جهت اخذ درجه ی کارشناسی
رشته روانشناسی عمومی
چکیده :
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه سلامت روان و رضایت شغلی بین معلمان ابتدایی شهرستان خمین است. نمونه مورد بررسی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به دست آمد و شامل 46 نفر از معلمان ابتدایی شهرستان خمین در سال تحصیلی 85- 84 است.
ابزار پژوهش عبارت است از مقیاس سلامت روان (GHQ ) طرح 28 سئوالی و پرسشنامه رضایت شغلی برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی و همچنین از نرم افزار SPSS استفاده شد.
نتایج همبستگی نشان داد که بین سلامت روان و رضایت شغلی معلمان مرد تفاوت معناداری وجود ندارد یعنی متغیر رضایت شغلی یک عامل اثرگذار درسلامت روانی آزمودنی ها نیست.
دراین نتیجه درمقایسه با نتایج تحقیقات دیگر مثل پژوهش محمد کریم خداپناهی (1383) در مورد بررسی رابطه و باورهای خود کارآمدی برسلامت روانی و موفقیت دانشجویان مغایرت دارد.
فصل اول
مقدمه :
یکی از منابع ضروری و همواره مورد بحث در دنیای پیچیده ی انسانی که قدمتی به بلندای هستی دارد، مفهوم سلامتی[1] است. سلامتی کیفیتی از زندگی است که تعریف آن شکل و اندازه گیری واقعی آن تقریبا غیرممکن است.
انحراف روانی در زندگی انسانها از نظر تعداد قربانی، بار مالی و ویرانگری در سطح بالاتری از بیماری های جسمی (مانند بیماری های قلبی و سرطان ) قرار دارد. برای آنکه جامعه ای سالم وکارآمد داشته باشیم تا افراد انسانی درآن سرشار از شور و نشاط همراه با انگیزه و هدف در زندگی باشند و پویای فردای فرزندان و جامعه را بسازند، فراهم آوردن امکانات لازم و ایجاد زمینه ای مناسب برای اینگونه سازندگی ها مستلزم به وجود آوردن فضای سالم و عاری از هرگونه مشکلات جدی رفتاری است که در آن انسانها بتوانند با فکری آسوده و خلاقیت درخورد توجه، سازنده زندگی حال و آینده خود باشند.برای رسیدن به این هدفها طرح، بررسی و همچنین برنامه ریزی های اصولی برای تأمین سلامت روانی سطح کودکی در درون خانواده ها گرفته تا مدرسه و دانشگاه و دوران بزرگسالی و پیری امری لازم می نماید که این وظیفه خطیر برعهده متخصصان علم انسانی و اجتماعی از جمله روانشناسان، جامعه شناسان ، روانپزشکان و سایرین سنگینی خواهد کرد.
حفظ بهداشت روانی مستلزم رعایت اصولی است از قبیل عدالت اجتماعی فراهم آوردن
فرصت های شکوفایی برای افراد رفع تبعیض های غیر منطقی ایجاد امنیت اجتماعی و فضای زاینده و بالنده تا اینکه بتوانند درآن آینده خود را برنامه ریزی کند.
بیان مسئله :
نتایج پژوهش های انجام گرفته در زمینه اپید میولوژی اختلالات روانی در ایران نشان دهنده این است که در مجموع 21 درصد افراد مورد مطالعه از انواع اختلالات روانی رنج می برند. براساس مقیاس های آزمون سلامت روان، میزان شیوع اختلالات افسردگی درکشور 8 / 3 درصد اختلالات افسردگی 3 / 2 درصد اختلالات جسمانی سازی علائم 7 / 1 درصد و اختلال عملکرد اجتماعی 6 / 1 درصد بوده است (نور بالا و همکاران ، 1380).
درحال حاضر هیچگاه توافق کلی بین روانپزشکان و روانشناسان در مورد طبیعت سلامت یا بیماری روانی وجود ندارد و هیچ تعریفی که مقبولیت همگانی داشته باشد ارائه نگردیده و هیچ معیار اساسی که به وسیله آن بتوان یک حالت روانی را اندازه گیری نمود مشخص نشده است. برخی براین اعتقاد هستند که هیچ تعریف عینی و یا معیاری را نمی توان عرضه کرد یعنی یک مفهوم اساسی از سلامت روان که در سطح جهانی مورد قبول باشد نمی توان ارائه داد اینها ادعا می کنند که یک رفتار معین در فرهنگ یک جامعه ممکن است عادی و سالم محسوب شود و حال آنکه همان رفتار در فرهنگ جامعه ی دیگر ممکن است غیر عادی و یا خطا وگمراهی منظور گردد استنتاج می کنند که همه ی معیارها ناشی از « تعصبات و تمایلات فرهنگی » است. (براندن به نقل از هاشمی، 1371)
اما اینکه این نظریه پردازان به نسبی گرا بودن خود در ارزش های فرهنگی معترف هستند یا نه موضوع « مقبولیت اجتماعی » یا همرنگی یا جماعت شاید معمولی ترین موضوعی است که انسان در بحث مربوط به سلامت روان با آن روبرو می شود و آزادی غیر مسئول در مترادف دانستن « سلامت روان » یا مقبولیت اجتماعی و پوچ و بی معنی بودن آن توجه عده زیادی از متفکرین را به خود جلب کرده است و لذا به جستجوی برای تعاریف منطقی تر همت گماشته اند.
سلامت روان انسان منوط به حرمت نفس اوست « و بیماری های روانی» از کمبود « حس احترام به خویشتن » ناشی می شود.
با توجه به موضوع پژوهش که بررسی میزان رابطه رضایت شغلی و سلامت روان بین معلمان مدارس ابتدایی شهرستان خمین است این پژوهش به دنبال آن است که آیا بین رضایت شغلی و سلامت روان معلمان مرد مدارس ابتدایی رابطه معناداری وجود دارد ما در این تحقیق سعی داریم که رضایت شغلی و سلامت روان را مورد بحث و بررسی قرار دهیم به نظر پژوهشگر اگر فردی رضایت شغلی داشته باشد از سلامت روان خوبی هم برخوردار است.
اهمیت و ضرورت تحقیق :
اهمیت و ضرورت تحقیق معطوف به ارتباط محکم بین سلامت روان و رضایت شغلی و تأثیری که رضایت شغلی بر رضایت از زندگی و بازده کاری در سازمان دارد می گردد.
رضایت شغلی پیش از اینکه به ویژگی های شغلی با محیط کاری بستگی داشته باشد به
ویژگی های شخصیتی فرد از جمله سلامت روان وابسته است تفاوت های نظام شخصیتی و سلامت روان افراد در چگونگی واکنش آنها به تجارب شغلی، شغلی یشان واجد اهمیت زیادی می باشد و به نظر می رسد که تأثیر عوامل موقعیتی محیطی بر رضایت شغلی افراد وابسته به اختلاف آنان در زمینه ویژگی های شخصیتی مختلف است.
شیوه های تربیتی والدین ممکن است تأثیر زیادی بر رشد کودک داشته باشد بنابراین اگر کارکردهای خانواده به درستی شناسایی شوند و جنبه های مثبت آن تقویت و جنبه های آسیب پذیرش اصلاح و ترمیم گردند کودکان و نوجوانان از همان ابتدایی ترین و زیر بنایی ترین مقطع توسعه و رشد استعدادها و تأمین سلامت روانی خود از بیشترین میزان بهره وری برخوردار خواهند شد. لذا در این تحقیق حاضر پژوهشگر در پی آن است که به بررسی رابطه سلامت روانی و رضایت شغلی در معلمان مدارس ابتدایی بپردازد از اهمیت دیگر پژوهش آن است که باید تلاش هایی برای ارتقا سلامت روان انجام گیرد یعنی سطح بهداشت و سلامتی بالا رود و ارتقا بهداشت با آموزش بهداشت پیشگیری اولیه که به معنی کاهش خطر ابتلا به بیماری است و تأمین سلامت ارتباط دارد بنابراین آموزش بهداشت باید بین افراد وگروه ها و جامعه صورت گیرد و می توان گفت آموزش بهداشت روان در عملی ساختن فعالیت های ارتقا بهداشت نقش مهمی دارد و از این طریق از بروز اختلالات روانی جلوگیری به عمل آورد.
هدف پژوهش :
هدف کلی این پژوهش بررسی رابطه رضایت شغلی و سلامت روان بین معلمان مرد مدارس ابتدایی شهرستان خمین می باشد.
فرضیه های پژوهش :
بین رضایت شغلی و سلامت روان معلمان مدارس ابتدایی شهر خمین رابطه معناداری وجود دارد.
تعاریف نظری و عملیاتی واژه ها
الف- تعاریف نظری
رضایت شغلی : رضایت شغلی عبارت است از : نگرش فرد نسبت به کارش بدین معنی که کسی که رضایتش در سطح بالاست نسبت به شغل یا کار خود نگرش مثبت دارد و کسی که از کار خود رضایت ندارد و خشنود نیست نگرش منفی به شغل خود دارد (حسینی بیرجندی ، 1379).
سلامت روان : قابلیت برقراری ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی ، عادلانه و مناسب (میلانی فر، 1373).
ب- تعاریف عملیاتی
رضایت شغلی : در این پژوهش نمره ای که آزمودنی در پرسشنامه رضایت شغلی در هر محدوده ای کسب می کند.
سلامت روان : در این پژوهش سلامت روان عبارتست از : نمره ای که آزمودنی در تست سلامت روان GHQ گلدبرگ و هیلر به دست می آورد.
فصل دوم: پیشینه تحقیق
مقدمه :
رضایت شغلی یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت شغل است. رضایت شغلی عاملی است که باعث افزایش کارایی و نیز احساس رضایت فردی می گردد هرکارفرما به نوعی درصدد افزایش رضایت شغلی در کارکنان مؤسسه خود می باشد. محققان رضایت شغلی را از دیدگاه های گوناگونی تعریف و توجیه نموده اند.
گروهی معتقدند رضایت شغلی به شدت با عوامل روانی ارتباط دارد فیشر و هانا[2] (1939) رضایت شغلی را عامل روانی قلمداد می نمایند و آن را نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط اشتغال می انگارند یعنی اگر شغل مدنظر لذت مطلوب برای فرد تأمین نماید در این حالت فرد از شغلش راضی است و در مقابل چنانچه شغل مدنظر رضایت و لذت مطلوب را به فرد ندهد در این حالت فرد شروع به مذمت شغل می نماید و درصدد تغییر آن برمی آید.
به نظر هاپاک [3] رضایت شغلی مفهومی پیچیده و چند بعدی است و با عوامل روانی ، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد. (شفیع آبادی ، 1369 ، ص 123)
گینز برگ[4] و همکارانش به دو نوع رضایت شغلی اشاره می کنند :
1 . رضایت درونی که از دو منبع حاصل می گردد.
اول- احساس لذتی که انسان صرفا از اشتغال به کار و فعالیت به دست می آورد.
دوم- لذتی که بر اثر مشاهده و یا انجام برخی مسئولیت های اجتماعی و به ظهور رساندن توانایی ها و رغبت های فردی به انسان دست می دهد.
الیس اضطراب و بیماری روانی به شیوه ی خاص خود توجیه می کند در نظر او ترس عبارت است از دنبال کردن عقیده یا نگرش و یا حملات به درون افکنده شده ما می باشد.
از دیدگاه الیس در واقع همه مشکلات جدی هیجانی انسان مستقیما ناشی از افکار جادویی، تخیلی و از نظر تجربی فاقد اعتبار است برطبق نظریه ی منطقی، هیجانی مهم نیست که چه مقدار در وراثت نقص وجود داشته باشد و یا تجربیات او از ضربه های اولیه و یا بعدی زندگی چگونه یاد شده، علت اصلی که او تاکنون واکنش بیشتری یا کمتری نسبت به محرک آزار دهنده نشان می دهد این است که او اکنون دارای عقاید معتصب، غیرمنطقی و تجربه نشده ای است.(الیس، 1973، ص21)
آنچه که اصطلاحا"بیماری روانی خوانده می شود با توجه به سه مسئله واقعیت، مسئولیت و درست و نادرست مورد توجه قرار می گیرد. کسی بیمار محسوب می شود که نتواند دو نیاز اساسی خود را در حیطه واقعیت و پذیرش مسئولیت و تشخیص موارد درست و نادرست ارضا کند.(گلاسر[5]، 1965، پاپن، 1974، کرینی، 1975 به نقل از شفیع آبادی، ناصری، 1375، ص 253)
نظریه کارل راجرز(1963)(مفهوم سلامت روان در نظریه انسانگرایی)
الگوی راجرز[6] از شخصیت سالم و سلامت روانی، انسانی بسیار کارآمد و با کنش و کارکرد کامل است که از تمام تواناییها و استعدادهایش بهره می گیرد و به همین علت وی در روش درمانی خود برخلاف فروید مسئولیت عمده تغییر شخصیت را به عهده مراجع می گذارد و ادراک و تجربه آگاهانه را معیار نهایی انسان سالم می داند.(موسوی، 1377، ص25)
اعتقاد به ارزشمندی انسان از اصول اساسی نظریه راجرز درباره ماهیت انسان است و عقیده به آن است که انسان اصولا منطقی اجتماعی پیش رونده و واقع بین است انسان این توانایی و تمایل را دارد که آگاهانه عوامل ناسازگاری روانیش را تجربه کند و از حالت ناسازگاری به حالت سازگاری روانی پیش برود.(شفیع آبادی، 1375، ص255)
به اعتقاد راجرز هر موقع که ادراک یک فرد از تجربه و خودش تحریف و یا انکار شود تا حدودی ناهماهنگی میان خود و تجربیات فرد یا حالت ناسازگاری روانی و آسیب پذیری بوجود می آید و موجب پیدایش مکانیزمهای دفاعی می شود(همان منبع ص158)
سلامت روان یک فرآیند است نه یک حالت مسیر است نه مقصد این فرآیند مشکل و گاهی نیز دردناک است و مستلزم این است که فرد به طور مداوم تواناییها و استعدادهایش را گسترش دهد و بیازماید و تاکید بیشتر بر رویدادهای حال حاضر و عدم انکار دوران گذشته است.(خدارحیمی، 1374، ص64)
مفهوم سلامت روان در نظریه روانی- اجتماعی اریک اریکسون
اریک اریکسون[7] با شرح و بسط مراحل رشد با تاکید بیشتر بر من به جای نهاد و با تشخیص تاثیر فرهنگ جامعه و تاریخ بر شخصیت از نظر فروید به عنوان پایه استفاده کرد. رشد شخصیت به هشت مرحله تقسیم می شود که در هر مرحله یک تعارض وجود دارد که طی آن شخص با شیوه های کنار آمدن سازگارانه مواجه می شود.
رشد تحت کنترل اپی ژنتیک قرار دارد این هشت مرحله به عنوان ژنتیکی بستگی دارد اما محیط به تعیین اینکه آیا این عوامل تحقق خواهند یافت یا نه کمک می کند.(شولتز و شولتز 1998 ص 244)
اریکسون تصویری خوشبینانه و دلنشین از ماهیت انسان دارد و معتقد بود که توانایی دستیابی به نیرومندیهای بنیادی حل کردن هر تعارض به شیوه های سازگارانه هدایت کردن هوشیارانه رشدمان را داریم ما قربانیان نیروهای ژنتیکی یا تجربیات کودکی نیستیم و بیشتر تحت تاثیر یادگیری و تعاملهای اجتماعی قرار داریم تا وراثت. به عقیده اریکسون سلامت روانی هر فرد به همان اندازه ای می باشد که توانسته است توانایی متناسی با هر کدام از مراحل رشد روانی- اجتماعی را کسب کرده باشد و در نهایت در مورد فرایند زندگی اش نظریه معنوی روشن و قابل درکی باشد.(شولتز شولتز1998 ص244)
مفهوم سلامت روان در نظریه هنری موری[8]
موری(1938) بیش از هر نظریه پرداز دیگری کوشیده اند تا الگویی از شخصیت انسان ترسیم نماید که در آن هم به عوامل زیستی و روانشناختی و هم کاربرد بالینی این دو عامل اهمیت داده می شود.(همان ص 218)
اصل مهم در کار موری، وابستگی فرایندهای روانشناختی به فرایندهای فیزیولوژیکی است. تعیین کردن سطح تنش که به وسیله نیاز ایجاد می شود. برای شخصیت حیاتی است ما تنش تولید می کنیم تا با کاهش دادن آن ارضا شویم سه بخش اساسی شخصیت عبارتند از نهاد، فرامن و من، نهاد شامل تکانه های ابتدایی و غیره اخلاقی به علاوه گرایش به عمدلی تقلید و همانند سازی است فرامن به وسیله والدین گروههای همسان و عوامل فرهنگی شکل می گیرد من به صورت هوشیار تصمیم می گیرد و جهت رفتار را تعیین می کند.
وی معتقد بود که رویدادهای طفولیت و کودکی نقش قاطعی در تعیین رفتار انسان دارد.
نیازها و رفتارهای فرضی با پایه فیزیولوژیکی هستند که از فرایندهای درونی یا رویدادهای محیطی ناشی می شود به نظر موری هدف نهایی در زندگی کاهش تنش است.(شولتز، شولتز1998، ص219)
به طور خلاصه ویژگی افراد سالم از نظر موری به شرح ذیل می باشد.
نهاد انسان هم شامل تکانه های خوب و هم تکانه های بد می باشد و شدت این تکانه ها در افراد مختلف متفاوت است.
"من" شخص برخوردار از سلامت روانی دارای قدرتمندی و کارآمدی بسیاری است که موجب سازماندهی و یکپارچگی رفتار او می شود.
در انسان سالم بین"من برتر" و "من آرمانی" فاصله زیادی وجود دارد.
در انسان سالم، رشد طبیعی و سالم به گونه ای است که ابتدا"نهاد" و سپس "من برتر" و آن گاه من به ترتیب تاثیر مهم و تعیین کننده در کنترل رفتار ایفا می کنند، به نحوی که تکانه نهاد، با نظارت خردمندانه من و مواظبت و مراقبت من برتر به صورت قابل قبول فرهنگ و تحت شرایط مورد تایید جامعه ارضا می شوند. برنامه ها و تصمیم گیری های انسان سالم دارای نوعی"جهت فردی" است.
"خلاقیت و تخیل" قویترین ویژگی انسان سالم می باشد و اصولا هدف نهایی رشد شخصیت انسان خلاقیت و تحقق خویشتن می باشد.(کریستی 1973، به نقل از موسوی، 1377 ص 157)