پایان نامه مقایسه سبک های دلبستگی و ابراز وجود در دانش آموزان نابینا و بینا

تعداد صفحات: 16 فرمت فایل: word کد فایل: 1000798
سال: 1392 مقطع: کارشناسی ارشد دسته بندی: پایان نامه روانشناسی
قیمت قدیم:۴,۸۰۰ تومان
قیمت: ۴,۳۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه پایان نامه مقایسه سبک های دلبستگی و ابراز وجود در دانش آموزان نابینا و بینا

    چکیده: تحقیق حاضر به منظورمقایسه سبک های دلبستگی و ابراز وجود در افراد نابینا و بینا انجام شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه دانش آموزان نابینا و بینا در دامنه سنی 18-12 ساله بود که در سال تحصیلی 92-93 در مدارس راهنمایی و دبیرستان شهر اردبیل بودند. تعداد 15 نفر نابینا و 15 نفر بینا از میان دانش آموزان انتخاب شدند. پرسشنامه های سبک دلبستگی کولینز و رید و ابراز وجود شرینگ به عنوان ابزار جمع آوری داده ها به صورت انفرادی و در محل آموزشگاه بر روی آنها اجرا شد. ضمن آنکه روش تحقیق مطالعه حاضر با توجه به موضوع آن، از نوع علی- مقایسه ای بوده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شده است. نتایج مطالعه نشان داد که بین سبک دلبستگی و ابراز وجود دانش آموزان نابینا و بینا تفاوت آماری معنی داری وجود دارد. بطوریکه میانگین دانش آموزان نابینا در سبک دلبستگی دوسوگرا بیشتر از دانش آموزان بینا می باشد ولی در سبک دلبستگی ایمن میانگین دانش آموزان بینا بیشتر است. همچنین در ابراز وجود میانگین دانش آموزان نابینا کمتر از بینا می باشد. تحلیل نتایج این تحقیق نشان می دهد روابط مناسب نابینایان با اطرافیان و آموزش ابراز وجود می تواند در کاهش افسردگی و اضطراب آنان موثر باشد.

    واژه های کلیدی: سبک های دلبستگی، ابراز وجود، دانش آموزان، نابینایان

     

    مقدمه

          با کمی دقت و تامل در خلقت انسان ها، در می یابیم هیچ انسانی مانند یکدیگر نیستند. این تفاوت ها در ابعاد مختلف جسمی، ذهنی و رفتاری قابل مشاهده است. هر یک از انسان ها در مفهومی عام و گسترده استثنایی هستند، زیرا با یکدیگر از ابعاد مختلف وجودی تفاوت دارند. اما این تفاوت ها در اکثر افراد احتمالاً چشمگیر نیست و لذا، آن گروه را اصطلاحاً گروه هنجار یا متوسط تلقی می کنند. در حالی که آنچه از مفهوم استثنایی منتظر است، در واقع وجود تفاوت های فاحش برخی از انسان ها در زمینه های گوناگون با گروه اصطلاحاً هنجار یا متوسط است (سیف نراقی و نادری، 1389). یکی از این گروه های استثنایی را افراد نابینا و کم بینا شامل می شود، به طوری که از بدو پیداش بشر افرادی بودند که به واسطه علل مختلف از قدرت بینایی محروم شده اما به دلیل برخورداری از سایر قابلیت ها مورد توجه قرار گرفته اند.

        طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی (2004)، نابینایی عبارت است از ناتوانی در دیدن و یا از دست دادن توانایی بصری یا درک محرک دیداری. بدون بینایی ادراک ما از خودمان و از افراد پیرامون مان بسیار متفاوت خواهد بود. این ادراک متفاوت ممکن است در افراد مبتلا به اختلال های بینایی سبب بروز مشکلات عاطفی و اجتماعی شود (بیرد، میفیلد و بارکر[1]، 1997). کودکی که نابینای مادرزاد است به روش خودش از جهان تجربه حاصل می کند و این تجربه با تجربه بیشتر کودکان تفاوت دارد. کودک نابینا نیز باید از عهده مشکلات مخصوصی که پیش روی وی قرار می گیرد، برآید. بنابراین شخصیت او از این تفاوت ها متاثر می شود و می توان قبول کرد که به علت نقصی که دارد به احتمال زیاد تحت فشار عصبی قرار گیرد و احساس عدم امنیت و ناکامی را در خود پرورش دهد (کروکشنک[2]، 1971). مطالعات متعددی نشان داده اند که سازگاری روانی اجتماعی در برابر ناتوانی ها از جمله نارسایی های حسی از متغیر های زیادی چون وضعیت اجتماعی، عوامل شخصیتی و روانشناختی و عوامل روانی- اجتماعی ریشه می گیرند. در این میان از عوامل پیش بینی کننده سازگاری روانی اجتماعی، عوامل روانشناختی  ابراز وجود و سبک دلبستگی آنان است.

        شکی نیست که تجربیات اولیه ی کودک بر ابعاد گسترده زندگی آتی وی تاثیرگذارند. مادر و کودک دو موجودی هستند که به طور شگرفی زندگیشان به هم پیوند خورده است. ارتباطی چنان نزدیک که به طرز غریبی می تواند منشا دو تاثیر کاملاً متضاد بر شکل گیری شخصیت انسان باشد. از یک سو می تواند کودک را به انسانی کامل، رشد یافته و بهنجار تبدیل کند و از سوی دیگر، در صورت تخریب این ارتباط، به انواع اختلال های روانی و به دنبال آن انواع رنج های روانی برای خود و دیگران منجر گردد. بالبی از فرایند هایی سخن می گوید که طی آن یک پیوند عاطفی در روابط مادر و نوزاد شکل می گیرد و نوزاد از لحاظ عاطفی به والدین خود دلبستگی پیدا می کند (بالبی[3]، 1969). مفهوم دلبستگی به گونه های متفاوتی تعریف شده است اما چیزی که در همه این تعاریف مشترک می باشد این است که دلبستگی عنصر اساسی تحول طبیعی انسان به شمار می رود (مالک پور، 2007). به عبارت دیگر دلبستگی به توانایی غریزی نوزاد انسان برای ایجاد ارتباط قوی و عاطفی معنادار با اطرافیان و مراقبانش اشاره دارد (کتراپال[4]، 2009). بالبی در تاکید بر اهمیت ارتباط مادر و کودک معتقد است آنچه که برای سلامتی روانی کودک ضروری است، تجربه یک ارتباط گرم، صمیمی و مداوم با مادر یا جانشین دائم اوست. او معتقد است که بسیاری از اشکال روان آزردگی ها و اختلال های شخصیت حاصل محرومیت کودک از مراقبت مادرانه و یا عدم ثبات رابطه کودک با چهره دلبستگی است (بالبی، 1973).

        نظریه دلبستگى مبتنى بر تحقیقات بالبى و اینزورث است. از نظر آنها دلبستگى که پیوند عاطفى بین کودک – مادر است، تعیین کننده بهداشت و سلامت روانى فرد است ( بالبى، 1969؛ اینزورث، بلهار، واترس و وال[5] ، 1978). اینزورث (1978) با ابداع آزمایش ”موقعیت نا آشنا “ سه سبک دلبستگى کودک - مادر را شناسایى کرد. این سه سبک عبارتند از دلبستگى ایمن، دلبستگى نا ایمن اجتنابى و دلبستگى ناایمن دوسوگرا یا اضطرابى. افراد با دلبستگی ایمن، سطح بالاتری از اعتماد و رضایت و سطح پایین تری از تعارضات دارند، در حالی که افراد با دلبستگی دوسوگرا با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر مشخص می شوند (کولینز[6]، 2002). سبک دلبستگی ایمن، اکثریت کودکان راتشکیل می دهند که مراقب را پایگاهی امن جهت کاوش در محیط دانسته، در غیاب وی اضطراب جدایی نداشته یا به سرعت با برگشتن وی آرام می شوند. والدین این کودکان به طور کلی در دسترس، پاسخگو و نسبت به نیازهای کودک حساس می باشند (کاسیدی[7]، 1988). طبقه دلبستگی ناایمن اجتناب گر، کمترین تعاملات فیزیکی و صمیمی را با مراقبشان دارند، بعد از جدایی مراقب بی تفاوتند و در تجدید دیدار با وی از او اجتناب می کنند. والدین این کودکان اغلب طردکننده، گوشه گیر و درونگرا هستند و در تعامل با کودک احساس راحتی نمی کنند (کاسیدی، 1988).

