چکیده
آنچه نگارش شده پژوهشی است درباره ی بازنمایی جلوه هایی از قرآن و حدیث در شعر مولانا که در سه بخش تدوین شده است
در بخش نخست از مسائلی چون زمینه های اثرپذیری شعر فارسی از قرآن و حدیث، پیشینه ی آن ، تحول و تکامل آن، موافقت و مخالفت با آن،شیوه های پیدا و پنهان آن، تفنّن گرایی با آن و...بحث شده است.
در بخش دوم شیوه ها و گونه های اثرپذیری از قرآن و حدیث را با نام هایی چون اثرپذیری واژگانی گزاره ای، گزارشی،تأویلی،تفسیری،تصویری، ساختاری و ...آورده شده است .
دربخش سوم نمونه هایی ازبهره گیری ها واثرپذیری های مولانا ازآغازتا پایان سده هشتم گردآوری شده است و سعی شده تا نمونه ها متنوع و نکته آموز باشند.
درباره ی حدیث های کتاب که بیشتر آن ها ازمآخذ معروف و معتبر گرفته شده است گفتنی است که شاید پاره ای از آن ها از دیدگاه حدیث شناسی امّا و اگرهایی داشته و یا مجعول باشند.
اما آنچه بیشتر حایزاهمیّت است اینکه سخنورساختارقرآنی یا حدیثی را به عنوان نمونه و سرمشقی پیش چشم می گیرد و سخن خود را در ساخت و بافتی می پردازد که با آن همخوان باشد نمونه را می توان از مثنوی مولوی نام برد که روساخت آن با روساخت قرآن مجید همخوانی هایی دارد .
به عبارت دیگرهمانگونه که به ظاهرآیه های قرآن بریده بریده می نمایدامّا درباطن پیوندی ژرف وشگرف دارند و آن را کسی در می یابد که با قرآن انس گرفته و با جان و دل وتقوا به حریم حرمت قرآن اذن دخول یافته است . مثنوی معنوی نیز کتابی است که به ظاهر از نظمی بهنجار و پیوندی استوار تهی است و چه بسا کسانی که آن را مجموعه ای ازمطالب پراکنده می دانند امّا آنکس که به مثوی خو گیرد میان آن مطالب پریشان پیوندی پنهانی می یابد که محور اصلی آن تداعی شگرف مولانا است .
به نام حق
درآمد
آنچه نگارش شده پژوهشی است درباره ی بازنمایی جلوه هایی ازقرآن وحدیث در شعر مولانا که دربخش نخست ازمسائلی چون زمینه های اثر پذیری شعر فارسی ازقرآن وحدیث،پیشینه ی آن،تحول آن،شیوه های پیدا و پنهان آن ، تفنن گرایی با آن و ... سخن گفته شده است دربخش دوم،شیوه ها وگونه های اثرپذیری ازقرآن وحدیث را به شیوه ای نو وگسترده با نام هایی چون اثرپذیری واژگانی ،گزاره ای ، گزارشی، تفسیری،ساختاری و... پرداخته شده است .
در بخش سوم نمونه هایی از بهره گیری ها و اثر پذیری های مولانا آورده شده و سعی شده است تا نمونه ها متنوع و نکته آموز باشند.
درباره ی حدیث های کتاب که از مآخذ معروف و معتبر گرفته شده این نکته گفتنی است که شاید پاره ای ازآن ها ازدیدگاه حدیث شناسی امّا واگرهایی داشته باشندو یا مجعول بنمایند.
این حدیث ها زبانزد شاعران بوده ونکته های نغزونیکورا ازاحادیث وروایات برمی گرفته اند و در واقع در این اثر پذیری ها تنها به معنی ومضمون توجّه دارند نه به سلسله ی سندها.
این پیشگفتار را همین جا پایان می دهم و به زمینه های اثر پذیری مولانا از قرآن و حدیث می پردازم.
