سعدی
مصلح الدین ابو محمد عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف معروف به سعدی شیرازی در حدود 606 هجری در شیراز در میان خاندانی که از عالمان دین بودند ولادت یافت پدرش ملازم اتابک سعد بن زنگی بود . سعدی هم از دوران کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او برخوردار گشت ولی در کودکی یتیم شد و ظاهرا در حجر تربیت نیای مادری خود که بنا بر بعض اقوال مسعود بن مصلح الفارسی پدر قطب الدین شیرازی بوده قرار گرفت . مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت سپس برای ادامه تحصیلات به بغداد رفت . این سفر که مقدمه سفر های طولانی دیگر سعدی بود در حدود سال 620 – 621 هجری اتفاق افتاد.
سعدی در بغداد در مدرسه معروف نظامیه آن شهر به ادامه تحصیل پرداخت و در همین شهر بود که از حضور جمال الدین ابو الفرج عبد الرحمن ملقب به المحتسب بهره مند شد . لازم به گفتن است که وی در هنگام سقوط بغداد به دست هولاگو (656 هجری ) به قتل رسید . سعدی از این بزرگ به عنوان مربی و شیخ یاد می کند .
چند سالی را سعدی در بغداد گذراند باید به دوران تحصیل و کسب فیض از بزرگترین مدرسان مشایخ عهد که در آن شهر جمع بودند تقسیم کرد .
سعدی در حدود سال 655 به شیراز و در مراجعت به آن شهر در شمار نزدیکان سعد بن ابی بکر بن سعد بی زنگی در آمد ولی نه به عنوان یک شاعر درباری بلکه در عین انتساب به دربار سلغری و مدح پادشاهان آن سلسله و عده ای از رجال ، زندگی را به آزادگی و ارشاد و خدمت به خلق در رباط شیخ کبیر شیخ ابو عبدالله خفیف می گذرانیده و با حرمت بسیار زندگانی را بسر می برده است . بهر حال عمر سعدی در شیراز به نظم قصائد و غزلها و تألیف رسالات مختلف او و شاید به وعظ و تذکیر می گذشت و در این دوره نیز سفری به مکه کرد و از راه تبریز به شیراز بازگشت و در این سفر با شمس الدین صاحب دیوان جوینی و برادرش ملاقات نمود و در خدمت اباقاخان به عزت و احترام پذیرفته شد و او را از مواعظ خود برخوردار نمود. وفات سعدی در ذی الحجه سال 690 هجری اتفاق افتاد . از جمله شاعران استاد در عصر وی که در خارج از ایران می زیسته اند یکی امیر خسرو و دیگری حسن دهلوی است که هر دو از سعدی در غزلهای خود پیروی می کردهاند .
سعدی را میتوان یکی از بزرگترین و بهترین شعرای درجه اول زبان فارسی شناخت . شهرت او به واسطه زبان فصیح و بیان معجزه آسای او در موعظه و راهنمای مردم همراه با امثال و حکایات دلپذیر است وی شاعری شوخ طبع و شیرین زبان است که در نظم و نثر خود مثال های فارسی را
گنجانده و شاعر و نویسنده ای است که گرم و سرد روزگار را چشیده و در مدح و غزل راهی نو در پیش گرفت و همگان او را در زمره یکی از بزرگترین سخنوران زبان فارسی قلمداد کرده اند . از مهمترین آثار او میتوان گلستان و بوستان سعدی را نام برد .
نمونه اشعار
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یکدل، سر دست برفشان
نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بمردم، بر آب زنده گان
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان همه شاهدان به صورت، تو به صورت معانی
نه خلاف عهد کردم،که حدیث جز تو گفتم همه بر سر زبانند و تو در میان جا نی
مده ای رفیق پندم، که نظر بر او فکندم تو میان ما ندانی، که چه میرود نها نی
دل دردمند سعدی، ز محبت تو خون شد نه به وصل میرسانی ، نه به قتل میرها نی
خواجه عبدالله انصاری
شیخالاسلام ابواسماعیل عبدالله بن ابیمنصور محمد (زادهٔ ۳۹۶ ه . ق / ۱۰۰۶ م . درگذشته ۴۸۱ ه. ق. / ۱۰۸۸ م.) معروف به «پیر هرات» و «پیر انصار» و «خواجه عبدالله انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف بود.
وی از اعقاب ابوایوب انصاری است. مادرش از مردم بلخ بود و عبدالله خود در هرات متولد شد و از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنان که شعر پارسی و تازی را نیکو میسرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود و مخصوصاً در حدیث قوی بود و امالی بسیار داشت و در فقه روش امام حنبل را پیروی میکرد.
وی در تصوف از شیخ ابوالحسن خرقانی تعلیم گرفت و جانشین او بود. محل اقامتش بیشتر در هرات بود و در آنجا تا پایان زندگانی بتعلیم و ارشاد اشتغال داشت.
انصاری شعر میسرود ولیکن بیشتر شهرت وی بجهت رسالات و کتب مشهوری است که تألیف کرده است و از آن جمله است ترجمه املاء طبقاتالصوفیهٔ سلمی به لهجه هروی و تفسیر قرآن که اساس کار میبدی در تألیف کشفالاسرار قرار گرفته است.
از رسائل منثور او که به نثر مسجع نوشته مناجاتنامه، نصایح، زادالعارفین ، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبتنامه، هفتحصار، رسالهٔ دل و جان، رسالهٔ واردات و الهینامه را میتوان نام برد
نمونه شعر :
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل یک کعبه صورت است و یک کعبه دل
تا تو ا نی زیارت دل ها کن کامرون ر هزار کعبه باشد یک دل
روح الله موسوی خمینی
سید روحالله مصطفوی موسوی خمینی (۳۰ شهریور ۱۲۸۱ - ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) روحانی شیعه ایرانی با مرتبه آیتالله، رهبر انقلاب ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) ایران، در زمان شاهنشاهی محمدرضا پهلوی همواره بر علیه حکومت سخنرانی و مردم را از خواب غفلت بیدار می کرد و بنیانهای تحمیلی برعلیه مردم را آشکار می ساخت به همین خاطر در سال۱۳۴۳ به خارج از ایران (ترکیه، عراق و در نهایت فرانسه) تبعید شد و پس از ۱۴ سال در 12 بهمن ۱۳۵۷ به ایران برگشت. پس از بازگشت وی به ایران در کمتر از ده روز انقلاب ایران پیروز شد(البته آمادگی مردم علیه ستمگر از سالهای پیش در خون مردم جریان داشت) و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت.
انحلال مجلس سنا، دستور به تشکیل مجلس مؤسسان برای نوشتن قانون اساسی جدید، برگزاری همهپرسی فروردین ۱۳۵۸ برای برقراری نظام جمهوری اسلامی, تقریبا به ابتکار او, بلافاصله در دستور کار قرار گرفت.
وی بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اولین رهبر حکومت جدید ایران شد.
آیتالله خمینی در ساعات پایانی روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در سن ۸۷ سالگی بر اثر بیماری و کهولت سن از دنیا رفت .
فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند. اولین بار دکتر علی شریعتی پیشوند امام را به لقب رهبر قیام اسلامی مردم ایران ایت الله خمینی اضافه کرد.
سید علی خامنهای
سید علی حسینی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران است. وی پس از روح الله خمینی از طرف مجلس خبرگان رهبری ایران رهبر جمهوری اسلامی ایران شد
وی در روز ۲۴ تیر ماه سال ۱۳۱۸ (برابر با ۱۵ ژوئیه ۱۹۳۹ میلادی) در شهر مشهد( ایران ) به دنیا آمد. پدرش سید جواد حسینی خامنهای از مجتهدان مشهد به شمار میرفت و جدش سید حسین خامنهای از روحانیون آذربایجانی مقیم نجف بود.
وی از طرف مادر از نوادگان معلم ثالث میرداماد است که با این حساب از نوادگان محقق کرکی هم به حساب میآید در سن پنج سالگی به مکتب خانه و پس از مدتی به یک مدرسه ابتدائی اسلامی به نام دارالتعلیم دیانتی رفت و تحصیلش را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. وی از دوره دبیرستان، خواندن جامع المقدمات و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیه شد و نزد پدر و دیگر استادان وقت ادبیات و مقدمات را خواند. وی کتب ادبی از قبیل جامع المقدمات، سیوطی، مغنی را نزد مدرّسان مدرسه سلیمان خان و نوّاب خواند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت میکرد. کتاب معالم را نیز در همان دوره خواند. سپس شرایع الاسلام و شرح لمعه را در محضر پدرش و مقداری را نزد آقا میرزا مدرس یزدی و رسائل و مکاسب را در حضور شیخ هاشم قزوینی و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را در پنچ سال و نیم به اتمام رساند. وی در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزواری را ابتدا از جواد آقا تهرانی و بعدها نزد شیخ رضا ایسی خواند
سفر به نجف و تحصیل در قم
در سال ۱۳۳۶ به قصد زیارت عازم نجف شد. در مدت اقامت کوتاه خود از دروس سید محسن حکیم، ابوالقاسم خوئی و محمد شاهرودی بهره برد و با مشاهدهی وضعیت تحقیق و تدریس در نجف تصمیم به تحصیل در آن شهر گرفت. اما به دلیل مخالفت پدر پس از هفت ماه به ایران بازگشت
پس از آن از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شد و از درس محمدعلی بروجردی، مرتضی حائری یزدی و محمدحسین طباطبایی بهره جست و در درس فقه و اصول سید روحالله خمینی شرکت جست. در سال ۱۳۴۳ یک چشم پدر وی بر اثر بیماری آب مروارید نابینا شد. پس از آن علیرغم علاقهاش به تحصیل در قم، برای مراقبت از پدر به مشهد بازگشت
مبارزات سیاسی پیش از انقلاب
آیت الله خامنهای خود را «از شاگردان فقهی، اصولی، سیاسی و انقلابی سید روحالله خمینی» میداند اما به گفتهٔ خودش نخستین جرقّههای سیاسی و مبارزاتی و دشمنی با نظام پهلوی را «سید مجتبی نوّاب صفوی» در ذهن او به وجود آورده است. در سال ۱۳۳۱ هنگامیکه نوّاب صفوی با عدّهای از فدائیان اسلام به مشهد رفته بود و در مدرسه سلیمان خان، سخنرانی پر هیجانی را در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، و مخالفت با شاه و انگلیس و ادعای دروغگو بودن آنان نسبت به ملّت ایران، ایراد کرد. آیتالله خامنهای یکی از طّلاب جوان همان مدرسه بوده است. او به گفتهٔ خودش به شدّت تحت
تأثیر سخنان نوّاب واقع شده است
همان وقت جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نوّاب صفوی در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد.
همراه با نهضت آیت الله خمینی
نخستین بار در محرّم سال ۱۳۳۸ از سوى امام خمینى مأموریت یافت که پیام ایشان را به آیت الله میلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرّم و اوضاع ایران و حوادث قم، برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز براى تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند. بدین خاطر در ۹ محرّم «۱۲ خرداد ۱۳۴۲» دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فرداى آن روز به شرط اینکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین ۱۵خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا زندانى شدند.
دوّمین بازداشت
در بهمن ۱۳۴۲ - رمضان ۱۳۸۳- آیت الله خامنهای با عدّه اى از دوستانشان براساس به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و دیدار با علما و طلّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. به دلیل سخنرانى های به ویژه درایّام ششم بهمن سالگرد انتخابات و رفراندوم شاه در روز پانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، ساواک شبانه او را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. وی حدود دو ماه به صورت انفرادى در زندان قزل قلعه زندانى شدند.
سوّمین و چهارمین بازداشت
به دلیل کلاسهاى تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامى ایشان در مشهد و تهران مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. بدین خاطر در سال ۱۳۴۵ در تهران مخفیانه زندگى مى کردند و یک سال بعد ۱۳۴۶ دستگیر و محبوس شد. وی بار دیگر توسط ساواک پهلوى در سال ۱۳۴۹ نیز دستگیر و زندانى گشت.