پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی

تعداد صفحات: 74 فرمت فایل: word کد فایل: 10002415
سال: 1385 مقطع: کارشناسی دسته بندی: پایان نامه معارف اسلامی و الهیات
قیمت قدیم:۱۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۱,۹۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی

    «مقدمه»

    با سلام و صلوات بر محمد و خاندان پاکش و با سپاس فراوان از ایزد منان که به بنده حقیر توفیق داد ، در سالی که مزین به نام اشرف کاینات ، پیامبر اعظم می‌باشد . موضوع پایان نامه کارشناسی اینجانب «قدرت و اقتدار در حکومت نبوی‌(ص)» تعیین شد اگرچه بررسی ابعاد شخصیت ، پیام و دین پیامبر اکرم کاری به غایت دشوار و یا بهتر بگوییم ناممکن است . لکن به اندازه دانش و بینش سعی شده است با استفاده از منابع در دسترسی قرار گرفته شده راجع به اقتدار (مشروعیت قدرت) پیامبر مطالبی ارائه گردد .

    این تحقیق در چهار فصل می باشد که در فصل اول به تعاریف و مفاهیم قدرت از نظر اندیشمندان پرداخت شده است و در فصل دوم ریشه های قدرت مورد بحث قرار گرفته است در فصل سوم با تبیین مفهوم اقتدار و مشروعیت منشأ اقتدار از دیدگاههای مختلف ارائه می شود . و در نهایت فصل چهارم به بررسی مشروعیت قدرت سیاسی پیامبر اختصاص می یابد . و این مقوله البته به دلیل محدودیت زمانی و دسترسی کمتر به منابع و نداشتن تجربه قبلی در کارهای تحقیقی کتابخانه ای قطعاً دارای نواقص خواهد بود که از مخاطبان محترم پیشاپیش عذرخواهی می نمایم .                                                      

    معنی لغوی قدرت :

     در لغت «قدرت» توانستن ، توانایی داشتن ، توانایی ، نیرو ، توانایی انجام دادن کاری یاترک آن معنی شده است . (فرهنگ لغت عمید جلد یک)

    مفهوم قدرت از دیدگاه اندیشمندان

    قدرت از مقوله های مهم و اساسی جامعه شناسی سیاسی و علم سیاست می‌باشد که بدون در نظر گرفتن آن مطالعات و پژوهشها در این رشته ها ناقص خواهد بود . اهمیت قدرت به حدی است که برخی صاحبنظران در تعریف علم سیاست آنرا  علم مطالعه قدرت دانسته اند . بطوریکه ه رولد لاسول می گوید :

    «علم سیاست بصورت یک نظام تجربی عبارت است از مطالعه چگونگی شکل گفرتن قدرت و سهیم شدن در آن است و عمل سیاسی عملی است که بر اساس قدرت انجام می گیرد .» (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری صفحه 32)

    موریس دوورژه محور اصلی عرصه سیاست را قدرت می داند . بولاتسکی می گوید : مفهوم قدرت محور تئوری سیاسی و مطالعه پروسه های سیاسی مشخص و کلید درک نهادهای سیاسی ، جنبشهای سیاسی و خودسیاست .(اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری ، صفحه 33 ، 34 ، 37) 

    برتراند دوژوونل سیاست را بررسی و شناختن زیست هر گونه اعمال قدرت و نفوذ قلمداد کرده است .

    این اظهار نظرها از اهمیت قدرت در بررسیهای سیاسی و جامعه شناختی حکایت می کند . حال با توجه به این مهم مفهوم قدرت را از دیدگاه صاحبنظران بررسی می نماییم .