بخش اول
پیشینه ی تحقیق
شعر شاعر، آئینه ای است که شخصیّت و منش او را نشان می دهد و دانسته ها و آموخته های شاعر به فراوانی در سروده های او مجال نمایش می یابد و دست مایه ی نکته پردازیها ونگارگری های او می گردد، از اینجا است که ما در سروده های شاعر که بافته ها وتافته های کارگاه عاطفه و خیال اویند مایه های فراوانی از اسطوره، تاریخ، طب،فلسفه و .. می بینیم. بنابراین اگر شاعری از قرآن و حدیث آگاهی هایی داشته باشد، بازتاب جلوه هایی از آن ها در سروده های او بس طبیعی خواهد بود .
آغاز شعر فارسی از اوایل سده ی سوم پیشتر نمی رود. در این زمان است که ادب فارسی تازه به راه می افتد؛کسانی چون حنظله ی بادغیسی،محمّدبن وصیف،ابوحفص سغدی،فیروز مشرقی و... دست اورا می گیرند و شیوه ی رفتن می آموزند آنچنان که درآغازسده ی چهارم به بلوغ خود می رسد.
در این روزگارکه شعرفارسی به بلوغ و رسیدگی می رسد تقریباٌ در سراسر ایران فرهنگ اسلام که خود برخاسته ازقرآن و حدیث بود ، ریشه دوانده و با روح و خوی ایرانی هم سمت و سو شده بود . از سوی دیگر، همراه گسترش فرهنگ اسلام ، زبان عربی در ایران چنان گسترش یافت که زبا ن بومی ایرانیان را زبون خویش ساخت و به ویژه در مکتب و مدرسه و مسجد و دربار و درمیان اهل کتاب و قلم زبان رسمی و همگانی شد . کتاب ها به این زبان نوشته می شد ، و درس ها به این زبان آموخته می شد به ویژه همگان با این زبان نماز ونیایش می کردند و ناگزیر بودند کتاب خدا را به قصد ثواب ، تلاوت و قرائت کنند.این ها همه زمینه می شد تا زبان عربی نه تنها در مسجد و مدرسه که حتّی در کوچه و بازار نفوذ یابد .
ازهمین روزگاران بود که کم کم بازاردانش اندوزی که بر محور قرآن و حدیث می چرخید سخت رونق گرفت و روزبه روز شماردانش اندوزان فزونی گرفت ودیری نپایید که از همین مدرسه هاعالمان بزرگ برخاستندوکتاب ها ورساله ها نوشتندبسیاری ازشاعران پارسی گوی درهمین مدرسه درس خوانده بودند وافزون برلغت و صرف ونحو و بلاغت و بیان،با معارف قرآنی و حدیثی به خوبی آشنا شده بودند و ازاین دو چشمه ی جوشان جام ها گرفته وجرعه ها نوشیده بودند؛جرعه هایی که به سروده های آنان رنگ و بوی قرآن و حدیث بخشید.
رونق و رواج گسترده ی زبان عربی در همه ی سرزمین های اسلام به ویژه ایران ناشی از این بود که خداوند قرآن خویش را بدان زبان فروفرستاده بود؛قرآنی که از دیدگاه بلاغی و هنری دل از همگان به ویژه سخن شناسان و ادیبان می ربود و آن ها را شیفته می ساخت،ازمعارف و معانی و احکام چنان سرشار بود که بر جان و دل ها می نشست و اندیشه و عاطفه را سیراب می کرد.علاوه بر این ،معجزه ی پیامبر اعظم (ص)نیز بود و آشکارا همگان را به مبارزه و تحدّی فرا خوانده بود . این ها همه زمینه شد تا پژوهشگران مسلمان برای بازنمایی زیبایی های هنری وجلوه های اعجازی قرآن وشرح و بسط معارف فشرده ی آن کوشش های گسترده ای کنند.کوشش هایی که حاصل آن از یک سو پدید آمدن دانش هایی چون لغت،صرف نحو،بلاغت و بیان،تفسیر،تأویل ، کلام و...بود واز دیگر سو تألیف و تصنیف شمار فراوانی از کتاب ها و رساله ها شد.
حدیث که دومین چشمه ی جوشان معارف اسلام بود،هرچند فروتراز کلام خدا اما فراترا ز کلام مخلوق شمرده می شد و چون سخنان این بزرگواران علاوه بر ظرافت بلاغی و زیبایی هنری،یکسره حکمت و معرفت بود و سراپا نکته پردازی و نادره گویی و نیز شرح و بسط بسیاری از احکام و معارفی بود که در قرآن به ایجاز و اشاره از آن ها یاد شده بود، برای مسلمانان گنجینه ی گرانبهایی از فصاحت و بلاغت به شمار می آمد و جا داشت برای گردآوری و حفظ آن ها از هیچ کوششی دریغ نشود و از این جا بود که در کنار قرآن پژوهی از همان آغازحدیث پژوهی نیزرونقی به سزا گرفت و چه بسا برای شنیدن یک حدیث از زبان گزارشگرنخستین رنج سفرهای دورو درازرا بر خود هموار کردند و برای بازشناسی حدیث درست ازنادرست معیارها بنا نهادند و حاصل این کوشش ها این شد که در کنار علوم یاد شده در زمینه ی قرآن پژوهی ، دانش های رجال ، فقه الحدیث ، درایه الحدیث و ... درزمینه ی حدیث پژوهی پای گیرد.
بنابراین با توجّه به نکات گفته شده زمینه ی بهره گیری شاعران پارسی گوی از قرآن و حدیث آشکار می شود . اینک می افزاییم که بهره گیری از قرآن و حدیث در شعر و سروده علاوه بر اینکه نشانه دانشمندی و روشنفکری بود به سروده ی شاعر نیز گونه ای قداست و حرمت می بخشید و سخن آن ها را برای مردمی که به قرآن و حدیث به دیده ی حرمت می نگرستند،ارجمندتروپذیرفتنی ترمی ساخت.این نیززمینه ی دیگری بودتا شاعران پارسی- گوی به قصد تبرک یا استناد و استشهاد،و گاه به قصد نشان دادن علم و فضل خویش سروده – های خود را با قرآن و حدیث آذین بندند.
پیشینه ی بهره گیری واثرپذیری سخنوران پارسی از قرآن وحدیث به آغازپیدایی وپاگیری شعر فارسی یعنی نیمه های سده ی سوم می رسد . چنانچه نشانه هایی از اثر پذیری قرآنی – حدیثی را در کهن ترین سروده های فارسی می توان یافت هر چند گسترده نیست.امّا با گذشت زمان و گسترش شعر فارسی،به ویژه پیوند آن با پاره ای از پدیده های فرهنگی که با قرآن وحدیث پیوندی استوار داشته اند و نیز پدید آمدن پاره ای سخنوران که افزون بر طبع توانای شاعری،در قرآن و معارف اسلامی نیز دستی پرتوان داشتند،زمینه شد تا تجلّی قرآن و حدیث در شعر فارسی گسترش یابد و سرانجام در سده های هفتم و هشتم به ویژه درمثنوی مولانا به اوج خود برسد .
پاره ای از پدیده های فرهنگی که پیوند آن ها با شعر فارسی،اثرپذیری ازقرآن و حدیث را گسترش و فزونی بخشیده،عبارتند از :
الف) شعررا در خدمت تبلیغ دینی قرار دادن وازآن چون ابزاری برای ترویج مکتب یاری گرفتن.
ب) شعر را در قالب پند و اخلاق ساختن و از آن برای گرایش مردم به پاکی و پرهیز ازپلیدی بهره گرفتن؛کاری که عطّار،مولوی،سعدی و…به گستردگی و استواری کرده اند.
ج) شعر را جلوه گاه عرفان و تصوّف ساختن و راه و رسم سلوک را بدان بیان کردن ویافته های غیبی را بدان سرودن؛ کاری که سنایی،عطّار،مولوی و حافظ به زیبایی و ظرافت کرده اند.