره بقره
113. وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ. کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَه ِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ.
113. و یهودیان گفتند: «ترسایان بر حق نیستند.» و ترسایان گفتند: «یهودیان بر حق نیستند» با آنکه آنان کتاب [آسمانی] را میخوانند. افراد نادان نیز [سخنی] همانند گفته ایشان گفتند. پس خداوند، روز رستاخیز در آنچه با هم اختلاف میکردند، میان آنان داوری خواهد کرد.
در شأن نزول این آیه آمده که قومی از یهود و جماعتی از نصاری نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای محمد بین ما حکم کن. آن حضرت فرمود: شرح حال خودتان را بیان کنید. جماعت یهود گفتند: ما ایمان به خداوند یگانه حکیم داریم و اولیاء او هستیم و نصاری بهرهای از دین حق ندارند سپس نبوت عیسی و کتاب او انجیل را انکار کردند و مسیحیان نیز همین مقوله را نسبت به یهود عرضه داشتند و پیامبر فرمود: همه شما دو فرقه به خطا و باطل رفتهاید و فسق و تجاوز از دین حق نمودهاید؛ پس آنان عرضه داشتند چگونه ما کافر و فاسقیم با آنکه خداوند در دست ماست و آن را تلاوت مینماییم. پیامبر فرمود: شما با تورات و انجیل مخالفت کردید و بر طبق آن عمل ننمودید. سپس این آیات نازل شد و آنها را به خاطر گفتار باطلشان سرزنش نمود.
آیه 114 سوره بقره
114. وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَه ِ عَذابٌ عَظِیمٌ.
114. و کیست بیدادگرتر از آن کس که نگذارد در مساجد خدا، نام وی برده شود، و در ویرانی آنها بکوشد؟ آنان حق ندارند جز ترسان- لرزان در آن [مسجد] ها درآیند. در این دنیا ایشان را خواری، و در آخرت عذابی بزرگ است.
در روایتی آمده که این آیه درباره قریش است که پیامبر را از دخول در مسجدالحرام بعد از ورود آن حضرت به مکه معظمه منع کردند. و بعضی گفتهاند آیه درباره مسیحیانی است که با یهودیان جنگیدند و تورات را آتش زدند و بیت المقدس را خراب کردند و مردارها را در آن ریختند. و بعضی گفتهاند منظور آیه مکانهایی است که مسلمانان در مکه برای انجام نماز داشتند ولی بعد از مهاجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه مشرکان آنها را نابود کردند.
آیه 115 سوره بقره
115. وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ.
115. و مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی [به] خداست. آری، خدا گشایشگر داناست.
روایات گوناگونی در شأن نزول این آیه آورده اند. بعضی میگویند منظور این آیه نمازهای نافله است که در سفر به هر سمت خوانده شود درست است. بعضی میگویند این آیه در مورد تغییر قبله است. زمانی که قبله مسلمانان از بیتالمقدس به سوی کعبه تغییر یافت یهودیان به مسلمانان ایراد گرفتند که مگر میشود قبله را تغییر داد. و بعضی گفتهاند آیه دو مورد گروهی از مسلمانان است که پیامبر آنها را به مأموریتی فرستاد. وقتی شب شد و تاریکی همه جا را گرفت آنها نتوانستند قبله را تشخیص دهند و هر کدام به سویی نماز خواندند و وقتی روز شد متوجه شدند به غیر از جانب قبله نماز خواندهاند و در این مورد از پیامبر سؤال کردند. پس این آیه نازل شد که مشرق و مغرب زمین متعلق به خداوند است و نماز آنان در این حالت درست بوده است.
آیات 120 و 121 سوره بقره
120. وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ.
121. الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.
120. و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمیشوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است.» و چنانچه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از هوسهای آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت.
121. کسانی که کتاب [آسمانی] به آنان دادهایم، [و] آن را چنانکه باید میخوانند، ایشانند که بدان ایمان دارند. و[لی] کسانی که بدان کفر ورزند، همانانند که زیانکارانند.
در مورد آیه اول چنین روایت شده که مسیحیان و یهودیان از پیامبر انتظار داشتند که در قبله با آنها موافق باشد ولی وقتی قبله مسلمانان از بیت المقدس به سوی مکه تغییر کرد آنها ناامید شدند و پیامبر همیشه سعی داشت آنها را راضی نگه دارد بلکه اسلام را قبول کنند؛ ولی این آیه به پیامبر میگوید که مدارای با آنها تا حدی است که موجب طمع آنها در دین تو نشود و آنها هیچوقت از تو راضی نخواهند شد مگر اینکه دین آنها را بدون چون و چرا بپذیری.
در مورد آیه دوم هم روایات مختلف است. گروهی میگویند آیه در شأن افرادی است که با جعفربن ابیطالب از حبشه آمدند که چهل نفر بودند و «بحیرا» راهب معروف نیز با آنان بود. و بعضی معتقدند آیه در مورد عبداللهبن سلام و سعیدبن عمرو و دیگر یهودیانی است که واقعاً اسلام را پذیرفتند و به راستی ایمان آوردند.
آیه 142 سوره بقره
142. سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.
142. به زودی مردم کم خرد خواهند گفت: «چه چیز آنان را از قبلهای که بر آن بودند رویگردان کرد؟» بگو: «مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر که را خواهد به راه راست هدایت میکند.»
زمانی که پیامبر در مکه معظمه بود امر خداوند بر آن تعلق داشت که آن حضرت به جانب بیتالمقدس نماز بخواند و ایشان سیزده سال به این قسم نماز میگزاردند و وقتی وارد مدینه شدند تا هفده ماه به جانب بیتالمقدس نماز میخواندند تا آنکه جمعی از متمردین یهود گفتند: والله محمد نمیداند چطور نماز بخواند. رو به قبله ما نماز میگزارد و به طریقه ما عبادت میکند. این خبر چون به گوش پیامبر رسید ناراحت شدند و قبله آنها را اکراه داشتند و متمایل به کعبه گردیدند تا آنکه جبرئیل نازل شد و آن حضرت به او فرمود: دوست داشتم که خداوند قبله مرا از بیتالمقدس به کعبه تحویل نماید چون از شماتت یهود ناراحت هستم. جبرئیل عرض کرد: از خداوند مسئلتنما که قبله را به جانب مکه تغییر دهد خداوند خواهش تو را رد نمینماید و آن حضرت دعا نمود و جبرئیل صعود کرد و بلافاصله هبوط نمود و آیات تحویل قبله را ابلاغ کرد. بعد از آن یهود اعتراض دیگری کردند و گفتند: ما چگونه اطمینان به گفتار و کردار چنین کسی داشته باشیم که چهارده سال به طرفی نماز بخواند بعد معلوم شود بر باطل نماز خوانده. شاید چهارده سال دیگر هم به جانب کعبه نماز بگزارد بعد بگوید این هم باطل بوده. پیامبر در جواب فرمود: آن باطل نبوده و این هم باطل نیست بلکه هر دو حق است و هر دو طبق حکمت و مصلحت تام و تمام بوده.