جهانی شدن پدیده ای است که نه تنها موجب فشردگی زمان، بلکه فشرده شدن فضا
را نیز گردیده است و به تعبیری دهکده جهانی اشاره به کوچک شدن زیست کره
زمین دارد. زیرا این کوچک شدن فیزیکی با درک متحولی از زمان و مکان
همراه است.
از زمان روسو، برخی از متفکران آرمانگرا گمان کرده اند که تنها با متلاشی
کردن کشورهای بزرگ و تشکیلات گسترده دنیای نو می توان جوامع را به سوی
رستگاری سوق داد. پس دولت واحد جهانی با فرهنگ همگون برای کل بشریت
می تواند فاجعه بیافریند.
اما از سوی دیگر آرمانگرایی آنقدر که الهام بخش این دیدگاه بود که همه انسانها
می توانند هویت مشترک انسانی خود را در جامعه مشترک المنافع جهانی تحقق
بخشند، الهام بخش ایده مشارکت روزانه و رو در رو در امور شهروندی نبود.
این نظریه، هر چند از عهد باستان جلوه هایی داشته اما به طور جدی از سوی
رواقیون رشد و توسعه یافته است. در بینش رواقی، پدیده دولت شهر، جای خود
را به جهان شهر داد چون نظم جهانی را می توان با عقل دریافت. پس در این
رویکرد ایده مارکوس اورلیوس رواقی وجود دارد که می گفت ما همه شهروندان
شهر جهانی هستیم. در اینجا، در برابر نگرش ارسطو، اصل ماهیت مشترک
انسانی، که وحدت بخش انسانی است، به آرمان جامعه انسانی ارتقاء می یابد. با
این معیار، بینش رواقی چنان اهمیت می یابد که بسیاری از شخصیتهای تاریخ
فلسفه غرب به آن تن در می دهند. (لگن تیندر، 1374، ص 40)
مالکوم واترز از منظور کاربردی به تجزیه و تحلیل مفهوم جهانی شدن پرداخته
است وی معتقد است جهانی شدن فرآیندی است اجتماعی که در آن قید وبندهای
جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین می رود و
مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه می شوند. بر پایه این دیدگاه در
جامعه جهانی شده، می توان با چنین تصاویری مواجه شد :
1- استقرار یک تک جامعه یا تک فرهنگ در سرتاسر زمین ؛
2- احتمال عدم انسجام این جامعه یا حتی وجود گرایش به اختلافات شدید ؛
3- چند مرکزی بودن و امکان وجود هرج ومرج ؛
4- از بین رفتن وابستگی به زمین به عنوان اصل وحدت بخش زندگی اجتماعی و فرهنگی ؛
5- استقرار جامعه ای بدون مرز و حدود و جغرافیای ؛
6- ناممکن بودن ارزیابی فرهنگی جوامع بر اساس موقعیت های جغرافیایی ؛
7- سهولت ارتباط بین افراد و از بین رفتن عامل معرفت به عنوان یک مسئله.
از این دیدگاه با مشخص کردن نقطه پایان این فرآیند می توان به تصویری دست
یافت که بر اساس آن تحلیل وضعیت فعلی امکان پذیر گردد. ولی چنین به نظر می
رسد که تقلیل سطح برخورد با موضوع تا سطح کاربردی از یک سو و پذیرش
این امر که جهانی شدن ماهیتی رو به تکامل دارد و دائما" دستخوش تحول است
از سوی دیگر، شناخت درون کاوانه را ناممکن می سازد.
موضوع تقلیل گرایانه کاربردی همچنین می تواند این خظر را در برداشته باشد
که مبنای تعریف و جایگاه مدرنیسم در موضوع یا علت یا معلول را نیابیم، چرا
که اگر جهانی شدن را استمرار طبیعی تجدد بدانیم، عواملی مانند صنعتی شدن و
سرمایه داری در طول دهه های اخیر خود قبلا" فرآیند بی هویتی فضا را در
عرصه شهر به راه انداخته اند. در یک شهر مدرن، محلات و مناطق شهری به
عنوان قطعه یا قطعاتی از یک پازل نامفهوم جایی را در یک صفحه بزرگتر
اشغال کرده اند که جابه جایی دائمی شهروندان، فقدان مالکیت، ناهمگونی اقشار،
پدیده بی چهرگی و ... بحران هویت را در ساخت فرهنگ ایجاد کرده است، حال
در یک تداوم تاریخی در جهانی شدن با تغییر دادن تجربه فضا و زمان و فشرده
ساختن آن به نسبی شدن هویتهای لرزان اعم از ملی یا محلی دامن می زند و پدیده
های فرهنگی و عرصه های جدید برای فلق هویت می آفریند که وابسته به محل یا
سنتهای فرهنگی مستقر نیستند.
سه مفهوم فضا – زمان، جهانی شدن و فضا و مکان باید در جهانی شدن شهر ها
مورد توجه قرار گیرد. مقوله فضا زمان چنان که گیدنز آن را می فهمد (یعنی
فشرده شدن زمان و تحرک فضا) با مقوله جهانی شدن و مدرنیسم مستقر در آن
دارای کمبودهای بسیاری است. همچنین متغیرهایی مانند، تنوع، سرعت، آزادی
انتخاب، از میان رفتن عنصر وحدت بخش مکان در رفتارها و ... رابطه فضا –
مکان را دستخوش تحول کرده است. به دیگر سخن ، می توان چنین ادعا کرد که
بر هم خوردن شناخت موسوم ما از مهفوم فضا در ارتباط با پدیده جهانی شدن می
تواند به تغییر مفهوم مکان نیز منجر شوئد.
شهر یکی از انواع مجتمع های زیستی، متمرکز ترین نقاط استفاده بشر از زمین
هستند(صالحی 1379:182 ) . ولی امروزه این حق شهروندی- گردهمایی و
گفتگو – تنها در بعد زمانی و مکانی خاص مطرح نیست . دو فضایی شدن جهان و
رشد روز افزون فضای مجازی حوزه گستره عمومی را به طور چشمگیری
افزایش داده است .
حوزه عمومی عبارت است از فضا ، مکان ، ابزار و محتوای گفتگو ها در مورد مصالح و منافع شهروندی.(منتظر قائم ، 1383) با توجه به این تعریف اینترنت و دنیای مجاز فضا ، مکان ، ابزار و محتوا را شامل می شود برای گفتگو ، هم در جهت رشد شهروندی در دنیای واقعی و هم به وجود آورنده یک نوع شهروندی مجازی می باشد .
در بینش رواقی، پدیده دولت- شهر جای خود را به جهان شهر ( Cosmo polis) داد، چون نظم جهانی را می توان با عقل دریافت.
پس در این رویکرد ایده مارکوس اورلیوس رواقی وجود دارد که می گفت: [ ما همه شهروندان شهر جهانی هستیم تا در اینجا، در برابر نگرش ارسطو، اصل ماهیت مشترک انسانی، که وحدت بخش انسانهاست، به آرمان جامعه جهانی انسانی ارتقاء می یابد. با این معیار بینش رواقی، چنان اهمیت می یابد که بسیاری از شخصیتهای برجسته تاریخ فلسفه غرب به آن تن در می دهند. ] (تیندر ، 1374، ص 40 ) در طول قرون وسطی، ارباب کلیسا، بیش از اسلاف رواقی خود، حامی ایده جهانگرایی بوده اند، به عقیده حاملان تئولوژی کلیسا، انسانها تنها از طریق قانون فطری و نظم سیاسی بلکه به واسطه گنهکار بودن همگان و حبوط اولیه برای کسب رحمت خدا نیاز به یگانگی در کل واحد دارند. در هر حال آرمان رمی صلح جهانی و آرمان مسیحی ایمان جهانی، در قرن بیستم چون از روهایی بزرگ در کشاکش با هم پیش رفتند در یک سمت، ایده های رومی و مسیحی در سازمانهای بین المللی و حقوق بین الملل رسوخ یافت، و از دیگر سو فلسفه مارکس با قرائتی دنیوی از مذهب مسیحی، از قرن نوزدهم پیش قراول نگرش جهانگرایی شد.
در دنیای حقیقی هر قدر هم تلاش در گسترش گستره عمومی داشته باشیم وسعت و بعدی را که دنیای مجاز می دهد را نمی توانیم به دست بیاوریم .
تعاریف جمعیت شناختی شهررابرمبنای اندازه یاحجم جمعیت ومیزان تراکم زیستی تعریف می کنند .از این نظر کشورهای مختلف معیارهای گوناگونی را به کار می برند با گذشت زمان نیز معمولا" معیار اندازه جمعیت افزایش می یابد . در ایران تاچندی قبل ملاک و حدّ ِجمعیتی برای روستا و شهر 5000 نفر بود این حد در در امریکا 2500 در یونان 10000 نفر و در مصر 11000 نفر است