    فیودوربورلاتسکی :[1]

    فیودوربورلاتسکی می گوید : قدرت ، توانایی واقعی اعمال اراده یکی بر دیگران در حیات اجتماعی ، و در صورت لزوم از راه تحمیل آن بر دیگران است . قدرت سیاسی یعنی یکی از مهمترین جلوه های توانایی و استعداد واقعی یک طبقه ، گروه یا فر معین برای اعمال اراده اش قدرت از سوی بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی به عنوان مفهوم مرکزی سازمان یک نظام مورد توجه قرار گرفته است . شاید عینیترین حامی این وضع هانس . . . ج مور کنت در کتاب سیاست میان ملل اظهار می دارد که قدرت هدف فوری سیاست حتی در صحنه سیاست بین الملل است و هرچه که متضمن این نباشد سیاسی نبوده و نباید سیاسی در نظر گرفته شود . با وجود سادگی ظاهری از واژه قدرت درک یکسان و هماهنگی بین افراد وجود ندارد‌. برداشت یک سیاستمدار از قدرت با استنباط یک حقوقدان از این واژه متفاوت است‌. تلقی قدرت نزد مردم با تعبیر آن پیش عالم دانش استراتژی تفاوت بسیاری دارد . نقش و اثر قدرت نیز در سطح جامعه متفاوت از کاربرد آن در روابط بین الملل است‌. قدرت ، نفوذ و اقتدار واژه هایی هستند که در دنیای سیاست بسیار شنیده می‌شود . اما استفاده از آن منحصر به این قلمرو نیست . در تمام سطوح زندگی اجتماعی با عامل قدرت سروکار داریم . (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری ، صفحه 163)

    برتراندراسل :

    برتراندراسل معتقد است که «قوانین علم حرکات جامعه قوانینی هستند که فقط بر حسب قدرت قابل تبیین هستند نه بر حسب این یا آن شکل از قدرت» راسل برخلاف نظریه مارکسیسم کمونیسم حرکت اصلی اجتماع را مسئله اقتصادی نمی‌داند بلکه معتقد است که هدف اساسی و مقصد اصلی در قاموس اجتماع کسب قدرت و سیادت است به همان ترتیب که در علم فیزیک «انرژی» عامل اصلی و مولد اساسی پدیده هاست ، قدرت خواهی و سیادت طلبی هم مانند انرژی دارای صور گوناگون است که تمول ارتش مهمات جنگی ، قدرتهای غیرنظامی ، قوه تحلیل بر اعتقاد است و بسیاری دیگر از این قبیل انواع مختلف آنرا تشکیل می دهند بدین ترتیب راسل «قدرت طلبی» را محرک ، زیربنا و اساس و محور هر حرکت اجتماعی می داند . که تنها می توان با تبیین «قدرت» نه این یا آن شکل از آن به قوانین علم حرکات جامعه دست یافت در همین راستا او می گوید : «برای کشف این قوانین لازم است که نخست اشکال مختلف قدرت را طبقه بندی کنیم و سپس به مطالعه نمونه های تاریخی مهمی بپردازیم که نشان می دهند چگونه سازمانها و افراد بر زندگی مردمان تسلط یافته اند . بدین ترتیب برتراندراسل به نوعی قدرت راه امکانات و توانمندی می داند اومی نویسد : «قدرت را می توان به معنای پدید آوردن آثار مطلوب تعریف کرد . به این ترتیب قدرت مفهومی است کمی .»

    وی عطف به قیاس فیزیکی «قدرت» هم مانند انرژی دائماً در جریان تغییر شکلهای اجباری از حالتی به حالت دیگری دارند و می افزاید : تلاش در جهت شناخت «قدرت بنیادی» و اصرار در جهت توجیه اینگونه قدرت در مکاتب اجتماعی و فلسفی موجبات بروز انحراف در مطالعات تاریخی را فراهم آورده است .»

    اینگونه به نظر می رسد که وی سعی دارد از یک سو با تأکید بر قدرت به عنوان پدید آورنده آثار مطلوب» و از سوی دیگر با تشبیه آن به مفهوم انرژی در فیزیک از «قدرت» به عنوان کمیت قابل سنجش نام برد و تبع آن از انگیزه قدرت طلبی نیز به عنوان یک کمیت قابل سنجش استفاده نماید . (تبیینی نوین از مفهوم قدرت (‌مطهرنیا صفحه 68)

    کارل مارکس

    از دیدگاه مارکس قدرت پدیده ای است که در ارتباطات میان طبقه ای تجلی پیدا می کند . به عبارت دیگر به ظاهر در فلسفه مارکس برعکس دیدگاه راسل قدرت یک پدیده کمیت پذیر نیست و همان مفهوم «ارتباطی» را داراست که در آن عناصر جبار و زور نیز وجود دارد . به نظر وی رابطه سلطه آمیز اجباری و زوری طبقه دارنده سرمایه ابزار و وسایل تولید ، منبع قدرت می باشند به عقیده مارکس عامل ثبات و دوام «نسبی» قدرت همانا دگرگونی همیشگی ابزار تولید و روابط مشخصه آن است «بورژوازی نمی تواند بدون آنکه ابزار تولید و بنابراین روابط تولیدی و در نتیجه مجموعه شرایط تولیدی را سراپا دگرگون کند به هستی خویش ادامه دهد .»

    از طرفی دیگر وی افزایش دلایل تولید و در نتیجه افزایش تعداد کارگران و میزان فقر آنها را عامل فروپاشی) قدرت می داند پس به عقیده مارکس باید تعریف قدرت را کنترل طبقه زحمتکش توسط طبقه دارنده سرمایه دانست) و آنرا در رابطه میان طبقه دارنده عوامل تولید و طبقه فاقد این عوامل جستجو کرد. (تبیینی نوین از مفهوم قدرت ، مطهرنیا ، صفحه 73)

    ماکس و بر

    جامعه شناسی ماکس و بررا باید «جامعه شناسی سلطه» نامید و بر سیاست را اعم از دوست دانسته آنرا فعالیت عمومی انسان شمار می آورد . به عقیده وی تاریخ مشحون از رفتارهای سیاسی است که در مکانها و زمانهای گوناگون مبانی و اصول متفاوتی داشته و نهادهای بسیار متنوعی را بوجود آورده است . سیاست را نباید با دولت که یکی از تظاهرات تاریخی سیاست و دقیقاً مهمی از آن با جنبش عقلانی شدن تمدن جدید متناظر است اشتباه کرد . در طول تاریخ واحدهای سیاسی سوای دولت وجود داشته است . از دولت شهر تا امپراطوری بنابراین حتی اگر امروزه فعالیت سیاسی یا فعالیت نمونه ای از آن به فعالیت دولتی محدود گردد سیاست قدیم تر از دولت است به نظر و بر دولت عبارت از ساخت یا گروه بندی سیاسی است که به موفقیت انحصار فشارهای فیزیکی مشروع را در اختیار دارد این خصلت نوعی آن است و صفات دیگری نیز به آن اضافه می شود .

    در جامعه شناسی و بر وجود سه مرحله را در روند «سیاست» یا «سیاسی شدن» می توان درک نمود .» در وهله نخست فعالیت سیاسی بوسیله جریان داشتن در درون یک سرزمین معین شناخته می شود ضرورتی نیست که مرزهای سرزمین دقیقاً مشخص بوده باشد ممکن است متغیر باشند اما بدون وجود سرزمین که به گروه هویت می دهد نمی توان از گروه سیاسی دم زد . نتیجه مترتب بر آن جدایی بارز میان درون و بیرون است این که صورت مراتب درونی با صورت روابط بیرونی چگونه باشد مهم نیست این جدایی ذاتی مفهوم سرزمین است . در وهله دوم کسانی که در درون مرزهای این گروه بندی سیاسی سکونت دارند رفتاری اختیار می کنند که به طرز معناداری به اقتضای این سرزمین و مردم آن جهت می گیرد . در این معنی رفتار هر یک از آنان بوسیله اقتداری که مأمور برقراری نظم است و احیاناً بوسیله امکان استفاده از فشار و ضرورت دفاع از موقعیت فردی شان مشروط شده است در عین حال اعضای گروه سیاسی در آن به موقعیتهای ویژه ای دست می یابد که امکانات نوینی برای فعالیتشان به طور کلی عرضه می کنند . در وهله سوم ابزار سیاست «زور» است و احتمالاً «خشونت» البته گروههای سیاسی برای آنکه وظایف خود را به نحوه مطلوبی انجام دهند از وسایل دیگری استفاده می کنند اما در صورت مؤثر واقع نشدن وسایل دیگر زور حربه نهایی است زور وسیله اختصاصی گروه سیاسی است . از این تبیینات نتیجه می شود که سلطه در مرکز سیاست» است و گروه بندی سیاسی قبل از هر چیز یک گروه بندی سلطه است . بنابراین می توان سیاست را چنین تعریف کرد فعالیتی که برای اقتدار مستقر در یک سرزمین خواهان تسلط با امکان استفاده در صورت نیاز از زور و خشونت است خواه برای حفظ نظم درونی و مواهبی که بر آن مترتب است خواه برای دفاع از جماعت در برابر تهدیدهای خارجی کوتاه سخن آنکه فعالیت سیاسی عبارت است از فعل و انفعال دائمی در تشکیل توسعه ایجاد تنگنا جابه جا کردن یا زیروروکردن روابط تسلط

    بنابراین به عقیده ماکس و بر «قدرت شانس بر کرسی نشاندن اراده خود به رغم مقاومت در برابر آن و بدون توجه به مبنی و اساس این در چهارچوب یک رابطه متقابل اجتماعی است»

    بدین ترتیب سلطه مظهر عینی و ملموس قدرت است و بر قدرت را چنان شانسی که یک فرد در بطن روابط اجتماعی بدست آورده و بوسیله آن موفق می‌شود خواست شخصی اش را در برابر مقاومت دیگران به کرسی بنشاند تعریف می کند و سلطه را چونان شانس روبرو شدن با اشخاص در درون روابط اجتماعی که آمادگی اطاعت از امری را که به آنان داده نمی شود داشته باشند .

  • فهرست و منابع پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی

    فهرست:

    فصل اول : مفهوم قدرت                                                                                       1                       

    معنی لغوی قدرت                                                                                2

    مفهوم قدرت از دیدگاه دانشمندان                                                             2

    فیودور بورلاتسکی                                                                                3

    برتراندرامل                                                                                        4

    کارل مارکس                                                                                      6

    ماکس وبر                                                                                          7

    چایلد                                                                                             12

    مهدی مطهر نیا                                                                                  12

    فصل دوم : ریشه های قدرت                                                                            15

    مقدمه ای بر بحث                                                                              16

    نظریه خدایی                                                                                    16

    نظریه اجتماعی                                                                                  20

    نظریه اقتصادی                                                                                  23

    توارث                                                                                            24

    توانایی فردی                                                                                    25

    ریشه های قدرت پیامبر                                                                        25

    فصل سوم : مشروعیت قدرت یا اقتدار                                                            30

    مقدمه بحث                                                                                     31

    مشروعیت : معنای لغوی                                                                      32

    معنای اصطلاحی                                                                               33

    مشروعیت و قانونی بودن                                                                      34

    مشروعیت و کارآمدی                                                                         36

    تحول مفهوم مشروعیت                                                                        37

    متعلق مشروعیت                                                                                40

    منشاء مشروعیت                                                                                41

    منشاء‌ الهی                                                                                       43

    زور و غلبه                                                                                       43

    منشاء مردمی اقتدار                                                                             45

    نظر ماکس وبر                                                                                  46

    فصل چهارم : پایه های اقتدار در حکومت نبوی                                            48

    مقدمه بحث                                                                                     49

    مفهوم مشروعیت در فرهنگ اسلامی                                                         50

    پایه اقتدار حکومت پیامبر چه می باشد؟                                                    51

    دلایل عقلی و نقلی اقتدار پیامبر                                                               60

    منابع و ماخذ                                                                                    69

    منبع:

    حسین جوان وارسته ، مبانی حکومت اسلامی ، سال 79 ،‌انتشارات حوزه علمیه قم

    قادر فاضلی ، حکمت سیاسی ، سال 74 ، ناشر : مولف علی خالقی ، مشروعیت قدرت از دیدگاه امام خمینی ، 1381 ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی

    مهدی مطهرنیا ، تبینی نوین از قدرت در «سیاست» و «روابط بین الملل» انتشارات وزارت خارجه

    حشمت ا . . . طبیبی ، مبادی و اصول جامعه شناسی 1370 ناشر : کتابفروشی اسلامیه

    فرهنگ لغت عمید ، جلد 2

    بیوک محمدی ، جامعه شناسی سیاسی ، اسفند 73 ، انتشارات دانشگاه پیام نور

    ابوالقاسم طاهری ، اصول علم سیاست ، آذر 73 ، انتشارات دانشگاه پیام نور 

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت