چکیده تحقیق :
به منظور بررسی رابطه بهداشت روانی با نیازها بر اساس طرح مازلو در منطقه شبستر در مقطع دبیرستان در سه پایه اول ، دوم و سوم در مدرسه های عادی ( دخترانه و پسرانه ) و شبانه روزی ( دخترانه ) انجام گرفته است .
تا میزان برآورده شدن هر کدام از این نیازها و چگونگی تأثیر این نیازها بر بهداشت روانی مطالعه شده است . برای اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه بهداشت روانی و پرسشنامه نیازها ( خود ساخته ) استفاده شده است .
فصل اول
تاریخچه بهداشت روانی :
تاریخچه بهداشت روانی با توجه به وجود بیماری های روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصاً زندگی اجتماعی را شروع کرده همراه بوده است . بیماریها یا مشکلات روانی از زمانهای قدیم وجود داشته و بقراط در سال 377 تا 460 سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد .
تا اواخر قرن 18 و اقلاب کبیر فرانسه از تاریخچه بهداشت روانی اطلاعات کافی در دست نیست به علت جهل و بیسوادی از بروز بیماریهای روانی ، اختلالات رفتاری و بیماریهای روانی را به دخالت خبیثه و شیاطین ، قدرتهای ماورای انسانی و نفوذ عوامل طبیعی مانند خورشید می دانستند اولین بار بقراط فیلسوف مشهور یونانی بود که خرافات را در باره بیماریهای روانی را کنار گذاشت و اختلالهای روانی را به طرف پزشکی کشانید .
جالینوس علت بیماری های روانی را اختلال عمل مغز و عدم تعادل اخلاط بدن می دانست .
در سال 1930 اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی در سال 1948 که در لندن تشکیل شد اساس فدراسیون جهانی بهداشت روانی بنیان گذاری شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت سازمان یونسکو و سازمان بهداشت جهانی درآمد . از آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه بین المللی و هر چهار سال یک بار یک کنگره جهانی تشکیل شده و میشود و روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام گردیده و در سراسر جهان مسایل بهداشتی کشورها مورد بررسی قرار گرفت و از مسئولین بهداشتی کشورهای مختلف خواسته شد که برنامه های بهداشت روانی را جزء برنامه های بهداشت عمومی قرار دهند . اگر چه از تاریخ بهداشت روانی در ایران اطلاعات کافی در دسترس نیست ولی از مدارک ناکافی بدست آمده با توجه به اعتقادات مذهبی ، سنتی و علمی آن زمان در کشورهای ایران و عربی می توان قبول کرد که رفتار با بیماران روانی به نحو مطلوب انجام می شده و از زمان های قدیم محلهایی برای نگه داری بیماران روانی وجود داشته است . در دوران اسلام پزشکان و نویسندگان مهم آن مانند ذکریای رازی و ابو علی سینا را می توان نام برد .
در سال 1319 سازمان جدید دانشکده پزشکی توسط پروفسور اُبرلین تأسیس و با ایجاد کرسی بیمارهای روانی و تدریس بیماریهای روانی در دانشکده پزشکی تهران تدریس روان شناسی در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات به مورد اجرا گذاشته شد . در سال 1325 بیمارستان روزبه جهت بیماران نسبتاً آرام روانی اختصاص یافت و در سال 1339 با وسایل مدرنتر شروع به کار کرد . در سال 1336 برنامه های روان شناسی از رادیوی ایران آغاز شد . در سال 1338 اداره بهداشت روانی در اداره کل بهداشت وزارت بهداری تشکیل گردید . از تاریخ تصویب وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی تمام سازمان های بهداشتی ، درمانی و آموزشی به آن وزارتخانه منتقل شد و مجدداً دفتری بنام دفتر بهداشت روانی در آن وزارت خانه شروع به فعالیت نمود .
برای اولین بار طرح ادغام خدمات بهداشت روانی در خدمات اولیه بهداشتی در شبکه بهداشت و درمان شهرضا ( استان اصفهان ) شروع شد چون موفقیت این طرح مورد تائید نمایندگان سازمان بهداشت جهانی قرار گرفت لذا بهداشت روانی را به عنوان اصل نهم خدمات اولیه بهداشتی در کشور اعلام و اجرای طرح کشوری بهداشت روانی در استانهای دیگر آغاز شد بر حسب این طرح بهورزان آموزش دیده در خانه بهداشت واقع در روستاها نیز شروع به فعالیت نموده و عملیات بیماریابی را انجام میدهند و بیمار را به مراکز بهداشتی مرکز ارجاع می دهند و با اجرای این طرح در کشور خدمات بهداشت روانی از حالت تمرکز در بیمارستان های روانی خارج شده و در سطح کشور به مورد اجرا گذاشته می شود .
بیان مسئله
فرهنگ بزرگ روان شناسی لاروس ، بهداشت روانی را چنین تعریف می کند : « استعداد روانی برای هماهنگ ، خوشآیند و مؤثر کار کردن ، برای موقعیت های دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود ، توانایی داشتن »
سازمان جهانی بهداشت روانی را چنین تعریف می کند : « بهداشت روانی در درون مفهوم کلی جای می گیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی ، روانی و جسمی ، بهداشت ، تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست . در این تعاریف همان طور که ملاحظه می شود سازگاری با محیط اهمیت زیادی دارد طبق این تعاریف ، شخصی که بتواند با محیط خود ( اعضاء خانواده ، همکاران ، همسایگان ، به طور کلی با اجتماع ) خوب سازگار شود ، از نظر بهداشت روانی بهجار خواهد بود . این شخص باتعادل روانی رضایت بخش پیش خواهد رفت . تعارض های خود را با دنیای درون و بیرون حل خواهد کرد و در مقابل ناکامی ها اجتناب ناپذیر زندگی مقاومت خواهد داشت . اگر کسی توانایی انجام دادن این کارها را نداشته باشد و در نتیجه با محیط خود به شیوه نامناسب و دور از انتظار برخورد کند » از نظر روانی بیمار محسوب خواهد شد . زیرا با این خطر روبرو خواهد بود که تعارضهای حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلال های خفیف رفتاری ) نشان دهد و به شخص نورتیک تبدیل شود . وقتی که می گوئیم از نظر جسمی کاملاً سالم هستیم منظور این است که هیچ نوع ناراحتی احساس نمی کنیم ، بنابراین سلامت جسمی یعنی حالت مقابل بیماری جسمی ، آیا در مورد سلامت روانی یا بهداشت روانی نیز می توان چنین تعریفی ارائه داد ؟ اگر پاسخ مثبت باشد در آن صورت خواهیم گفت : بهداشت روانی یعنی نداشتن بیماری روانی . به عبارت دیگر کسی که از نظر روانی هیچ نوع ناراحتی احساس نکند ، در حالت بهداشت روانی کامل خواهد بود ، این نوع رودرروی هم قرار دادن بهداشت روانی و بیمار روانی از دیدگاه زیستی ( دیدگاه پزشکی ) نشأت می گیرد . دیدگاه زیستی یا دیدگاه پزشکی می خواهد بداند که چگونه بافت ها یا اعضای بدن بیمار می شود و چگونه باید آن را درمان کرد . با این همه می توان پرسید اگر بیمار روانی نباشیم واقعاً بهداشت روانی یا سلامت روانی خواهیم داشت ؟ ممکن است پاسخ این سؤال خیلی آسان به نظر رسد و بلافاصله بگوید : بلی ، اگر چنین باشد همان طور در مباحث قبلی گفته شد احتمالاً سلامت جسمی خود و نبود ناراحتی را در نظر گرفته ، پاسخ مثبت داده اید . اگر خوب بیندیشید قبول خواهید کرد که لازم است پاسخ خود را دوباره ارزشیابی کنید ؛ زیرا زندگی بدون تعارض های روزانه ، بدون رنجها و ناکامی ها چه مفهومی خواهد داشت ؟
مفهوم بیمار روانی به ارزشهایی وابسته است که زندگی اجتماعی در اختیار ما می گذارد بنابراین معلوم نیست که بهداشت روانی واقعاً نبود بیماری روانی باشد . به عنوان مثال انحرافهایی در نظر می گیریم که گاهی در نوجوانان دیده می شود . می دانیم که رفتارها زودگذرند و در مراحل رشد بوجود می آیند . دختر نوجوان چه با کلام ، چه با شیوه لباس پوشیدن و غیره با خانواده و گاهی با اجتماع به مخالفت برمی خیزد والدین بلافاصله کم حوصله می شوند و با شدت اظهار می دارند که دختر خود را نمی شناسند . برخی مسئولان نیز تند برخورد می کنند و نوجوان را به خشونت وامیدارند .این نوع فعالیتهای نوجوانان ، بیانگر مرحله مهمی از زندگی است نه بی اعتنایی به والدین یا قوانین اجتماعی ، با این مخالفت ها آنها خود مختاری و انتخاب ارزش های فردی و شخصی را یاد می گیرند . هیچ یک از این رفتارها نشانه بیماری روانی نیست . بلکه برای تائید و تثبیت موجودیت فرد است . کسی که بهداشت روانی خوبی دارد معمولاً بهنجار در نظر گرفته می شود کلمه هنجار می تواند معنای زیادی داشته باشد اولین معنای آن مطابقت با هنجار است . مطابقت با هنجار یعنی قبول رفتارهای استاندارد ، بهنجار کسی است که به انتظار های اجتماع پاسخ می دهد بدین معنا که طبق انتظارهای اجتماع رفتار کند . دومین معنای بهنجار ، مفهوم میانگین را در برمی گیرد . میانگین یک شاخص آماری است که تمایل به مرکز یا حد وسط را نشان می دهد بنابراین بهنجار کسی است که رفتار او به رفتار اکثریت مردم نزدیک است و در جهت افراط یا تفریط انحراف ندارد . در سال 1948 ، کمیسیون مقدماتی سومین کنگره جهانی بهداشت روانی ، برای بهداشت روانی یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد :
1 ) بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، رونی و عاطفی ، در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد ، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن سازد .
2 ) جامعه خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم آورد ، و در عین حال ، رشد خود راتضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد . سازمان جهانی بهداشت ، بهداشت روانی را بر اساس جنبه های زیستی و اجتماعی تعریف می کند به نظر این سازمان ، بهداشت روانی برای فرد استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و مادی یا استعداد کمک به تغییرات ، به شیوه سازنده قایل است . همچنین بهداشت روانی ایجاب می کند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته باشد . این هماهنگی به یکپارچگی وجود فرد کمک می کند نه این که برخی تمایلات غریزی به مخالفت تمایلات دیگر برخیزند و آنها را سرکوب کند . انجمن کانادایی بهداشت روانی ، بهداشت روانی را در سه قسمت تعریف کرده است . قسمت اول مربوط به خود عبارتند از : 1 تسلط بر هیجان خود 2 آگاهی از ضعف های خود 3 رضایت از خوشی های ساده و قسمت دوم نگرشهای مربوط به دیگران ( با دیگران راحت بودن ) عبارتند از : 1 علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی 2 احساس تعلق به یک گروه 3 احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی و قسمت سوم نگرشهای مربوط به زندگی ( رویارویی با الزامهای زندگی ) عبارتند از : 1 پذیرش مسئولیت ها 2 ذوق توسعه امکانات و علائق 3 توانایی اخذ تصمیمات شخص 4 ذوق خوب کار کردن
به عقیده این انجمن ،نشانه هایی پیدا می شوند که ما را از دشواری های روانی ، به ویژه در خود فرو رفتن پرخاشگری ، خودمداری ، بی اعتمادی شدید ، بی خوابی ، اضطراب ، خیالبافی ، هیپوکندری ، ضعف در کنترل هیجان ، نوسان های خلقی ، احساس ناتوانی و وابستگی ، مطلع می سازند .
به علاوه برای داشتن بهداشت روانی خوب ، شرایطی وجود دارد : روبرو شدن با واقعیت ، سازگار شدن با تغییرات ، گنجایش داشتن برای اضطراب ها اضطراب ها ، کم توقع بودن ، احترام قایل شدن به دیگران ، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردم . لوینسون و همکارانش در سال 1962 سلامتی روان را این گونه تعریف کرده اند . سلامت روان عبارت است از این که چه احساسی نسبت به خود ، دنیای اطراف ، محل زندگی ، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران وجود دارد ، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش . بطور کلی بهداشت کلی روانی فرد در پنج حوزه تنظیم شده است :
الف ) روابط با دیگران ب ) قوانین رفتار پ ) منایع ارضای نیازها ت ) راههای کسب امنیت ث ) ارزش هدفها در زندگی .
کینزبرگ در مورد بهداشت می گوید : بهداشت روانی عبارت است از تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی عشق ، کار ، تفریح . کینزبرگ و همکاران وی برای توضیح بیشتر می گویند استعداد یافتن و ادامه کار ، داشتن خانواده ، ایجاد محیط خانوادگی خرسند ، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد . لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصتها ملاک تعادل و سلامت روان است .