مقدمه :
پژوهش حاضر به دنبال مقایسه نقش هوش هیجانی و هوش شناختی در مقایسه هوش هیجانی دانش آموزان دختر با دانش آموزان پسر شهرستان ایذه در سالهای 89-88 است که از بین هوش هیجانی و هوش شناختی کدام یک پیش بینی کنند ه ی بهتری برای پیشرفت تحصیلی است؟ و از میان مؤلفه های هوش هیجانی کدام یک در پیش بینی پیشرفت تحصیلی نقش بیشتری دارد؟ و همپنین هوش هیجانی و مؤلفه های آن را در دو جنس مقایسه کند. بدین منظور از میان جامعه آماری پژوهش که شامل تمامی دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر ایذه در سال تحصیلی 89-88 می باشد. تعداد 146 نفر از دو جنس به صورت تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها و اطلاعات از پرسشنامه ی بهر هیجانی بار اُن و آزمون هوش ریون استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات داده های پژوهش از روشهای همبستگی پیرسون، روش رگرسیون گام به گام و آزمون T گروههای مستقل استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که توان پیش بینی و مقایسه هوش هیجانی در پیشرفت تحصیلی تقریباً دو برابر هوش شناختی است. همچنین از بین مؤلفه های هوش هیجانی، مؤلفه های خودشکوفایی و خودآگاهی هیجانی نقش بیشتری مقایسه هوش هیجانی این دو گروه داشتند. از یافته های دیگر پژوهش همبستگی ضعیف در حدود (r= 0/08) بین هوش هیجانی و هوش شناختی بود. مقایسه هوش هیجانی در بین پسران و دختران هم نشان داد که دختران در خرده مقیاس های خودآگاهی هیجانی و رابطه بین فردی به طور معناداری نمرات بالاتری نسبت به پسران مشاهده نشد. از نتایج این پژوهش بدست می آید که هوش هیجانی نسبت به هوش شناختی در مقایسه هوش هیجانی از توان بیشتری برخوردار است.
بیان مسئله
در این تحقیق ، محقق در صدد است که مقایسه هوش هیجانی دانش آموزان دختر با دانش آموزان پسر شهرستان ایذه در سالهای 89-88 از طریق پرسش شوندگان مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار دهد و از روش اسناد ومدارک موجود مشخص نماید که بین دانش آموزان دختر دارای هوش هیجانی بالا و دانش آموزان پسر مشابه را از لحاظ عملکرد تحصیلی تفاوت وجود دارد .
هوش هیجانی مبتنی بر هیجان ها و عواطف بوده و افراد باهوش هیجانی بالا کمتر دچار افسردگی می شوند. از لحاظ جسمی سالم تر و امکان جذب و به کارگیری آنان در سازمان ها و نهادها بیشتر است و از لحاظ مهارت های برقراری ارتباط در شرایط بهتری قرار دارند.
پیشینه هوش هیجانی به نظریه هوش اجتماعی ثروندایک در سال 1920 بر می گردد.
لذا در این مقاله تلاش می شود ضمن بررسی هوش هیجان ( اجتماعی ) نحوه به کارگیری و تقویت آن در زندگی روزمره و محیط کار و نیز در امر یادگیری و آموزش را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
نه تحصیلات، نه تجربه، نه معلومات و نه هوش، هیچ یک نمیتواند تعیین کند که چرا یک نفر موفق میشود و یک نفر دیگر موفق نمیشود. چیز دیگری وجود دارد که ظاهراً جامعه برای آن هیچ توضیحی ندارد. ما نمونههای این موضوع را هر روز در محیط کار، خانه، کلیسا، مدرسه و در محله خود میبینیم. ما مردم باهوش و تحصیل کرده را میبینیم که موفق نیستند، در حالی که عده کمی بدون مهارتها یا خصوصیات بارز بسیار موفق هستند. ما از خودمان میپرسیم چرا؟ پاسخ این سئوال تقریباً همیشه به مفهومی به نام هوش هیجانی بر میگردد. با اینکه شناسایی و اندازهگیری هوش هیجانی از هوش شناختی یا تجربه فرد بسیار دشوارتر است، و نیز نمیتوان آن را در سابقه کاری قید کرد، نمیتوان قدرت آن را انکار کرد.مدتهاست که دیگر هوش هیجانی یک راز نیست. مدتهاست مردم درباره هوش هیجانی حرف میزنند اما قادر نبودهاند آن را کنترل و از آن استفاده کنند. ما بیشترین قسمت از انرژی خود برای خود- بهبودی (Self- Improvement) را به کسب معلومات، تجربه، هوش شناختی (Intelligence) و تحصیلات اختصاص میدهیم. این کار زمانی عالی میشود که بتوانیم هیجانهای خود، هیجانهای دیگران، و تأثیر عمیقی را که بر زندگی روزمره ما دارند، به طور کامل درک کنیم. فکر میکنیم که فاصله زیاد بین محبوبیت هوش هیجانی به عنوان یک مفهوم و کاربرد آن در جامعه، دو علت دارد: علت اول این است که مردم آن را متوجه نمیشوند و نمیفهمند. آنها هوش هیجانی را اغلب با فر (Charisma) و اجتماعی بودن اشتباه میگیرند. دومین علت این است که آنها فکر میکنند انسانها هوش هیجانی را یا به طور کامل دارند یا اصلاً ندارند. (هوش هیجانی، دکتر تراویس برادبری، ترجمه مهدی گنجی، نشر ساوالان، تهران، ۱۳۸۴)
اهمیت مسئله
این تحقیق صرفاً در رابطه با مسائل آموزش و پرورش و نظام آموزش و پرورش کشور می باشد و با توجه به بررسیها وتحقیقاتی که در این زمینه می شود می توان مشخص نمود که چه عواملی می توانند در نظام آموزش و پرورش دخیل باشند و از این عوامل چه عواملی مضر و چه عوملی می توانند باعث گسترش و محدودیت در هوش هیجانی داننش آموزان می شود.
بررسی نمودن این عوامل و تحقیق و کار کردن بر روی آنها می توان علل پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مشخص نمود .
تعریف هوش هیجانی :
تعاریف زیادی از هوش هیجانی از طرف اندیشمندان روان شناس مطرح شده است دانیل گلمن در سال 1998 در کتاب خود تحت عنوان کارکرد هوش هیجانی آن را اینگونه تعریف می کند : ( هوش هیجانی توانایی درک و فهم هیجان ها و عواطف است به منظور تعمیم آن به عنوان حامی اندیشه ، شناخت هیجان ها و دانش هیجانی تا بتوانیم آنها را نظم داده تا موجبات رشد عقلی ، عاطفی و هیجانی فراهم گردد. هوش هیجانی شامل چهار مولفه و بیست قابلیت است که عبارتند از :
1- خود آگاهی : از طریق شناخت عمیق عواطف ،هیجان ها و حالات روانی دیگران ، نقاط قوت و ضعف و توانایی ارزیابی صحیح از خود به دست می آید و به عبارتی در خود آگاهی شما هیجانات و احساسات خود را بخوانید و از آنها آگاه باشید . خود آگاهی به افراد اجازه می دهد تا نقاط قوت و محدودیت های خود را بشناسند.
2- خود مدیریتی : توانایی کنترل و اداره کردن عواطف و هیجان ها ، توانایی حفظ آرامش در شرایط بحرانی و استرس زا ، توانایی خود انگیزشی و ابراز منویات درونی است. به عبارتی خود مدیریتی توانایی کنترل عواطف و هیجانات و رفتارهای صادقانه و درست است. افراد با مهارت خود مدیریتی اجازه نمی دهند بدخلقی ها در طول روز از آنها سر بزند و می دانند منشاء بد خلقی ها کجاست و ممکن است چقدر طول بکشد.
3- آگاهی اجتماعی : افراد دارای این مهارت دقیقاً می دانند که گفتار و کردارشان بر دیگران تاثیر می گذارد و می دانند اگر تاثیر رفتارشان منفی باشد آن را تغییر دهند. یک نمونه از مهارت آگاهی اجتماعی همدلی است. همدلی یعنی توانایی ورود به احساسات دیگران یا توانایی درک احساسات کارکنان در فرآیند تصمیم گیری هوشمند فردی یا گروهی است.
4- مدیریت روابط : شامل برقراری ارتباطات ، تاثیرگذاری ، تشریک مساعی و کار گروهی است. از این مهارت می توان در جهت گسترش شور و اشتیاق و حل تعارضات استفاده کرد. مهارت های خود آگاهی و خود مدیریتی مربوط به حوزه فردی است اما مهارت های آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط به چگونگی برقراری رابطه با افراد و اجتماع بر می گردد و بیشتر به توانایی افراد در حفظ صحیح روابط خود با دیگران می پردازند. ( کلمن 1998 )
دانیل گلمن نشان می دهد تقریباً90 درصد علت تفاوت میان عملکرد مدیران برجسته و معمولی سازمان به هوش هیجانی آنها بستگی دارد. او در سال 1998 طی مقاله ای اظهار داشت تصور نکنید بهره هوشی یا هوشبهر (IQ) و مهارت های فنی خیلی مهم نیستند. بر عکس نقش آنها به عنوان استعدادها و ظرفیت های بنیادین از اهمیت بالایی برخوردارند. یعنی برای مشاغل اجرایی ضروری هستند اما برای اینکه رهبر برجسته سازمانی باشیم حتماً نیاز به هوش هیجانی بالا هستیم.
مطالعات مستمر ثابت می کند افراد باهوش هیجانی بالا در کارشان و روابط فردی موفق ترند که دلایل آن می تواند مربوط به عوامل زیر باشد :
1-رهبران سازمانی برجسته بودند.
2-به دیگران روحیه می دهند.
3-در کار گروهی هماهنگی بیشتری از خود نشان می دهند.
اهداف تحقیق:
هدف کلی تحقیق: موضوع: مقایسه هوش هیجانی دانش آموزان دختر با دانش آموزان پسر شهرستان ایذه در سالهای 89-88 بوده است .
اهداف ویژه تحقیق:
- بین دانش آموزان دختر با هوش هیجانی متوسط و دانش آموزان پسر با ضریب هوش هیجانی متوسط از لحاظ عملکرد تحصیلی تفاوت وجود دارد.
- بین دانش آموزان دختر با هوش هیجانی بالا و دانش آموزان پسر با ضریب هوش هیجانی بالا از لحاظ عملکرد تحصیلی تفاوت وجود دارد.
بین دانش آموزان دختر با هوش هیجانی ظعیف و دانش آموزان پسر با ضریب هوش هیجانی ظعیف از لحاظ عملکرد تحصیلی تفاوت وجود دارد.
- بین دانش آموزان دختربا ضریب هوشی نرمال از نظر فرهنگ و فرهنگ با نوع غیر هنم جنس خود از لحاظ عملکرد تحصیلی تفاوت وجود دارد.
اهمیت و ضرورت تحقیق :
افراد بخش عمده ای از هوش هیجانی خود را در خانواده فرا می گیرند. بهترین منبع یادگیری این توانایی خانواده و خصوصا والدین هستند. پژوهش های نشان می دهد که هوش هیجانی کودک محصول نمایش مهارتهای هوش هیجانی والدین است و نه تجربه شخصی آنها از استرس هیجانی.
بار- آن بیان می کند که هوش هیجانی درطول زمان رشد می کند و می تواند با بهترین برنامه ریزی و روان درمانی بهبود یابد.
پژوهش ها نشان داده اند که آموزش مهارتهای اجتماعی و هیجانی که به تعبیری هوش هیجانی است نقش مهمی در بهبود کیفیت روابط بین فردی و اجتماعی دارد . این نوع آموزش ها عمدتا در مدارس و محیط های شغلی صورت گرفته است.
همانطور که اکثر مهارتها در اثر تعلیم و تربیت رشد می یابند, برخی مهارتهایی که درهوش هیجانی دخیل اند نیز می توان از این طریق افزایش داد.
تعامل خوب والد - کودک در زمینه تشخیص هیجانها و نام گذاری آنها یکی از راهبردهای مهم افزایش هوش هیجانی است.
راه دیگر افزایش این توانایی, ایجاد یک محیط امن عاطفی است به گونه ای که کودکان بتوانند آزادی و اطمینان خاطر درباره احساساتشان با والدین گفتگو کنند.
آموزش مهارتهای اجتماعی یکی دیگر از راههای افزایش هوش هیجانی است. این آموزشها شامل کنترل خشم و عصبانیت , همدلی, تشخیص و به رسمیت شناختن تشابهات و تفاوتهای مردم, اظهار ادب و صمیمیت و تعارف , برقراری ارتباط , حل مساله و مشکل , تصمیم گیری و ایجاد هدف و مقاومت در برابر فشارها می تواند باشد.
ترتیب دادن جلسات گروهی در باره انواع هیجانات مثل شادی و غم , عشق و تنفر و... که افراد درباره احساسات و هیجانات خود اطلاعات عینی تری پیدا کنند.
به کودکان عبارات در برگیرنده هیجانات و احساسات آموزش داده شود . والدین نیز می توانند با بیان هیجانات خود فرزندانشان را در شناسایی هیجانات یاری نمایند. مثلا احساس بی قراری نمی کنم, احساس ناامیدی می کنم و ...
بطور کلی روان درمانی مشاوره , مربی گری و آماده سازی راههایی اند که می توانند به افزایش هوش هیجانی کمک کنند.
لذا محقق با توجه به جوان بودن جامعه وانجام تحقیقات ناکافی در این زمینه مبادرت به انجام این تحقیق می نماید تا به این سوال پاسخ گوید که : مقایسه هوش هیجانی دانش آموزان دختر با دانش آموزان پسر ارتباط وجود دارد؟
اهداف تحقیق:
الف-هدف کلی:
هدف کلی از این انجام این تحقیق مقایسه هوش هیجانی دانش آموزان دختر با دانش آموزان پسر شهرستان ایذه در سالهای 89-88 می باشد
ب-اهداف اختصاصی:
- مقایسه هوش هیجانی دانش آموزان دختر با دانش آموزان پسر شهرستان ایذه در سالهای 89-88
- بررسی رابطه بین سطح تحصیلات پدر و هوش هیجانی دانشآموزان دختر دورۀ راهنمایی شهرستان ایذه
- بررسی رابطه بین سطح تحصیلات مادر وهوش هیجانی ی دانشآموزان دختر دورۀ راهنمایی شهرستان ایذه
- بررسی رابطه بین شغل پدر وهوش هیجانی دانشآموزان پسر دورۀ راهنمایی شهرستان ایذه
- بررسی رابطه بین شغل مادر وهوش هیجانی دانشآموزان دختر دورۀ راهنمایی شهرستان ایذه
- بررسی رابطه بین هوش هیجانی وآمادگی جسمانی دانشآموزان دختر دورۀ راهنمایی شهرستان ایذه
- بررسی رابطه بین هوش هیجانی وآمادگیجسمانی دانشآموزان پسر دورۀ راهنمایی شهرستان ایذه
- بررسی رابطه بین وضعیت اقتصادی اجتماعی خانوادهها و نتایج ضریب هوشس دانشآموزان دختر دورۀ و پسر راهنمایی شهرستان ایذه
متغیرهای تحقیق :
متغیر پیشبین:
هوش هیجانی و ضریب هوش هیجانی دانش آموزان به عنوان متغیر مستقل این پژوهش در نظر گرفته شد.
متغیر های ملاک:
عوامل تحصیل (باهوشی ،تیزهوشی -اعتماد به نفس ،چابکی،روحیه بالا ) به عنوان متغیرهای وابسته تحقیق محسوب می شود.
تعریف متغیرهای تحقیق:
رایجترین و معتبرترین انداهگیریهای هوش هیجانی، از طریق مقیاسها و ابزارهای تجاری است. یعنی، چون اجرای این آزمونها و نمرهگذاری آنها بسیار گران تمام میشود، آنها را بیشتر سازمانهای بزرگ به کار میگیرند و نه افراد عادی. بعضی آزمونها کاملاً خود- سنجی هستند، بعضی چند رتبهای و بعضی دیگر موارد کاملاً عملی را شامل میشوند. این ابزارهای تجاری معمولاً نتیجه سالها رشد و توسعه هستند: یعنی رشد و توسعه امتحان، رفع اشکال و ارزشگذاری، و همه این مراحل گران تمام میشود. (آزاد،1383).
روش تحقیق:
در این پژوهش روش تحقیق به صورت توصیفی پیمایشی بوده که جهت جمع آوری اطلاعات از روش داده های از پیش آماده شده استفاده گردید، بدین صورت که با مراجعه به مدارس نمونه معدل دانش آموزان از دفتر کارنامه استخراج شد.
برای تجزیه و تحلیل داده ها از برنامه آماری SPSS استفاده شده است که در این برنامه برای تجزیه و تحلیل اطلاعات داده شده روش تجزیه و تحلیل واریانس دو راهه و استفاده از آزمونهای تعقیبی با مقایسه چندگانه به کاربرده شده است.
در این پژوهش جامعه آماری 400 نفر بوده که از این تعداد 100 نفر برای نمونه آماری به صورت تصادفی ساده انتخاب شده است.
تعاریف عملیاتی
هوش هیجانی: چیست و چگونه میتوان آن را اندازه گرفت؟
دختر بچهای جلوی یک تکه شکلات نشسته به آن خیره شدهاست. به او گفته شدهاست که میتواند این شکلات را همین حالا بخورد، ولی اگر پنج دقیقه صبر کند به او دو عدد شکلات داده خواهد شد. داشتن دو عدد شکلات بهتر از داشتن یک عدد است. بنابراین، تصمیمگیری آسان به نظر میآید. با این حال، پنج دقیقه خیلی طولانی به نظر میرسد، به ویژه هنگامی که شکلات درست روبهروی شما قرار دارد. دختر کوچک باچشمانی باز به آن خیره شدهاست. او به پشت سرش نگاه میکند و چند ثانیهای در این حالت باقی میماند تا شکلات را نبیند، اما خیلی زود دوباره رویش را به طرف شکلات بر میگرداند. او شکلات را بر میدارد، آنرا بر میگرداند، به طرف صورتش میاورد و نفسی عمیق میکشد. آنرا دوباره سرجایش میگذارد. سپس، همراه با یک آه، آنرا بر میدارد و دهانش را باز میکند...نایجل، یک مدیر میان پایه، بسیار گیج و سردر گم شدهاست. او فردی بسیار باهوش، تحصیلکرده و سختکوش است. با این حال، درگیر بزرگترین مأموریت کاری خود شدهاست. او را انتخاب کردهاند تا به عنوان رئیس یک گروه کاری، متشکل از رؤسای چند بخش اداری مختلف، بر آنها نظارت داشته باشد. نایجل به شدت دلسرد شدهاست. هر یک از اعضای گروه برنامه کاری شخصی و مورد علاقه خود را دارد و به نظر میآید که همه نسبت به همدیگر شک دارند. نایجل، هر کاری که میکند نمیتواند آنها را ترغیب کند تا با یکدیگر همکاری کنند. اگر اوضاع به همین منوال پیش رود مأموریت نایجل با شکست روبرو خواهد شد و صددرصد همه تقصیرها به گردن او خواهد افتاد و نیز این شکست لکه سیاهی در کارنامه شغلی نایجل خواهد بود...نیک، درمانده شدهاست و نمیداند چه کار کند. زندگی زناشوییاش با مشکل روبهرو شدهاست و به نظر میرسد از دست او هیچ کاری ساخته نیست تا آنرا بهتر سازد. زنش از دست او ناراحت است ولی نیک اصلاً نمیداند چرا؟ او اهل هیچ اعتیادی نیست، قابل اعتماد و وفاداری است به طوری که زنش هم تصدیق میکند، ولی از لحاظ احساسی خیلی از زنش دور است و با او زیاد گفتگو نمیکند و ارتباط برقرار نمیسازد. اخلاق و رفتار سوزی، همسرش، اصلاً برای او قابل درک نیست و او نمیداند چرا سوزی از این که او زیاد حرف نمیزند این همه ناراحت است. این که اشکالی ندارد. هیجان واحساس که چیزهای خیلی مهم نیست، اصلاض هیجان به چه معناست؟سئوال خوبی است. هوش هیجانی همان توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجانها و استفاده از آنها در زندگی است. هر سه نفری که در بالا توصیف شدند، به نوعی در حال مبارزه با مشکلاتی هستند که هوش هیجانی میتواند در حل آنها کمک کند. دختر کوچک، با شکلات روبهرویش، سعی میکند در مقابل وسوسه پاداش آنی (لحظهای، سریع) مقاومت کند؛ نایجل سعی میکند فضا (جو) هیجانی حاکم در بین اعضای گروهش را کنترل کند؛ و نیک تلاش میکند، نیازهای هیجانی و احساسی زنش را بر طرف سازد. در هر یک از موارد، هر یک از این سه نفر مشکل احساسی دارد، مشکلی که از یک هیجان ناشی میشود یا به یک هیجان مربوط میشود، این که چگونه آنرا کنترل کند و طوری از آن استفاده یا آنرا بیان کند که بهترین نتایج را به دست آورد. برای درک دقیق مفهوم هوش هیجانی باید به گذشته برگردیم و ببینیم این ایده از کجا آمدهاست.