تحقیق مقاله بعثت رسول خدا(ص)

تعداد صفحات: 17 فرمت فایل: word کد فایل: 2188
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۵,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲,۹۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: بعثت - رسول ‏خدا - وحى
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله بعثت رسول خدا(ص)

    چهل سال از عمر رسول خدا(ص)گذشته بود که به طور آشکار فرشته وحى به آن

    حضرت نازل شد و آن بزرگوار به نبوت مبعوث گردید.

    کیفیت نزول وحى :

    پیش از این گفتیم رسول خدا(ص)هر چه به چهل سالگى نزدیک مى‏شد به تنهایى و

    خلوت  با خود  بیشتر علاقه‏مند  مى‏گردید  و بدین منظور سالى چند بار  به غار

    «حرا»مى‏رفت و در آن مکان خلوت به عبادت مشغول مى‏شد و روزها را روزه

    مى‏گرفت و به اعتکاف مى‏گذرانید و بدین ترتیب صفاى روحى بیشترى پیدا کرده و

    آمادگى زیادترى براى فرا گرفتن وحى الهى ومبارزه با شرک و بت پرستى و اعمال

    زشت دیگر مردم آن زمان پیدا مى‏کرد.و بر طبق نقل علماى شیعه و روایات

    صحیح،بیست و هفت روز از ماه رجب گذشته بود ورسول خدا(ص)در غار«حرا»به

    عبادت مشغول بود،در آن روز که به گفته جمعى روز دوشنبهبود حضرت خوابیده بود

    و اتفاقا على(ع)و جعفر برادرش نیز براى دیدن محمد(ص)و یا بهمنظور شرکت در

    اعتکاف آن حضرت  به  غار  آمده  بودند و دو طرف آن  حضرت  خوابیده بودند.

    رسول خدا(ص)دو فرشته را در خواب دید که وارد غار شدند و یکى در بالاى سر آن

    حضرت نشست و دیگرى پایین پاى اوآنکه بالاى سرش نشست نامش جبرئیل‏و آن که

    پایین پاى آنحضرت نشست نامش میکاییل بودمیکائیل رو به جبرئیل کرده گفت:

    به سوى کدام یک از اینها فرستاده شده‏ایم؟

    جبرئیل به سوى آنکه در وسط خوابیده!

    در این وقت رسول خدا(ص)وحشت زده از خواب پرید و چنانکه در خواب دیده بود در

    بیدارى هم دو فرشته را مشاهده فرمود.

    پیش از این محمد(ص)بارها فرشتگان را در خواب دیده بود و در بیدارى نیز صداى

    آنها رامى‏شنید که با او سخن مى‏گفتند و بلکه همان طور که قبل از این اشاره کردیم از

    دوران کودکى خداى تعالى فرشتگانى براى حفاظت و تربیت او در خلوت و جلوت

    مأمور کرده بود که با او بودند.

    ولى این نخستین بار بود که آشکارا فرشته الهى را پیش روى خود مى‏دید.

    گفته‏اند:در این وقت جبرئیل ورقه‏اى از دیبا به دست او داد و گفت:«اقرء»یعنى بخوان.

    فرمود:چه بخوانم!من که نمى‏توانم بخوانم!

    براى بار دوم و سوم همین سخنان تکرار شد و براى بار چهارم جبرئیل گفت:

    «اقرء باسم ربک الذى خلق،خلق الإنسان من علق،اقرء و ربک الأکرم،الذى علم بالقلم،علم الإنسان ما لم یعلم» .

    [بخوان به نام پروردگارت که(جهان را)آفرید،(خدایى که)انسان را از خون بسته

    آفرید،بخوان و خداى تو مهتر است،خدایى که(نوشتن را به وسیله)قلم بیاموخت.]

    جبرئیل خواست از جا برخیزد و برود،محمد(ص)جامه‏اش را گرفت و فرمود:

    نامت چیست؟گفت:جبرئیل.

    جبرئیل رفت و رسول خدا(ص)از جا برخاست و این آیاتى را که شنیده بود تکرار

    کرد،دید دردلش نقش بسته و دیگر از هیجانى که به وى دست داده بود نتوانست در

    غار بماند از آنجا بیرون آمد و به سوى مکه به راه افتاد،افکار عجیبى او را گرفته و

    منظره دیدار فرشته او رابه هیجان و وجد آورده بود.در روایات آمده که به هر سنگ‏و

    درختى که عبور مى‏کرد،با زبان فصیح به او سلام کرده و تهنیت مى‏گفتند و در تواریخ

    است که رسول خدا(ص)فرمود:همین که به وسط کوه رسیدم آوازى از بالاى سر

    شنیدم که مى‏گفت:اى محمد تو پیغمبر خدایى و من جبرئیلم،چون سرم را بلند کردم

    جبرئیل را در صورت مردى دیدم که هر دو پاى خود را جفتکرده و در طرف افق

    ایستاده و به من مى‏گوید:اى محمد تو رسول خدایى و من جبرئیلم،در

    این وقت ایستادم و بى آنکه قدمى بردارم بدو نظر مى‏کردم و به هر سوى آسمان که

    مى‏نگریستم او را به همان قیافه و شکل مى‏دیدم!

    مدتى در این حال بودم تا آنکه جبرئیل از نظرم پنهان شد،و در این مدت خدیجه از

    دورى من نگران شده بود و کسى را به دنبالم فرستاده بود،و چون مرا دیدار نکرده

    بودند به خانه خدیجه بازگشتند.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله بعثت رسول خدا(ص)

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت