پایان نامه مطالعه‌ ی هستی ، روزمرگی و فضا در رمان چراغ ها را من خاموش می‌ کنم زویا پیرزاد

تعداد صفحات: 96 فرمت فایل: word کد فایل: 10002470
سال: 1393 مقطع: مشخص نشده دسته بندی: پایان نامه ادبیات فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۲۰۰ تومان
قیمت: ۱۴,۱۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه پایان نامه مطالعه‌ ی هستی ، روزمرگی و فضا در رمان چراغ ها را من خاموش می‌ کنم زویا پیرزاد

    فصل اول:

    کلیات پژوهش

    الف) بیان مسأله

     دوران مدرن، دورانی سرگشته و پاره‌پاره است. دورانی است که هویّت آدمی در گیر­و­دار زندگی گم می‌شود. حال در این میان، رمان به عنوان یکی از مهم‌ترین قالب‌ های ادبی در همین دوران، به خوبی نشان­گر موضوعاتی از این قبیل است. داستان‌هایی هم­چون "مریم عشقی" و "تهران مخوف" به سرگذشت زن ایرانی و آشوب آن می‌نگرد. اما در داستان‌ های زنان ایرانی چون "خواب زمستانی" و "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم"، سرگشتگی مرد و زن، به یک­سان، حاصل از نفوذ مدرنیته به اتاق‌های خلوت مرد کارمند و زن خانه‌دار است. در این داستان‌ها و به خصوص در رمان "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم"، این سرگشتگی از جنس روزمرّه بودن و الصاق انسان به یک زندگی تیپ شده و به نوعی هبوط در آن و بیگانگی از خود رسیده است. این امر به طور زمان­مند و هر روزه و در یک فضای مدرن، هم­چون شهر، خانه و محله برای هر هستیِ قابل تصوّرِ مدرن رخ می‌دهد.

    در میان محققان علوم انسانی، ویلهلم دیلتای به بررسی تجربه‌ی انسان از زندگی خود می‌پردازد. او معتقد است که هر زندگی باید از تجربه‌ی خودِ زندگی گرفته شود. زندگی باید از تجربه‌ی خود زندگی فهمیده شود(پالمر،1387: 114). او برای شناخت تجارب زندگی آدم‌ها از روش هرمنوتیکی استفاده می‌نمود. و برای همین هم کل جهان اجتماعی تاریخی را به مثابه‌ی متن در نظر گرفت تا فهم هر روایت کلامی میسر شود(شرت، 1387: 108). اما پس از او، ادموند هوسرل به بررسی شناخت انسان از اشیاء و عینیات پیش رو بر اساس باور و توجّهی به آن‌ها پرداخت که به صورت فهمی برتر از صورت عینی آن می تواند قابل تصورباشد. او بیش­تر از معنا، به توجّه و باوری که از آن در پیش انسان است می‌پردازد. از این رو هر انسانی از طریق ذهن خود در جهانی که زندگی می‌کند، تصوری نسبت به اشیاء و زندگی مجاور خود دارد. مارتین هایدگر(1389) نیز شاگرد ادموند هوسرل، موضوع پدیدارشناسی را هستی انسان دانست و آن قسمت از موضوع شناخت که در دیدگاه هوسرل، خودِ شناخت بود را عوض نمود. از نظر او، وجود یک انسان در جایی که هست برایش قابل شناسایی بوده و او این وجود را در حین این که مستغرق در زمان است، هم­چنان مقید به فضا نیز می­داند.

    اروینگ گافمن، معتقد است انسان‌ها در زندگی خود یک نمایش اجرا می­کنند و هر کس بخشی از نمایشی را که متعلق به زندگی او است، را برای اجرا در اختیار دارد. از نظر او هر انسان نقش‌های نمایشی خاصی را بازی خواهد نمود که با این نقش‌ها به صورت روزمرّه آشنایی پیدا کرده است.  هارولد گارفینگل (استونز، 1388: 275) نیز معتقد است انسان‌ها بر اساس مجموعه‌ای از قواعد هنجاری و در جریان گفت‌وگو با هم به تعامل می‌پردازند و هرگاه بخشی از این جریان مخدوش شود، آن‌ها دچار سردرگمی خواهند شد. با توجّه به دیدگاه‌هایی که مطرح شد، موضوعاتی همچون هستی انسان، زندگی روزمرّه او و همچنین بُعد فضای زندگی به خصوص در متن ادبی یکی از اساسی‌ترین مسائلی هستند که به خصوص در میان فلاسفه و نظریه‌پردازان مدرنیته مطرح شده‌اند. در این تحقیق بررسی این هستی و چند و چون آن از لحاظ زبان، زمان و فضا، مد نظر محقق می­باشد.

    ب)سؤالات اصلی پژوهش

    سوالات اصلی:

    تداعی هستی، روزمرّگی و فضا در رمان " چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم "چگونه است؟

    سوالات فرعی:

    هستی یا وجود استعلایی از منظر شخصیت اول زن داستان (کلاریس) چگونه تجربه می‌شود؟

    یک زندگی روزمرّه در این رمان چگونه توصیف شده است؟

    فضای زندگی «کلاریس» در رمان "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" چگونه است؟

    نفش زبان در به هم پیوستن مقوله های هستی، روزمرّگی و فضا چیست؟

    فرایند معنا و گشودگی در زندگی «کلاریس» با توجّه به مقوله‌های هستی، روزمرّگی و فضا چگونه توصیف شده است؟

    ج) فرضیات پژوهش

    در این تحقیق که غالباً بر اساس نقد ادبی پدیدارشناسانه صورت می‌گیرد، اساس بر روی اپوخه یا در پرانتز گذاردن دانش محقق است و بیش­تر به سوال تحقیق اکتفا می‌شود تا این­که فرضیه‌ای برای این چگونگی‌ها مشخص شود. از این رو تحقیق حاضر دارای فرضیه نمی‌باشد.

    د)  اهداف پژوهش

    1. نقد وضعیت وجود یک انسان در زندگی‌اش بر اساس روایت رمان " چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم"

    2. نقد روزمرّگی زندگی شخصیت اصلی داستان

    3. نقد روایت موجود در داستان با تصویری از فضای زندگی پیرامون «کلاریس»

    4. بررسی نقش زبان در مقوله‌های هستی، روزمرّگی و فضا

    5. بررسی سیر روایی داستان در جهت فرا آمدن مقوله‌های مذکور برای «کلاریس»

    ه) ضرورت و اهمیّت پژوهش

    آثار زویا پیرزاد به عنوان نویسنده زن ایرانی به دلیل توانایی‌شان در نویسندگی، هم­واره مورد توجّه منتقدان قرار گرفته است. اکثر این منتقدان بیش­تر از منظر یک زن با خصوصیات زنانه به او و آثار او نگریسته‌اند، نه به عنوان یک نویسنده‌ به طور صرف. در واقع اکثر منتقدان ظاهراً به آثار این نویسنده از موضع تقابل جنسیت و از منظر فمینیستی نگریسته‌اند. اما در این تحقیق پارامتر جنسیت به عنوان نقش مؤثّر مطرح نیست. بلکه بیش­تر سعی خواهد شد از پارامتر وجود و درک انسانی از موضع زندگی به داستان " چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" نگریسته شود. هم­چنین عامل دیگری که مورد توجّه قرار گرفت، زبان و بیان ویژه نویسنده‌ی این کتاب است در نشان دادن فضای زندگی روزمرّه که آن‌چنان که باید، در آثار منتقدان قبلی، به عنوان موضوعی مهم جلوه نیافته است.

    و) پیشینه­ ی پژوهش

    رمان "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" ، اثر برجسته‌ی خانم زویا پیرزاد است. اگرچه پژوهش‌هایی در زمینه‌ی نقد و شناخت این اثر شده است، اما توجّه به برخی زوایا در این اثر متروک مانده است. در واقع در مورد موضوع این پایان نامه ( مطالعه‌ی هستی، روزمرّگی و فضا) در این رمان، تا کنون اثر مستقلی منتشر نشده است. اما صرفاً در مورد موضوعی هم­چون روزمرّگی و هستی به طور کلی، آثار متعدد و برجسته‌ای نوشته شده است که در این قسمت به معرفی برخی از مهم‌ترین آن‌ها پرداخته می‌شود. هم­چنین پژوهش‌های مختلفی در زمینه‌ی نقد و شناخت اندیشه و سبک آثار خانم پیرزاد مخصوصاً کتاب "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" ، انجام گرفته است که در ذیل به برخی از این یافته‌ها اشاره میشود:

    محدّثه حمید زاده (1390) به بررسی تطبیقی سبک شناسی آثار داستانی زویا پیرزاد، شهرنوش پارسی پور و گلی ترقی پرداخته است. در این کارعناصر تشکیل دهنده‌ی سبک (زبان، اندیشگان و ادبیات) آثار داستانی زویا پیرزاد بررسی گردیده است و در حوزه‌ی ادبیات زنان در داستان، وجه تمایز آثار داستانی زویا در رابطه با ادبیات فمنیستی مشخص گردیده است و دلائل عمده‌ی اختلاف داستانی زویا پیرزاد با آثار شهرنوش پارسی پور و گلی ترقی معلوم گشته است.

    نیکوبخت و دیگران (1391) در پژوهشی، نشان داده‌اند از نخستین اثر نویسنده یعنی مجموعه داستان "مثل همه عصرها" تا رمان "عادت می کنیم" ، در سطوح مختلف متن (واژگان، جملات و سطح گفتمان) دیدگاه زنانه نمود یافته است. سیر تحول اندیشه که به تحول زبان منجر می شود، در آثار پیرزاد این گونه است: در مجموعه داستان هایی "مثل همه عصرها" ، "طعم گس خرمالو " و "یک روز مانده به عید پاک" زنان اسیر روزمرّگی اند و از خود اراده ای ندارند، در رمان "چراغ ها را من خاموش می کنم" جایگاه زن مورد پرسش قرار می‌گیرد و در رمان "عادت می‌کنیم" با تحول نقش زن به عرصه کنش‌گری و فعالیت اجتماعی، توصیفی دیگرگون از هویّت زنانه در نقش فاعلی ارائه شده است.

    عبدالّهیان، حمیدی و فرجی (1385) در مقاله­ای به روایت ­شناسی بازاندیشی خویشتن زنانه پرداخته­اند. زنان رمان­ نویس ایرانی در رمان­های منتشره، فضایی بازاندیشانه از زندگی زنان را به تصویر کشیده­اند و به چهار تیپولوژی از بازاندیشی زنان اشاره کرده­اند. این چهار تیپولوژی به "فقدان بازاندیشی" ، "بازاندیشی در مناسک" ، "بازاندیشی در حوزه خصوصی" و "بازاندیشی در حوزه عمومی" در زندگی زنانی پرداخته­ اند که ویژگی نقش­های زنان در داستان­های نویسندگان ادبیات داستانی ایران هستند. داستان "عادت می کنیم" پیرزاد از جمله متن­های مورد بررسی این مقاله است که بازاندیشی در حوزه عمومی و خصوصی و بدن در این داستان صورت گرفته است.      

    حیدری و بهرامیان (1389) در یک مقاله به بررسی آثار زویا پیرزاد با رویکردی فمنیستی پرداخته و چگونگی روند رو به رشد جریان فمنیستی را در آثار پیرزاد از جنبه تسلیم یا سلطه زنان داستان مورد بحث و بررسی قرار داده­اند. از دیدگاه آنان، زنان که نقش­های اصلی و پیش­برنده روایت را در داستان­های پیرزاد دارا هستند، روندی صعودی طی می­کنند، آن­ها به مرور متحوّل می­شوند و از مطیع بودن و سر به راه بودن به در می­آیند. بارقه­های شعور و آگاهی و حفظ هویت زنانه در رمان­های پیرزاد کاملا بارز است.

    گودرزی نژاد (1388) نیز در خصوص شخصیت­پردازی "رمان چراغ­ها را من خاموش می کنم" مطالعه نموده است. چرا که برگزیدن شخصیت یا شخصیت­های مناسب، با صفات و خصال و توانایی­های ویژه خود، یکی از فنون مهم و قابل دقّت در داستان­پردازی است. در این مقاله با توجّه به اهمیت شخصیت در داستان، به بررسی شخصیت­های رمان "چراغ­ها را من خاموش می کنم" اثر زویا پیرزاد پرداخته شده است.

    ز) مواد و روش­شناسی پژوهش

    در اجرای این پژوهش که از نوع بنیادی و به روش کتابخانه‌ای است، روش کار، ارائه‌ی یک نقد از کتاب "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" نوشته‌ی زویا پیرزاد از منظر پدیدارشناسی و هرمنوتیک است. در فرایند اجرای نقد، مقوله‌های مربوط به هر یک از سؤالات طرح شده، از متن کتاب استخراج و از طریق انجام تفسیر، جمع­بندی و ارائه یک تم نهایی از پاسخ هر سوال و بررسی ساختاری نقدهای انجام شده به ذکر نقدی پدیدارشناسانه اقدام خواهد شد..

     

    فصل دوم:

    مبانی نظری پژوهش

     پدیدارشناسی

     پدیدار شناسی یکی از اصطلاحات فلسفه متعارف است و در اواخر قرن هجدهم به معنی مطالعه­ی پدیدار، یعنی آن­چه ظاهر و نمایان می­شود، به کار برده شده است (ورنو و وال، 1387: 11). این اصطلاح را نخستین بار یوهانس هاینریش لامبرت که از معاصران کانت است در کتاب خود موسوم به «ارغوان جدید» به کار برده است. این لفظ هم­چنین درکتاب کانت موسوم به «مبادی ما­بعد­الطبیعه­ی علوم طبیعی» و نیز در کتاب معروف هگل، «پدیدارشناسی روان» و در چند کتاب دیگر به کار رفته است. البته در هیچ یک از این نوشته­ها اصطلاح پدیدارشناسی معنای واحدی ندارد و در هر مورد، معانی مختلفی از آن مراد شده است. با این حال ادموند هوسول نخستین کسی است که اصطلاح پدیدارشناسی را به معنی «یک روش دقیق و جامع تفکر» به کار برده است (ریخته­گران، 1382: 4).

    بر اساس فقه­اللغه کلمات، «پدیدارشناسی» عبارت از مطالعه یا شناخت پدیدار است؛ چون هر چیزی که ظاهر می­شود، پدیدار است. قلمرو پدیدارشناسی در عمل نامحدود است و نمی­توان آن را درمحدوده علم خاصی قرارداد؛ بنابراین نمی­توان مانع کسی شد که ادعای پدیدارشناسی دارد، به شرط آنکه نگرش وی به گونه­ای با ریشه کلمه پدیدارشناسی ربطی داشته باشد: «اگرتنها به ریشه کلمه اکتفا کنیم، درواقع هر کسی به نحوی به مطالعه ­ی ظهور و  نمود چیزی می­پردازد و در نتیجه، هر کسی که ظواهر یا نمودهای چیزی را توصیف می­کند، پدیدارشناسی انجام داده است » (دارتیگ، 1391: 3). اصطلاح «پدیدار» ترجمه­ ی لفظ «فنومنون» است: این لفظ واژه­ای یونانی است و از فعلی که خود را «ظاهر ساختن» معنی می دهد، مشتق شده است. از این رو،  فنومنون آن چیزی است که خود را ظاهر و آشکار می سازد. پدیدارشناسی در فلسفه قرن بیستم از اهمیّت بسیار زیادی برخوردار بوده است و در تفکر فلسفی تأثیرات شگرفی داشته، اگر چه این نحله نمایندگان متعددی دارد، بی تردید مؤسس حقیقی و بزرگ­ترین نماینده­ی آن ادموند هرسول (1359-1938) است. واژه ­ی پدیده در فرهنگ وِبستر به معنای «یک شیء یا یک جنبه و نمود شناخته شده از طریق حواس، نه از طریق تفکر» آمده است. پدیده معمولاً با اصطلاح معقولات به معنای «آن­چه به وسیله­ ی تفکر دریافت می شود» در تقابل است. پدیده چیزی است که بر کسی ظاهر می­شود یا خود را نشان می­دهد؛ اما پدیدار­شناسی، چیزی بیش از توصیف آن­ چیزی است که بر شخص ظاهر می­شود. آن­گونه که مرلوپونتی (1962) می گوید: «پدیدارشناسی مطالعه­ ی ماهیت­ها است و به تبعیت از آن برای همه­ ی مسائل می­توان تعاریفی از ماهیت ایشان ارائه نمود». برای تعریف ماهیت یک­چیز، باید در پی یافتن نوعی ارتباط یا ساختار باشیم که در میان تعدادی از موقعیت­های مرتبط به طور ثابت و لا یتغیر باقی می­ماند. هدف اصلی پدیدارشناسی، بررسی، تحقیق و شناخت مستقیم و بی واسطه­ی پدیده­هاست. در این شیوه­ی شناخت هر پدیده بدون اتکا به فرضیات قبلی و ادراکات نا­آزموده به طور آگاهانه و صریح، بررسی و درک می­شود. از آن­جا که هدف، شناسایی ماهیت پدیده­هاست باید در این روش تلاش نمود که با پدیده­ها برخوردی خالص و دست اول و رها از نظریات و شائبه­های قبلی صورت پذیرد و پدیده­ها آن­چنان که هستند، شناخته و بیان شوند (پرتوی، 1392: 28و27).

    در تاریخ اندیشه، فلاسفه به طور گوناگون اصطلاح پدیدارشناسی را مورد استفاده قرار داده­اند؛ برای مثال امانوئل کانت از آن برای تمایز میان مطالعه­ی اشیاء و حوادث آن­گونه که در تجربه­ی ما ظاهر می­شوند و آن­گونه که در خود هستند استفاده می­کرد. هگل نیز اصطلاح پدیدارشناسی را در کتاب خود به نام پدیدارشناسی روح برای توصیف علمی که منجر به شناخت روح فی­نفسه می­شود، به کار برده است. اما فقط با ادموند هوسرل است که پدیدارشناسی به یک فلسفه / روش توصیفی کامل تبدیل می­گردد (همان: 28). هوسرل در پی آن بود که فلسفه­ای را پایه گذاری نماید که اصول آن هم­چون اصول علمی دارای ایقان و اعتبار باشد؛ فلسفه­ای که به پراکندگی و چند دستگی آراء و عقاید درباره ی مباحث شناخت­شناسی خاتمه دهد و علم را بر شالوده­های نوینی استوار سازد (همان: 29). «از نظر هوسرل، پدیدارشناسی نشان دهنده­ی مرحله­ی گذر و تحول فلسفه از وضع پیش از علمی به وضع علمی است ...  پدیدارشناسی نه به عنوان نظریه ای درباره­ی عالم مانند نظریه­های دیگر، بلکه هم­چون نخستین تحقق فلسفه به عنوان علم معرفی شده است» (ورنو و وال، 1387: 22).

    Abstract:

    phenomenology is a method to analyse, research and know the phenomena directly; its a method to ponder about things we face in daily affairs, but anyhow we notice them the least and we ignore them for tendency  to daily pleasures. In fact the main target of phenomenology is to describe human biology. a world that human must be considered more than other physiological entities, as Martin Heidegger (pioneer of phenomenology) calls them "entity in world", and addresses them in direct relation and proportion. he chose them the term "dasein" ( entity-in-world) from phenomenological point of view researching is knowing the method in which we experience the world. In this research we like to know the world in which we live as a human being. However romance as the most important and famous kind of literature frame in our age helps us to be the best kind and frame for it. For its like a entire mirror which shows us the life in real world and analyse the personals deeply with different mind and mentality. with facing to reality and analysing mentality, it creates new methods in literature. The Romance, "I turn of the lights" , as a representative of this literature kind shows well the kind of life which phenomenology is to comment it. The affairs which origin in daily life experiences.

     Keywords: phenomenology, Heideggar, Entity, space, daily, I turn off the light

  • فهرست و منابع پایان نامه مطالعه‌ ی هستی ، روزمرگی و فضا در رمان چراغ ها را من خاموش می‌ کنم زویا پیرزاد

    فهرست:

    فصل اول:

    کلیات پژوهش

    الف) بیان مسأله.. ‌ط

    ب)سؤالات اصلی پژوهش.... 2

    ج) فرضیات پژوهش.... 3

    د)  اهداف پژوهش.... 3

    ه) ضرورت و اهمیّت پژوهش.... 3

    و) پیشینهی پژوهش.... 4

    ز) مواد و روششناسی پژوهش.... 5

    فصل دوم:

    مبانی نظری پژوهش

    پدیدارشناسی... 7

    هرمنوتیک وجودی... 18

    فصل سوم:

    بحث، بررسی  و نتیجه

    درآمدی بر نقد ادبی... 27

    وجود. 31

    فضا. 45

    روزمرّگی... 64

    نتیجه.. 78

    فهرست منابع و مآخذ.. 82

     

    منبع:

    فهرست منابع و مآخذ

    اباذری، یوسف، 1389، خرد جامعه ­شناسی، چاپ سوم، تهران: انتشارات میترا.

    احمدی، بابک، 1390، هایدگر و پرسش بنیادین، چاپ ششم، تهران: انتشارات مرکز.

    استونز، راب، 1388، متفکران بزرگ جامعه شناسی، ترجمه­ی مهرداد میردامادی، تهران: انتشارات مرکز.

    افشار نادری، کامران، 1378، «از کاربری تا مکان»، مجله­ی معمار، شماره­ی 6.

    انوری، حسن؛ احمدی گیوی، حسن، 1385، دستور زبان فارسی، چاپ اول، تهران: انتشارات فاطمی، جلد دوم.

    ایگلتون، تری، 1390، پیش درآمدی بر نظریّه­ی ادبی، ترجمه­ی عباس مخبر،  چاپ ششم، تهران: اتنشارات مرکز.

    باشلار، گاستن، 1391، بوطیقای فضا، ترجمه­ی مریم کمالی و محمد شیربچه، چاپ اول، تهران: انتشارت روشنگران و مطالعات زنان.

    بیمل، والتر، 1387، بررسی روشنگرانه­ی اندیشه­های مارتین هایدگر، ترجمه­ی بیژن عبدالکریمی، 1381، چاپ دوم، تهران: انتشارات سروش.

     پالمر، ریچارد، 1387، علم هرمنوتیک، ترجمه­ی محمد سعید حنایی کاشانی، چاپ چهارم، تهران: انتشارات هرمس.

    پرتوی، پروین، 1392، پدیدار شناسی مکان، چاپ دوم، تهران: موسسه­ی تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن».

    پیرزاد، زویا، 1388، چراغ­ها را من خاموش می­کنم، چاپ سی و سوم، تهران: نشر مرکز.

    جمادی، سیاوش، 1389، زمینه و زمانه­ی پدیدار شناسی، چاپ سوم، تهران: انتشارات ققنوس.

    حمیدزاده، محدثه، 1390، «بررسی تطبیقی سبک شناسی آثار داستانی زویا پیرزاد، شهرنوش پارسی پور و گلی ترقی»،

    سایت: http://www.irandoc.ac.ir/

    حیدری، فاطمه؛ بهرامیان، سهیلا، 1391، «زنان سلطه و تسلیم در آثار زویا پیرزاد»، اندیشه­های ادبی، سال دوم، شماره­ی شش.

    خاتمی، محمود، 1379، جهان در اندیشه­ی هایدگر، تهران: مؤسسه­ی فرهنگی دانش و اندیشه­ی معاصر.

    دارتیگ، آندره، 1391، پدیدارشناسی چیست، ترجمه­ی محمود نوالی، تهران: انتشارات سمت.

    دایره المعارف بین المللی ویکی پدیا،

     http://fa.wikipedia.org/wikiسایت:  /زویا_پیرزاد

    راتال، مارک، 1392، چگونه هایدگر بخوانیم، ترجمه­ی مهدی نصر، چاپ دوم، تهران: انتشارات رخداد نو.

    ری، جاناتان، 1388، هایدگر و هستی و زمان، ترجمه­ی اکبر معصوم بیگی،  چاپ دوم، تهران: انتشارات آگاه.

    ریخته­گران، محمدرضا، 1382، مقالاتی درباره­ی پدیدارشناسی، هنر، مدرنیته، چاپ اول، تهران: انتشارات ساقی.

    سارتر، ژان­پل، 1386، اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر، ترجمه­ی مصطفی رحیمی، چاپ دوازدهم، تهران: انتشارات نیلوفر.

    ، 1391، هستی و نیستی، ترجمه­ی عنایت الله شکیباپور، چاپ دوم، تهران: انتشارات دنیای کتاب.

    شرت، ایون، 1387، فلسفه قاره­ای علوم اجتماعی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشر نی.

    شمیسا، سیروس، 1388، نقد ادبی، چاپ سوم، تهران: انتشارات میترا.

    عبداللهیان، حمید؛ نفیسه حمیدی؛ مهدی فرجی، 1385، «باز اندیشی خویشتن زنانه در ایران»، نامه علوم اجتماعی، شماره 27.

    گودرزی نژاد، آسیه، 1388، «شخصیت پردازی در رمان «چراغ­ها را من خاموش می­کنم» اثر زویا پیرزاد»، نشریه­ی بهارستان سخن، دوره­ی 5، شماره­ی 14.

    گوروویچ، آرون، 1375، «دورنمای تاریخی نظریه­­ی التفاتی بودن آگاهی»، ترجمه­ی امیرحسین رنجبر، فصل نامه­ی فرهنگ، سال نهم، شماره­ی 2، شماره مسلسل 18.

    میرصادقی، جمال، 1390، ادبیات داستانی، چاپ ششم، تهران: انتشارات سخن.

    مدنی­پور، علی، 1379، طراحی فضای شهری، نگرشی بر فرآیندهای اجتماعی و مکانی، ترجمه­ی فرهاد مرتضایی، تهران: شرکت پردازش و برنامه­ریزی شهری.

    نیکوبخت، ناصر؛ سید علی دستغیب؛ سعید بزرگ بیگدلی؛ مجتبی منشی­زاده،1391، «روند تکوین سبک زنانه در آثار زویا پیرزاد و تحلیلی بر پایه سبک فمنیستی»، نقد ادبی، سال پنجم، شماره 18.

    ورنو، روژه؛ ژان وال، 1387، نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه­های هست بودن، ترجمه­ی یحیی مهدوی، چاپ دوم، تهران: انتشارات خوارزمی.

    هایدگر، مارتین، 1389، هستی و زمان، ترجمه­ی سیاوش جمادی، تهران: انتشارات ققنوس.

    یاوری، حورا، 1388، داستان فارسی و سرگذشت مدرنیته در ایران (گفتارهایی در نقد ادبی)، چاپ اول، تهران: انتشارات سخن.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت