مقدمه
بسیاری از دانش پژوهان ، متفکران و مصلحان اجتماعی عصر حاضر را با نام های متفاوتی چون « عصر تکنیک » ، « عصر ارتباطات » ، « دهکده جهانی » و رهبری از راه دور نامیده اند . البته رهبری از راه دور نه تنها در مورد ماهواره ها و فضاپیماها صادق است ، بلکه هدایت از مسافت دور به وسیله رسانه های گروهی در مورد انسان نیز صدق می کند .
تا قرن بیستم ، رهبری و ارشاد انسان رویارو و براساس ارتباط بود ، در صورتی که در عصر حاضر ارتباطات یک طرفه و از راه دور صورت می گیرد . به طوری که بین شنونده و گوینده ، یا بهتر بگوییم بین موثر و متاثر به طور نسبی فاصله زیادی وجود دارد . برخی معتقدند که رسانه های گروهی دارای چنان قدرتی هستند که می توانند نسلی تازه در تاریخ بشر پدید آورند ، نسلی که با نسل های پیشین بسیار متفاوت است . لازرسفلد و مرتن ( Lazer seld & Merton ) در تشریح این عقاید متفکران می نویسند : « وسایل ارتباط جمعی جدید ابزاری بس نیرومندند که می توان از آن در راه خیر و شر با تاثیری شگرف سود برد و چنانچه کنترل مطلوب وجود نداشته باشد ، امکان استفاده از این وسایل در راه شر بیشتر از خیر آن است .(1) »
تقریبا" در اکثر کشورها ، به ویژه کشورهای در حال رشد ، تعداد نسل جوان بیشتر و دلبستگی آنان بر رسانه های جمعی فزونتر است . تحقیقات انجام شده در شهر تهران ، حاکی از آن است که بیشتر تماشا کنندگان تلویزیون ، کودکان زیر 15 سال و بعد از آنان بانوان خانه دار و سپس جوانان بیشتر از 15 سال هستند . (2)
امروزه بررسی اثرات این وسایل از پیچیده ترین مباحث انحرافات اجتماعی است . به همین دلیل ، جامعه شناسان در صحت نتایج و پژوهش هایی از این قبیل ، تردید نشان می دهند . البته علیرغم تاثیر انکار ناپذیر رسانه های جمعی در آموزش فرهنگ سازی ، القاء عقیده و غیره باید اذعان داشت که در زمینه اثر این وسایل در رفتار انسان ، تحقیقاتی بعمل آمده است که البته تحقیقاتی که بتواند اثرات تلویزیون سینما و مطبوعات را در انحراف و بزهکاری جوانان در کشور ثابت کند بسیار کم است .
در این تحقیق تاثیرات رسانه های تصویری چون تلویزیون ، سینما ، ویدئو ، ماهواره و مطبوعات در بزهکاری کودکان و نوجوانان مورد بررسی قرار می گیرد .
فصل اول
بزهکاری
تاریخچه بزهکاری
در دوره قدیم و قبل از رواج یافتن تفکر علمی ، ناهنجاری امری ذاتی و سرشتی تلقی می شد و متفکران قدیم معتقد بودند افراد همانطور که خصوصیات جسمانی مثل رنگ مو ، چشم و غیره را از والدین خود به ارث می برند ، به همان ترتیب رفتارهای خود را نیز از والدین دریافت می کند . به نظر آنها افراد یا ذاتا" نیکو سیرت هستند ، و یا بد سیرت و این سرشت و ذات هم امری طبیعی است و از هنگام تولد شکل گرفته است . لذا افرادی که ذاتا" بد سیرت هستند کجرو و منحرف باقی می مانند زیرا طبیعت و دست تقدیر آنها را چنین آفریده است و کاری هم از دست بندگان ساخته نیست . این تفکر سنتی با آغاز مطالعات علمی و بررسی های گوناگون در زمینه بزهکاری از بین رفت و بعد از آن تبیین های متعددی از جانب بسیاری از صاحب نظران در مورد بزهکاری ارائه گردید و از اوایل قرن بیستم مسئله بزهکاری و شناخت شخصیت منحرفان به منظور اصلاح و پیشگیری آنان بیش از پیش مورد بحث و بررسی قرار گرفت . به ویژه در این رابطه روانشناسی ، روان پزشکی و روانکاوی هم توسعه یافته بود و می شد از یافته های دانش های مذکور اطلاعات قابل استفاده و مفیدی برای شناخت منحرفان ، اصلاح و یا پیشگیری آنان بدست آورد . در عصر ما تحقیقات و بررسی ها در زمینه بزهکاری و انحرافات مورد بحث دانشمندان رشته های مختلف است . از جمله روانشناسان ، روان پزشکان ، روان شناسان اجتماعی ، جامعه شناسان ، حقوقدانان ، زیست شناسان ، مسئولان جامعه و بالاخره سیاستمداران و گردانندگان جامعه و بدیهی است که آن تا چه حد گسترده است . به طور کلی پیشینه مطالعات بزهکاری در سه عرصه عمده صورت گرفته است که عبارتند از :