     

  • فهرست و منابع پایان نامه مقایسه سبک های دلبستگی و ابراز وجود در دانش آموزان نابینا و بینا

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    پاکدامن، شهلا (1380). بررسی ارتباط بین دلبستگی و جامعه طلبی در نوجوانی، پایان نامه ی دکترای          روانشناسی، دانشگاه تهران.                             

    سیف نراقی، مریم، نادری، عزت الله(1389). روانشناسی و آموزش کودکان اسثنایی. ویرایش اول چاپ نهم.                 نشر ارسباران.

    خلعتبری، جواد، قربان شیرودی، شهره، رهبر طارسری، خدیجه، کیخای فرزانه، محمد مجتبی (1389).         مقایسه ی اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر ابراز وجود و سلامت روان دانش آموزان کم توان       ذهنی. فصلنامه روانشناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن، سال اول، شماره 4، زمستان 1389     صص 71-86.

    عباسی تهرانی، فریبا (1381). بررسی میزان افسردگی و اضطراب در معلولین بینایی 50-16 ساله شهر         تهران بر حسب سن، جنس، میزان معلولیت، وضعیت تاهل و وضعیت اشتغال آنها. پایان نامه کارشناسی        ارشد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی. 

    قاسم بروجردی، فاطمه. سهرابی، فرامرز، برجعلی، احمد (1390). بررسی رابطه تعاملی سبک های دلبستگی،                   سبک های مقابله ای و سلامت روانی در نوجوانان. یافته ای نو در روانشناسی، سال هفتم، شماره 21،                  زمستان 1390، صفحات 100-85.

    نادری، فرخ، برومند نسب، مسعود، ورزنده، مهتاب (1388). تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر اضطراب و                   ابراز وجود دانش آموزان دبیرستانی شهرستان بهبهان، یافته های نو در روانشناسی . 1388.

    نیسی، عبدالکاظم، شهنی ییلاق، منیجه (1380). تاثیر آموزش ابراز وجود بر ابراز وجود، عزت نفس، اضطراب       اجتماعی و بهداشت روانی دانش آموزان پسر مضطرب اجتماعی دبیرستانی شهرستان اهواز. مجله ی علوم     تربیتی روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره ی سوم، سال هشتم، شماره های 1و 2، ص 30-11.

     

    Ainsworth, M. D. Belhar, M. C. Waters, E. & Wall, S. (1978). Patterns of                          attachment: A psychological  Study of the strange situation. Ltillsdale,    NJ: Erlbau.      

    Alberti, R., &Emmones, M. (1982). Your perfect right: A guide for ssertive          living (4t eds). Impact, Sun Luis Obispo, California.

    Baird, s. m, P.Mayfield, &. P, Barker. (1997). ”mother’ interpretation of the          Behvior of their infants with visual and other impairment during interaction”      journal of visual impairment and blindness, 91(5), 484

    Besharat MA, Golinejad M, Ahmadi AA. [Relationship between attachment          styles and personal problems]. Journal of psychiatry and clinical psychology      2000; 8(4): 74-81. (Persian)

    Bolat, N; Dogangun, B; Yavuz, M; Demjr, T abd Kayaalp (2011). Depression       and anxiety levels and self-concept characteristics of adolescents with congeni psychiatry.                                     complete visual impairment. Turkish Journal               

    Bowlby, J. (1969). Attachment and loss. New York: Basic Book.

    Bowlby J. Attachment and loss: separation. New York: basic books. 1973; 113-    119.         

    Cassidy J. Child-mother attachment and the self in six-year olds. Child dev.                                                1988; (99): 127-134.

    Cassidy J, Shaver PR. Handbook of attachment: Theory, research and clinical           applications. NewYork, London: Guilford; 2008: 101-200.

    Collins NL, Cooper L, Albino A, Allard L. Psychosocial vulnerability from           adolescence to adulthood: A prospective study of attachment style differences           in relationship functioning and partner choice. J Pers 2002; 70(6): 965-1007.

    Costello E. J. Mustillo S, Erkanlı A et al. (2003). Prevalence and development          of psychiatric disorders in childhood and adolescence. Arch Gen Psychiatry,       60:837-44.

    Cruickshank, W. M.(1971). Psychology of Exceptional children and                       youth.prentice – hallinc.Englewood Cliffs, New Jersey 07632.

    Cumuru T, Cumuru B. E. Celikal F. C, et al. (2006). Depression and Anxiety in      patients o with Psedoexfoliation glaucoma. Gen Hosp Psychiatry. 28: 509-1.

    Fasih, U. et al (2009).Assessment of Anxiety and Depression in Primary Open        Angle Glaucoma Patients (A Study of 100 Cases). Pak J Ophthalmol, 26. 3.

    Ha M. S, Chang M. H, Lee J. H. (2002). Observation on anxiety and depression      of glaucoma patients. J Korean Ophthalmol Soc. 43: 281-9.

    Jahanbakhsh M. Effect of attachment based therapy on behavioral problems in              girl students of primary schools in Isfahan [Thesis]. Isfahan: Isfahan                   University; 2010.

    Khetrapal N. The early attachment experience of psychopathology. Interperson.                2009; 3(1): 1-13.

    Killkus, S. P. (1990). Self assertiveness and nursing: A different voice                   profession. Nursing Outlook ,38:143-145.

    Kuscu, M. K., Dural, U., Onen, P., Yasa, Y., Yayla, M., Basaran, G., Turhal, S.,       &Bekiroğlu, N.(2009). The association between individual attachment                           patterns, the perceived social support, and the psychological well-being of          Turkish informal caregivers. Psycho-oncology, 18(9), 927-935.

    Lange, A., &Jakubowski, P. (1979).Responsible assertive behavior. Rescarch         Pres, Champaign, IIIinois.

    Mabuchi, F. Yoshimara, K. Kashiwagi, K. et al. (2008). High Prevalance of          Anxiety and Depression in patients with Primary Open Angle glaucoma. J         Glaucoma. 17: 552-7

    Malekpour M. Effects of attachment on early and later development.Br J               devdisab. 2007; 53(105):8195.

    Mansouri, F. (1998).Simple and multiple relationships between self-esteem,            loneliness and socialanxiety with students’ assertiveness in high schools of           Ahvaz.(Unpublished master’s thesis, IslamicAzad University of Ahvaz).            (Persian).

    Mitsonis C, Dimopoulos N, Psarra, V. et al. (2006). Depression and anxiety in          patients with glaucoma: a prospective, case control study Annals of General       Psychiatry 5: 10-20.

    Griffin, D. & Bartholomew, K. (1994). Models of self and other fundamental                      dimensions underlying - measures of adult attachment. Journal of Personality        and Social Psychology, 67: 430-445.

    Roberts JE, Gotlib IH, Kassel JD. Adult attachment security and symptoms of       depression: Themediating roles of dysfunctional attitudes and low self-esteem.     J PersSocPsychol 1996; 59: 981-6.

    Safford SM. The relationship of attachment style and cognitive style to                  depression, anxiety andnegative affectivity.Ph.D. Dissertation. Temple               University, 2002: 12-46.

    Tabrett, D & Latham, K. (2009). Depression and Acquired Visual Impairment.             Optometry in Practice, 10;75–88.

    .

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت