مقدمه
اهمیت موضوع
تحولات گوناگون در تاریخ هر مرز و بومی جدای از همه عوامل درونی و بیرونی اش یک واقعیت غیر قابل انکار بوده است. عرصه های گوناگون اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و ... شاهد این دگرگونی با درجات مختلف بوده اند.
یک روز در جامعه ای ورود صنعت و ماشین منشا این تحولات بوده و روزگاری شرایط خاص منطقه ای چنین نقشی را ایفا کره است. شهرها و روستاهای مختلف سرزمین عزیزمان ایران، سرد و گرم بسیار چشیده اند و تغییرات بسیاری را تجربه کرده اند. با پیشرفت علم، فن آوری ارتباطات و ... روز به روز تحولات، گسترده تر شده اند و آثار آنها گریز ناپذیر تر نموده اند. چنین تحولات، علتها، چگونگی و تبعات آن بخشی است که شاید راهکارهای مناسبی برای دستیابی به یک هدف مشخص در هر زمینه فعالیتی باشد.
ساختار معماری هر منطقه ای هم روند فوق الذکر را داشته است و کما بیش تحولات و دگرگونی هایش منطبق بر مدعای اخیر است. با یک نگاه گذرا اما پر دقت می توان دریافت که بافتهای شهری و اجتماعی شهرهای ایران و به خصوص منطقه فوق ، دستخوش بسیاری از اتفاقات به طور خواسته و یا ناخواسته و مثبت یا منفی گشته اند. سنت، مردم، اعتقادات، اقلیم، امکانات و ... در طول دورانهای مختلف گذشته چهره یک شهر یکدست، متمرکز را تصویر کرده است. که در سایه تمامی همان عوامل بر شمرده شده پاسخگوی تمام جوانب یا لااقل بخش عمده ای از نیازهای زمان خود بوده است.
به عنوان مثال سلسله مراتب دسترسی بر اساس مرکزیت اماکن عمومی مثل بازار،مسجد جامع، حسینیه ها و حمام و ... شکل گرفته بود و در نهایت به کوچه ها و در بندها و هشتی و حیاط و اتاقها منتهی می شد، راهکاری بود برای پاسخگویی به تمامی نیازهای فوق.
اقلیم سرد بواسطه سازوکارهای اندیشیده شده توسط معماران و استفاده از مصالح بوم آور، رام گشته بود. مسائل اعتقادی و فرهنگی نیز چه در مقیاس بزرگ شهری (مساجد و ...) و چه در مقیاس مسکن شخصی (اندرونی و بیرونی و ...) به شکل مطلوبی پاسخ داده شده بود برای هر پرسش، پاسخ برازنده تراشیده شده بود در هر زمان برای هر سوالی، جوابی در خور (یا لا اقل قابل قبول) اندیشیده می شد که خود پیوستگی دورانها و تحولات آن مورد را رقم می زد. این راهکارها و تفکرات پاسخگو را شاید بتوان در زمره پیشرو ترین های آن دوران قلمداد کرد. اما بنا به دلائل مختلف (انقلاب صنعتی و پس از آن عدم کفایت حکام زمان و ...) دوران شکوفایی در تمام عرصه ها به نوعی از دست این قوم گسیخته شد و به تبع آن مانند مسابقه دوئی که همیشه چشم دیگران به ما که در جلو بودیم دوخته شده بود. حالا چشم به ساق پیشرو سبقت گرفته داریم.
به این ترتیب ابتکار عمل و اندیشه به لحاظ عقب افتادگی ناخواسته از دستمان خارج شده و روز به روز شاهد تغییرات تحولاتی بودیم که به علت وجود اندیشه ها و کارهای نوی دیگران ما را نیز تحت تاثیر قرار می داد. اما از آنجا که تحولات پی در پی و رشد پویای همه جانبه افکار، اندیشه ها، فن اوری و ... یکی از اصول همیشگی دورانها بوده است، بی تردید هر مملکت و قومی که به هر علتی نتواند رشد قابل توجه در زمینه ای مختلف داشته باشد نمی تواند تعیین کننده و تاثیر گذار باشد. به عبارتی همزمان باافول تدریجی همه جانبه تواناییها در سرزمین ما و رشد و توسعه جوامع دیگر به خصوص مغرب زمین، تمام فعالیتها و روابط به طور اعم و فرهنگ و هنر به طور اخص تحت تاثیر این موج ایجاد شده قرار گرفت. به طوری که با گذشت هرروز، ماه و سال، شاهد کمرنگ شدن اصالتهاو هویتهای خویش بودیم. علت نیز کاملا مشخص است، وقتی توان و مایه اصلی به هر علت و دلیلی وجود نداشته باشد توانایی مقابله با مایه ها و حرفها و توانهای شاید بد، اما اندیشیده شده نیز نخواهد بود. مانند بسیاری از ورزشها ما نیز در این شرایط حالت دفاع آن هم از نوع بدش را داشتیم، دفاع بازی که هر بار بازتر و بازتر می شد.
بعضا هم اگر مقابله ای می کردیم که یا شاید قدرتمان کمتر بوده و شاید چون اندیشه خاصی نداشتیم بزودی زود از صحنه خارج شدیم به این شکل در بسیاری از زمینه ها ما مصرف کننده تولیدات و ابتکارات دیگران شدیم. تجربه و تحقیق نشان داده است که در طی این روند خواسته یا ناخواسته ملتهایی از نوع و درجه ملت ما هر جا که اندیشه ها و فکر برتر و طبیعتا عمل مناسب تر در آستین داشته اند موفق بوده اند. یعنی هر جا که صرفا مصرف کننده بدون تفکر نبوده ایم و در همان زمینه وارداتی اندیشه را نیز بکار گرفته ایم، نسبتا موفق بوده ایم چنین جریانی در باب فرهنگ و معنی به ویژه در چند سال اخیر بعد از انقلاب اسلامی در کشور خودمان به شکل زاینده ای دیده می شود. برای مثال درست است که سینما و فیلم یک مقوله کاملا بیگانه با فرهنگ ماست و ما مبتکر آن نبوده ایم اما با مختصری اندیشه و کار عاقلانه توانسته ایم در سالهای گذشته (صرف نظر از سالهای قبل از انقلاب که خود بافته بودیم) حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشیم و سینمایی را تحت عنوان «سینمای ایران» در دنیا مطرح کنیم. باشد که در کلیه زمینه های فرهنگ ، هنر و .. به جایگاه واقعی خود دست یابیم .
فرهنگسرا Cultural Center
فرهنگ معماری مدرن به طور سیستماتیک، فضاهای شهری سنتی مانند خیابان و میدان را از شهرها حذف کرد و با تفکیک کار بریها بر اساس عملکرد آنها برای هر یک ، یک مجموعه یا ساختمانهای اختصاصی در نظر گرفت. بدین ترتیب، فروشگاههای کنار خیابانها به فروشگاههای بزرگ و مراکز خرید، دفاتر قدیمی به مجموعه های اداری، تماشاخانه ها و گالریها به مجموعه های عظیم فرهنگی نقل مکان کردند. این نگرش یک بعدی به پاسخگویی به نیازها موجب شد ابنیه مدرن به محفظه هایی برای تعدادی کاربری مشخص از قبیل کتابخانه ، سینما، تئاتر، موزه، گالری و ... تبدیل شوند.
اما در سه دهه پایانی قرن بیستم توجه جهانیان به این واقعیت معطوف شد که ارتباطات اجتماعی پیچیده ای که به طور ضمنی در بهره وری از کاربریهای شهری شکل می گیرند و موجب جاری و تپیده شدن زندگی شهری می شوند. به مراتب مهم تر از پاسخگویی صرف به نیازی مشخص به صورت مستقیم و صریح است. تحقیقات بسیار دهه های 70 و 80 نشان دادند که کاربریهای مهم فرهنگی اعم از سینما، تئاتر، موزه، اپرا و ... همه درگیر بحران اند و نمی توانند مخارج خود را تامین کنند. و علت اصلی این بحران بی روح بودن و تخصصی بودن بیش از حد این فضاهاست. این تحقیقات نشان دادند که ایجاد امکانات پیشرفته علمی و تکنولوژی برای پاسخگویی به نیاز مردم کافی نیست.
تئوریهای جدید موزه سازی، که به ایجاد تغییرات در موزه های مهمی چون لوور انجامید، حاصل تجدید نظر در نگرشهای رایج نسبت به این نوع فضاها بودند و در عمل اثبات کردند که تلفیق کاربریهای تخصصی با کاربریهای جذاب عادی می تواند در موفقیت یک موزه نقش مهمی ایفا کند.
هم اینک دیگر موزه های جدید خواه علمی ، خواه هنری دیگر مکانهایی نیستند که فقط افراد علاقه مند با اهداف مشخصی به آنها رجوع می کنند. بلکه فضاهایی برای گذران اوقات فراغت که در عین حال آشنایی با اهداف مشخصی به آنها رجوع میکنند. بلکه فضاهایی برای گذران اوقات فراغت اند که در عین حال آشنایی مردم را با مضامین حدی و اصلی نیز امکان پذیر می کنند. درواقع، امروزه تمایل پذیرفته شده در هم آمیختن فعالیتهای فرهنگی و علمی با تفریح، سرگرمی و برخوردهای اجتماعی است. موزه های علمی گالریهای نقاشی، نمایشگاه ها و لابراتوارها، بیش از آنکه به ارائه نمونه های اصل و آزمایشهای علمی دقیق مورد توجه متخصصان بپردازند. به طور عمده به برنامه های آموزشی تفریحی، شبیه سازیهای بازی گونه، به نمایش گذاردن ماکتها و نمونه های بدلی فراوان، متنوع و سرگرم کننده، اختصاص یافته اند از معروفترین این نوع مراکز فرهنگی، مرکز ژرژپمپیدو و مجموعه فرهنگی دلاویلت است.
چنین بینشی با شرایط جدید پیشرفت علم و تکنولوژی و تنوع و تغییرات سریع در زمینه های هنری مطابقت دارد. چرا که معلومات عمومی علمی یک فرد تحصیلکرده حتی اروپایی عمدتا مربوط به کشفیات و اختراعات قرن نوزده است و کمتر کسی از آخرین پیشرفتهای علم نجوم، فیزیک، ریاضیات و ... خبر دارد. فرهنگسراها از اولین نمونه های فضاهای فرهنگی هوشمند برای پاسخگویی به این شرایط جدید به شمار می روند.
فرهنگسرا به عبارتی فضای واقعی محصور شهری است که در درون آن کاربریهای بسیار متنوع و غیر همجنس تجاری، فرهنگی، آموزشی، نمایشی و ... در کنار هم قرار می گیرند؛ محل گذران اوقات فراغت و محل برخوردهای اجتماعی و معاشرتهاست، مکانی است برای شرکت مردم در تولید فرهنگ، و سرانجام جایی است که در آن بین شهر و شهروند رابطه ای متقابل و پویا ایجاد می شود.
و به همین دلیل بر دیگر کاربری های تک منظوره و کمابیش منفعل مانند موزه و گالری سنتی برتری دارد. استقبال وسیع ایران به صورت مختص تهران از فرهنگسراها، که با تاخیر زیاد نسبت به دیگر کشورها ولی با سرعت چشمگیر ساخته شده اند، حاکی از موفقیت آنها در پاسخگویی به نیازی عینی است. ظاهرا آنها اگر چه از نمونه های غربی اقتباس شده اند. کاملا با فرهنگ و روحیه ایرانی تطابق دارند. پیشینه فضاهای شهری در ایران حاکی از آن است که ایرانیان بسیار پیش از اروپاییها به محاسن تلفیق کاربریهای گوناگون در قالب مجموعه ای واحد پی برده اند. کتابخانه ، مساجد، مدارس، بازار حسینیه ها و تکایا همواره به عنوان اندامهای یک ارگانیزم واحد به هم مربوط بوده اند و کاربریهای عمومی شهر نه به صورت ساختمانهای مجزای قرار گرفته در فضاهای «بیرونی» میدان و خیابان که اجزا و درونهای مجموعه ای بزرگ به شمار می آمده اند.[1]
پیشینه مراکز فرهنگی
اگر بخواهیم به طور کل به موضوع فرهنگ نگرشی داشته باشیم، شاید بتوان نخستین مساجد، حسینیه ها و میدان ها را به عنوان فرهنگسرا و فرهنگستان های اولیه نامید. مراکز محله و فضاهای مذهبی خود به عنوان مکانی در جهت رشد و توسعه ی مذهب و فرهنگ، نقش موثری داشته اند. در این خصوص احداث ساختمان تکیه ی دولت که به دستور ناصر الدین شاه در سمت جنوب تالار الماس در سال 1285 ه.ق آغاز شد را می توان اولین بنای مذهبی و به نوعی فرهنگی در ایران است که تحت تاثیر آمفی تئاتر فرهنگی بنیان نهاده شد. قرار داشتن غرفه های خواص جهت تماشای مراسم در اطراف صحنه وشکل مدور گونه تکیه دولت، در معماری سنتی ایران سابقه نداشته و این نوع طراحی به سالن های اجرای نمایش و اپرا در فرانسه نظیر سالن اپرای پلیتر و سالن خانه ی اپرای پاریس شباهت زیادی دارد. در این تکیه محل نمایش و اجرای مراسم در فضای میانی بنا بوده که حضار و تماشاچیان در گرداگرد سکوی وسط و افراد مشخص در غرفه های داخل بنا مراسم را تماشا می کردند. حضور زنان با چادرهای سیاه و روبنده و اجرای مراسم رژه توسط موزیکچیان ملبس به یونیفرم های فرنگی و در حال نواختن ادوات موسیقی غربی، همانند طرح خود بنا همجواری سنت و تجدد در یک زمان و مکان را به نمایش می گذارد. به مرور زمان، فکر جدا کردن عملکردها مد نظر قرار گرفت و فضاهای فرهنگی آموزشی در مجموعه هایی جدا از هم تعریف شد. به طور کلی میتوان گفت که فرهنگستان به عنوان یکی از پیامدهای قرن سیزدهم، در طی دوران های مختلف، به عنوان یک فضای زیر بنایی در اشاعه ی فرهنگ ایران فعالیت می نمود.
فعالیت های فرهنگی و هنری در دوره ی پهلوی اول ، بعد تازه ای به خود گرفت. آنچه قبل از آن و در دوره ی قاجار به عنوان فعالیتهای هنری و یا فرهنگی انجام می گرفت، هیچ گاه در یک قالب منسجم سیستماتیک دنبال نشد و اصولا فعالیتی کلاسیک و وسیع در نقش یک تشکیلات فرهنگی و هنری به وقوع نپیوست؛ تلاش هایی که انجام گرفت، تنها در چندین شخصیت و از جمله کمال الملک خلاصه می شد و تمامی آنچه به عنوان میراث فرهنگی اتلاق می شد، آن بود که بین توده ی مردم و تماماً به شیوه ی سنتی ، محلی، سینه به سینه و منحصرا از استاد به شاگرد منتقل می شد.
نخستین اقدامات به شیوه ی جدید، در دوره ی معاصر، در زمان پهلوی اول به تاثیر از فرنگ انجام پذیرفت. اولین فرهنگستان در زمان کابینه فروغی تشکیل شد و فعالیت هایی در زمینه ایجاد واژه ای جدید مورد احتیاج در زبان فارسی و تبدیل بعضی لغات بیگانه و عبری به زبان فارسی انجام گردید. اولین موزه هنرهای زیبا در سال 1309 برای پیشرفت و رواج هنرهای زیبای ایران آغاز به کار نمود وهمزمان با آن ، هنرستان صنایع قدیمه نیز افتتاح شد و گروهی از هنرمندان برجسته ایرانی برای ترویج و پرورش هنرهای زیبای باستانی دعوت شدند؛ که این هنرستان در رشته های مختلف هنرهای سنتی، دستی و قدیمی ایران، خدماتی ارزنده در زنده نمودن و بازسازی این هنرهای فراموش شده انجام داد. فعالیت موزه ایران باستان نیز در سال 1315 ه. ش آغاز شد و این موزه در بخش های مختلف (دوران پیش از تاریخ، دوران های تاریخی پیش از اسلام، دوره های اسلامی، سکه ها و مهره ها و ...) فعالیت خود را شروع نمود.
این روند ادامه پیدا کرد و به مرور زمان در تمامی نقاط کشور، کتابخانه ها، فرهنگسراها، موزه ها و مکان هایی از این قبیل تاسیس شدند.
البته آنچه امروزه از یک مرکز فرهنگی هنری انتظار داریم، بسیار فراتر از آن چیزی است که در چند دهه اخیر از آن انتظار می رفت. در آن زمان، مرکز فرهنگی، فضایی برای نمایش آثار خلق شده بود، ولی امروزه بسیاری از فعالیتهای جنبی از قبیل نمایشگاه های موقتی، همایش ها، پایگاه های اطلاع رسانی و ... درکنار آن اضافه شده اند، چرا که جهان امروز، جهان ارتباطات است و برای آگاهی از موقعیت خود ضروری است علاوه بر شناسایی دقیق فرهنگ ملی،از سایر رخدادهای فرهنگی دنیا نیز آگاه بود. این مراکز با ارزش ترین و پر ثبات ترین عناصر زیر بنای ملی در هر کشور محسوب می شوند که بیشترین دانش های بالقوه از طریق آنها جمع آوری و ذخیره شده و سپس بازتاب می یابد.[2]
اهمیت تاسیسات فرهنگی اجتماعی
رشد شهر نشینی و گذران اوقات فراغت در مناطق شهری امروزه یکی از مباحث پر اهمیت در جامعه شناسی شهری و بطور کلی علم جامعه شناسی است. اثر پذیری روابط اجتماعی و بروز ناهنجاریها در محیط های پر جمعیت و به دور از نظارت های اجتماعی از ویژگی های نقاط شهری است. افزایش آسیب های اجتماعی و فرهنگی نظیر جرم و جنایت، سرقت و خودکشی، طلاق، عقب ماندگی فرهنگی و امثال آن روابط مستقیمی با وضعیت های نهادی موجود هر جامعه دارد و محرومیت از برخی تاسیسات اجتماعی فرهنگی و یا کمبود های موجود در این زمینه خود مهیا گر سوق طبقات سنی، خاصه نوجوانان و جوانان به کج رویهای اجتماعی در محیط های شهری است در این خصوص تامین مراکز گذران اوقات فراغت جهت تمامی گروههای سنی و اقشار مختلف بصوری سازنده و مفرح، مانند توسعه مراکز تفریح کودکان و نوجوانان، احداث سالنهای نمایش و سینماها، کتابخانه های عمومی در مراکز شهری و مراکز نواحی، کلوپ های تفریحات سالم، مراکز ورزشی و پارکها، شهر بازی و فرهنگ سراها جهت پر کردن اوقات فراغت و بیکاری جوانان و نوجوانان و افراد میانسال خانوارهای شهری از اهمیت بسیار زیادی برخوردار میباشد.
ضرورت مجموعه های فرهنگی
افزایش جمعیت و رشد و توسعه شهر نشینی طی دهه آینده نیازهای جدیدی را جهت گذران اوقات فراغت و ارتقاء کیفی نیازمندیهای اجتماعی ساکنان شهر ایجاب می نماید و از اینرو با توجه به :
1 رشد اجتماعی اقتصادی شهر تحت تاثیر برنامه های منطقه ای و ملی
2 رشد فرهنگی جامعه شهری تحت تاثیر روز افزون فرهنگ و آموزش و آشنایی با شیوه زندگی جدید از طریق وسائل ارتباط جمعی
3 تاثیر متقابل رفتار اجتماعی گروههای تحصیل کرده در سایر گروههای اجتماع شهر
4 ارتقاء سطح در آمد و سهولت برخورداری از اوقات فراغت جهت گروههای مختلف اجتماعی
5 چاره جویی جامعه شهری جهت حل معضلات آسیب های اجتماعی خاصه در بین جوانان و نوجوانان
6 توسعه وسایل ارتباط جمعی در سطح ملی، افزایش میزان چاپ نشریات و مجلات و کتب و فیلم و نوار لزوم بوجود آمدن مکانی جهت پاسخگویی موارد فوق مشهود می باشد.
تقسیم بندی فضاهای فرهنگی شهر
با توجه به نوع استفاده از فضا های فرهنگی مختلف از چند جهت می توان آنها را دسته بندی و طبقه بندی نمود که بتواند جهت دستیابی به اهداف خاص ما را یاری دهد حاکمیت فضای شهری و ترافیک آن در شهر سبب شده است که فضاهای خدماتی مورد نیاز در شهرها به محله ای، منطقه ای و شهری تقسیم شوند بنابراین فضاهای فرهنگی نیز که جزو خدمات شهری و فضاهای شهری عصر جدید می باشند این تقسیم بندی را به خود می گیرند. حال به ویژگی های این فضاها می پردازیم:
الف ) فضاهای فرهنگی محله ای
فضاهایی که در مقیاس محله ای عمل می کنند و خدمات مورد نیاز اقشار مختلف همان محله را تامین می کند.
استفاده از این فضاها باعث می شود تا افراد هر محله برای نیازهای فرهنگی که هر روز با آن در ارتباط هستند احتیاج به طی مسیر طولانی و رسیدن به مرکز شهر را نداشته باشند که علاوه بر صرف وقت وهزینه بر ترافیک شهر نیز افزوده شود.
وجود خدمات فرهنگی محله ای سبب می شود که هر محله با خصوصیات خاص خود تعریف شود و بنا به خصوصیات و ویژگی های خود خدمات ارائه نماید که سبب ایجاد تنوع در نحوه خدمات رسانی محله ها می شود.
ب ) فضاهای فرهنگی منطقه ای
از فضای خصوصی محلات که می گذری، هر چند محله در شهر ایجاد یک منطقه را می نماید که این مناطق ممکن است توسط یک خیابان اصلی از هم جدا شوند و یا وجود یک فضای شهری مانند پارک و یا .... مناطق را از یکدیگر جدا نماید ولی هر منطقه دارای خصوصیات نزدیکتر به یکدیگر است و د صورت ایجاد فضاهای فرهنگی منطقه ای، نیاز افراد منطقه تا حدود زیادی تأمین می شود این فضاها دارای خصوصیات زیر نیز می باشند:
اولین خصوصیات فضاهای فرهنگی منطقه ای این است که برای رسیدن به آن لازم به رفتن به مرکز شهر و افزودن به ترافیک شهری نیست.
چه بصورت پیاده و چه سواره فاصله چندان زیادی را طی نخواهند کرد.
خانواده ها با شناختی که از این مراکز در منطقه خود دارند اجازه استفاده فرزندان خود را از این محل می دهند. این فضاها می توانند شامل کاربریهای ذیل باشند:
q کتابخانه نوجوانان و جوانان
q نمایشگاه های آثار
q فضاهای بازیهای کامپیوتری و امثالهم
q و بسیاری از فضاهای دیگر
ج ) فضا های فرهنگی شهری
همانطور که بسیاری از فضاهای خدماتی ، تفریحی، تجاری، ورزشی، ... دارای ویژگی های شهری هستند و مردم از تمام شهر برای استفاده از آن به مرکز شهر می آیند در مورد فضاهای فرهنگی نیز فضاهایی هستند که دارای ویژگی های شهری هستند و باید به آن پرداخت.
ذکر این نکته ضروری است که این تقسیم بندی برای کلان شهرها که جمعیت آنها بیش از یک میلیون نفر است ممکن است تا حدودی تغییر کند ولی این تقسیم بندی برای شهرهای بین 20 هزار تا 500 هزار نفر می تواند جوابگو باشد.
q فضاهایی هستند که تمام مردم شهر برای استفاده از آن به قسمت مرکزی شهر می آیند.
q مورد نیاز تمام مردم شهر می باشد و ایجاد آن در هر محله یا منطقه معقول بنظر نمی رسد.
q یا جمعیت پشتیبان خود را در محلات و مناطق ندارد و یا از نظر اقتصادی ایجاد چند فضای یکسان بصرفه اقتصادی نیست و با بودجه های شهری مطابقت نمی کند. از فضاهای فرهنگی می توان کتابخانه مرکزی، آمفی تئاترها، سینماها، مرکز کتاب، ... اسم برد.
د ) فضاهای فرهنگی فرا شهری
فضاهای فرهنگی فراشهری فضاهایی هستند که بیشترین مراجعه آنرا کسانی تشکیل می دهند که از ساکنین شهر نمی باشند یا جزو مسافرین شهر هستند که به این شهر وارد می شوند و توریست شهر و یا اینکه مسافرین که از این شهر عبور می کنند، یاکسانیکه برای استفاده خاص از این فضا به این شهر آمده اند. مانند فضاهای خاص تاریخی که برای دیدن آن مسافرین به آنجا می آیند. یا کتابخانه های خاص و پژوهشی که پژوهشگران و دانش جویان برای استفاده از کتب آن (که امکان دارد در دیگر شهرها نباشد) به این مکانها می آیند. موزه ها و نمایشگاهها و گالریها نیز از این دسته می توانند ذکر شوند.
با توجه به موارد فوق و امکانات موجود در شهر این مجموعه جزء فضاهای فرهنگی شهری می باشد.