1- دیدگاه زیست شناختی
2- دیدگاه روان شناختی
3- دیدگاه جامعه شناختی
تاریخچه اطفال بزهکار در جوامع اولیه با سرگذشت غم انگیز آن شروع می شود . در دوران قدیم کسانی که ( اعم از طفل یا بزرگسال ) برخلاف مقررات اجتماع خود رفتار می کردند یک فرد خبیث و غیر قابل ترحم محسوب می شدند و مردم برای در امان ماندن از غضب الهی و نابودی ، متهم را به شدیدترین وجه مجازات می کردند و عفو جزء معایب به شمار می رفت و در صورت وقوع جرم از طرف کسی ، اقوام و کسان وی نیز در امان نبودند و بسا اطفال را به انتقام اینکه پدرشان مرتکب قتل یا جرمی شده بود ، به قتل می رساندند و بدین گونه عدالت را اجرا می کردند . در اثر تحولات اجتماعی و نفوذ احکام مذهبی ، برای مجازاتها حدی قائل شدند و قصاص جای انتقام را گرفت ، قانون قصاص در قوانین رومی ، یونانی ، مصر و اسلامی وجود داشت . مثلا" در احکام حضرت موسی ( دین یهود ) چشم برای چشم و دندان برای دندان تعیین شد ، و در این مورد نیز اطفال از انتقام در امان نبودند و در صورتی که طفلی مرتکب جرم می شد مورد مجازات قرار می گرفت .
با پیشرفت تمدن سن اطفال و میزان مسئولیت آنان در ارتکاب جرایم مورد توجه قرار گرفت و در قوانین کیفری مجازات اطفال بزهکار خفیف تر از مجازات بزرگسالان پیش بینی شد .
در قرن 13 میلادی « سنت لویی » پادشاه فرانسه فرمان صادر کرد که اطفال تا 10 سال غیر مسئولند ، و مجازات اطفال بزهکار تا 14 را پرداخت تاوان و تنبیه بدنی و شلاق تعیین نمود . همچنین تاکید کرد که اطفال و جوانان در زندان ها از بزرگسالان تفکیک و جدا نگهداری شوند .
در روسیه طبق قانون 1742 م افراد تا 17 سال از شکنجه بدنی و مجازات مرگ معاف شدند و طبق فرمان کاترین دوم افراد تا 10 سال غیر مسئول و در صورت ارتکاب جرم برای تنبیه به والدین و یا به اربابشان سپرده می شدند و مجازات کار با اعمال شاقه در مورد اطفال بزهکار 10 تا 14 سال اجرا نمی شد و به طور کلی مجازات اطفال بزهکار تا 17 سال خفیف تر از مجازات بزرگسالان بود .
با ظهور مذهب مسیح ، عقاید اخلاقی فلاسفه آمیخته با افکار مذهبی گردید و رحم و نیکوکاری که یکی از اصول مذهب مسیح است سبب شد که روحانیون به فکر اصلاح و تربیت بزهکاران بوده و در هدایت و حمایت اطفال بی پناه کوشا باشند . تحت تاثیر عقاید آنان در سال 813 میلادی از طرف مجمع عمومی روحانیون مسیحی پیشنهاد شد که به زندانیان مخصوصا" اطفال کاردستی آموخته شود و با نصایح سودمند آنان را به راه راست هدایت کنند .
در اجرای روشهای اصلاحی و تربیتی در سال 1602 در شهر آمستردام اولین زندان تربیتی جهت اطفال بزهکار افتتاح شد . و در سال 1667 در شهر فلورانس ایتالیا اولین زندان به سیستم انفرادی جهت نگهداری اطفال تاسیس گردید . در سال 1703 م در رم زندان تربیتی مخصوص جوانان به نام سنت میشل افتتاح شد و جوانان این زندان روزها به صورت دسته جمعی کار می کردند . شب ها در سلول به سر می بردند .
در سال 1815 م اصطلاح بزهکاری اطفال برای اولین بار در قوانین انگلستان عنوان شد و بعدها به عناوین مختلف از قبیل اطفال بزهکار یا بزهکاری جوانان و غیره در تمام دنیا متداول گردید . (1)
پس از جنگ دوم جهانی دولت ها با وجود گرفتاریهای سیاسی در صدد چاره جویی و پیش گیری از افزایش جرائم ارتکابی اطفال بر آمدند . در فرانسه قوانین مربوط به اطفال مورد بررسی و تجدید نظر قرار گرفت .
ژنرال دوگل با تصویب قانون 2 فوریه 1945 م تمام مقررات و قوانین مربوط به اطفال را لغو کرد و اطفال کمتر از 18 سال را غیر مسئول اعلام و مجازات افراد مذکور را اجرای روشهای اصلاحی و تربیتی و درمانی تعیین نمود .
در انگلستان نیز در سال 1947 م قانون مربوط به اطفال مورد تجدید نظر قرار گرفت و اطفال کمتر از 17 سال در دادگاه های جنجه و کمتر از 15 سال در دادگاه های جنایی از محکومیت به حبس معاف شدند و در سال 1960 م نیز مجددا" اصلاحاتی در قانون مزبور به نفع کودکان انجام گرفت .
1- دانش ، تاج زمان ، دادرسی اطفال بزهکار در حقوق تطبیقی ، انتشارات کتابخانه ملی ، سال 1352 ، صفحه 9 -14 .
دول مترقی دیگر مانند آلمان ، سوئیس ، شوروی ، اسرائیل و ژاپن نیز در قوانین مربوط به اطفال بزهکار اصلاحاتی بوجود آوردند که در همه آنها سعی براین بوده است که تا حد امکان برای مجازات اطفال بزهکار از روش های تربیتی ، اصلاحی و درمانی استفاده کنند .
کودکان بزهکار
کودکان بزهکار در اصطلاح علوم روانی و تربیتی امروز ، به طور کلی به افرادی گفته می شود که عموما" یک معما و یا حداقل یک مشکل تربیتی برای جامعه ، پلیس و کارگردانان دستگاه های قضایی به شمار میروند .
البته بزهکاری این کودکان دارای مراحل و شدت و ضعف فراوان است . مثلا" از یک دزدی کوچک ، فرار از مدرسه و ... شروع می شود و به انواع بزهکاری ها ، طغیان علیه قانون ، انجام اعمال شنیع و جنایات مانند قتل نفس ، عمل منافی عفت و نظایر آن منتهی می گردد . این گونه کودکان نه تنها یک مشکل ، بلکه یک معما و مسئله بزرگ اجتماعی محسوب می شوند و هر متفکر اجتماعی می تواند به خود حق بدهد که درباره آنها و رفتار ضد اجتماعی آنان بیندیشد .
کودکان بزهکار غالبا" کسانی هستند که در کانون خانواده ای نابسامان ، خانواده ای که از فروغ پرتو محبت ، گرم و روشن نشده است ، پا به عرصه وجود نهاده اند و یا احیانا" از کودکی بنا به عللی ، مفهوم زندگی ثابت خانوادگی را درک نکرده اند و یا حداقل به جای محبت از ترحم دیگران برخوردار شده اند و در نتیجه رشد عاطفی شخصیت آنان متوقف مانده است . این محرومین لطف و محبت ، این قربانیان جهل و بی مهری خانواده و محیط ، ناچار نیاز به خودنمایی و جلب توجه خود را از راههای دیگر که به زیان اجتماع است ارضا می کنند . آنان اگر دخترند ، چه بسا به فحشا تن در می دهند ، و به خاطر اطفاء عطش محبت خویش به سهولت فریب تملق و زبان بازی مردان هوسران را می خورند و اگر پسرند ممکن است به آسانی علیه قانون و اجتماع قد برافراشته و دستهای خود را به جرم و جنایت بیالایند و به هر گونه دروغ و تقلب و دزدی و پستی تن بدهند و غالبا" بدبین . کینه توز نسبت به همه کس باشند .
این کودکان چرا به جرم و جنایت دست می آلایند ؟ آیا آنان فطرتا" جانی آفریده شده اند ؟ یا آنکه بیمارانی روانی اند و در اثر ابتلای به یک بیماری روحی مرتکب جرم و جنایت می گردند ؟ و یا مسئله و مشکل دیگری دارند ؟ و بالاخره با آنان چگونه باید رفتار کرد و از ابتلا به بزهکاری به چه نحو باید جلوگیری نمود ؟ آیا حبس و نگهداری در زندان یا موسسات تربیتی توانسته است تعدادشان را کاهش دهد ؟ و اگر نمی تواند ، عیب کار کجاست ؟ از کودک بزهکار ؟ و یا از گرداندگان این موسسات که نتوانسته اند به درون وی مراجعه کنند و مشکلش را دریابند و در صدد رفع ناراحتی و معالجه اش بر آیند ؟
شمار زیادی از کودکان بزهکار و مرتکبین اعمال خلاف قانون کسانی هستند که تنها بر اثر یک اختلال جزئی در ترشح یکی از غدد درونی * و بر هم خوردن توازن شیمیایی بدن خود ، کج خلق و در نتیجه خلاف کار و بزهکار می شوند .
کسانیکه دچار اختلال پاروای از این غدد می گردند به آسانی نمی توانند با زندگی و مردم از در آشتی در آیند ، کیفرهای سخت و پر شکنجه ، زندان با اعمال شاقه و نظیر آن نمی تواند اخلاق این گونه اشخاص را تغییر دهد . آنها بیمارند باید آنها را به جای کیفرهای شدید یا نگهداری در موسسات تربیتی ، معالجه و مداوا کرد و برای سازش مجدد با خانواده و اجتماع آماده نمود . (1)
آیا موسسات تربیتی ما در برنامه کار خود تا کنون توجهی به این موضوع داشته اند ؟ به هر حال نگهداری طفل در موسسات آموزشی و تربیتی مخصوصا" در سنین کم مسائل و مشکلات فراوان ایجاد می نماید . به طور مثال در کانون اصلاح و تربیت طفل از مهر و محبت خانوادگی محروم و از کمبود محبت رنج می برد و به همین لحاظ حس کینه و انتقام جویی در او تقویت می گردد و به خاطر سلب آزادی اش نسبت به اجتماع بد بین می گردد و یا اطفال در کانون های تربیتی ممکن است با افراد منحرف آشنا شده و با طرح دوستی و تشکیل باند برای آینده نقشه های خطرناک طرح کنند و تعلیمات آموزشی و حرفه ای کانون ، نه تنها آنها را به سوی یک زندگی سالم راهنمایی نکند بلکه وجود دوستان ناباب و نفوذ آنان آینده خطرناکی را برایشان پی ریزی نماید .
1- ناصرالدین صاحب الزمانی ، محمد حسن ، روح بشر ، تهران ، موسسه مطبوعاتی عطایی ، چاپ هفتم ، صفحه 56 تا 65 .
* غده پاراتیروئید غده ای است که در جلوی گردن قرار دارد و با ترشح ماده خاصی عهده دار توازن مقدار کلسیم در خون است . در صورت خوب کار نکردن این غده مقدار کلسیم خون پایین آمده و تغییر در اندازه کلسیم خون با تغییرات ناگوار شخصیت توام است و سبب کج خلقی و ناسازگاری طفل می گردد. همان کتاب ص 65 .
فصل دوم
بررسی تاثیر تلویزیون بر بزهکاری کودکان و نوجوانان
افزایش رسانه های ارتباط جمعی به شکل گسترش انفجاری تلویزیون در دهه 1950 در آمریکای شمالی ، همانند دیگر قاره ها نبوده است . بطوری که ظرف مدت یک سال ، ( 1950 -1945 ) میزان آن به بیش از یک میلیون دستگاه رسید . سریع تر از هر جای دیگر تلویزیون در خانه هایی نفوذ کرد که کودکان کم سن و سال در آنها سکونت داشتند . در آمریکا احتمال یافتن تلویزیون در خانوارهای دارای کودک زیر 12 سال دو برابر خانوارهای بدون اولاد بود . (1)
تلویزیون رسانه ای همه جا حاضر است که محتوای آن به دقت تهیه شده و غالبا" واقع گرایی آن ، کودکان را جذب استنباط مفهومی از محتوای تلویزیون دارند و نه درباره زندگی واقعی جهانی که تلویزیون ظاهرا" آن را ترسیم می کند ، چندان چیزی می دانند .
تحقیقات متعددی که در آمریکا و انگلستان در مورد تاثیر تلویزیون بر روی بچه ها به عمل آمده می توان ابتدا این نتیجه را گرفت که تلویزیون مثل سایر وسایل ، چون بچه ها را با مسائل و ارزش های افراد بالغ در تماس قرار می دهد ، اضطرابهای آنان را در مورد آینده شان و به طور کل احساس عدم امنیتشان را افزایش می دهد و خیلی زود پیچیدگی ، شرایط خانوادگی و اجتماعی و انسانی را بر آنها آشکار می سازد . (2)