تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی )
مدرسه علمیه
مقدمه
این جهان خود به خود به وجود نیامده بلکه خالقی دانا و حکیم دارد که آن را با علم، قدرت، اداره و از روی حکمت آفریده است و هیچ گاه کار لغو و عبث انجام نمی دهد. چنانکه خداوند در قرآن کریم می فرماید:
«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَابَیْنَهُمَا لَعِبِینَ»
«و آسمان و زمین و آنچه بین زمین و آسمان است به بازیچه نیافریدیم»[1]
آفرینش انسان و جهان نیز بیهوده و عبث نیست. انسان به این جهان نیامده تا مدتی کوتاه زندگی کند، بخورد، بیاشامد و شهوت رانی کند آنگاه بمیرد و نابود شود. بلکه خداوند حکیم در آفریدن انسان هدفی بس عالی داشته است. انسان آفریده شده است تا با ایمان، عمل صالح و اخلاق نیک، نفس خویش را پرورش دهد و برای زندگی زیبا و دائمی در جهان آخرت آماده گرداند. بنابراین انسان با مردن نابود نمی شود بلکه از این جهان به سرای آخرت انتقال می یابد. در آن جهان نتیجه کامل اعمال خود را خواهد دید؛ انسانهای خوب و نیکوکار، پاداش نیک خواهند داشت و با نفس کامل و نورانی در بهشت برین تا ابد زندگی میکنند و از انواع نعمت های زیبای پروردگار مهربانشان برخوردار خواهند شد و انسانهای ظالم و بدکردار نیز کیفر شده و به سزای کامل اعمال بد خویش خواهند رسید.
دنیا مزرعه آخرت و محل خودسازی و پرورش نفس است، پس توشه های اخروی باید در همین جهان تهیه شوند.
بنابراین انسان برای پیمودن راه سعادت و کمال و تأمین آسایش و خوش بختی دنیوی و اخروی، نیاز به برنامه کامل و فراگیر دارد، از سوی دیگر، خود نمیتواند چنین برنامه ای را تهیه کند، از همین رو، نیاز به راهنمایی و هدایت آفریدگار هستی دارد که انسان و جهان را خلق کرده و بر همه چیز آگاه است. این هدایت های خداوند متعال به وسیله «پیامبران» به سوی بشر آمده و اهل «نبوت» را ضروری ساخته است.خاتم این سفیران حق، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) است که رسالت همه انبیای گذشته را به کمال رساند و فصل درخشانی از علم و اخلاق و فرهنگ و تمدن را بر صفحه روزگار رقم زد. در اثر حاضر در رابطه با اهدافبعثت پیامبران و پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) بحث شدهاست.
هدف از آفرینش و جهان و انسان
مقصود ما از علت آفرینش، هدف نهایی است که باعلت اولیه و آفریننده دستگاه مغایر است، بحث از علت اولیه باید به نحو جداگانهای در مباحث توحید مطرح گردد که بحث از آن پس از اثبات آفریننده دستگاه عظیم خلقت بی فایده است و اتفاقی و تصادفی بودن آن محال می باشد؛ هیچ گونه شک و تردیدی مجال خود نمایی ندارد که دستگاه آفرینش بدون هدف عالیه باشد و با فرض آفریننده دانا، توانا و حکیم مطلق دستگاه خلقت بی هدف بودن آن امکان ناپذیر خواهد بود.
از نظر دین اسلام بلکه تمامی ادیان حقه الهی، خداوند حکیم، عالم خلقت را جهت هدفی والا آفریده است و آیات قرآن کریم دراین باره کم نیستند. همان طور که خداوند در قرآن می فرماید:
« وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الأرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا لَعِبیِنَ.»
و آسمان و زمین و آنچه بین آسمان و زمین است به بازیچه نیافریده ایم[2] .
ودر جای دیگر می فرماید:
« إنَّ فِی خَلْقِ السَّمَوات ِ وَ الأرْضِ وَ اخْتِلفِ الَّیْلِ وَ النّهارِ لَأیتِ لَِّأُوْلِی الْألببِ الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قِیَماً وَ قُعُوداً و عَلَی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّروُنَ فِی خَلْقِ السَّمَواتِ وَ الأرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.»[3]
محققاً در خلقت آسمان و زمین ورفت وآمد شب و روز دلائل روشنی است برای خردمندان عالم .آنهای که در حال، ایستاده ونشسته وخفتن، خدا را یاد کنند و دائم فکر در خلقت آسمان وزمین کرده، پروردگارا ! تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای، پاک و منزهی ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگهدار.
با عنایت به آیات شریفه فوق خداوند از آفرینش جهان وآنچه در آن نهاده، هدفی داشته و دارد و این دستگاه عظیم را به عنوان آلتی در راستای رسیدن به هدف خلقت انسان آفریده تا او با اندیشیدن در ارتباط با آنچه که حولش می گذرد وتغییراتی که با آمد و شد شب و روز در جهان طبیعت رخ می دهد، بدون اینکه نظم و هماهنگی هستی را بر هم زند و با نظر به جهان اطراف خویش و موجودات دیگری که هر کدام به سوی تکاملی در حرکت می باشند، انسان را به وجود آفریننده ای حکیم و توانا معترف نموده و او را به این حقیقت می رساند که خداوند از خلقت جهان هدفی داشته و دارد.
همانگونه که خداونداز آفرینش جهان هدفی دارد برای خلقت انسان که اشرف مخلوقات است، هدفی در نظر گرفته است وضمن آیات وروایات اهداف خلقت بیان گردیده است.
نگاه قرآن وروایات به آفرینش انسان
الف – هدف خلقت در قرآن
درباره هدف آفرینش در آیات قرآن تعابیر گوناگونی ذکر گردیده است که در حقیقت هر کدام به یکی از ابعاد هدف آفرینش اشاره دارند از جمله آنها که یکی از مهمترین اهداف می باشد.
خداوند در قرآن این چنین معرفی می کند:
« وَ مَا خَلَقْتَ الجِنَّ وَ الإنْسَ إلْاَّ لِیَعْبُدُونِ »
جن وانس را جز برای پرستیدن وعبادتم نیافریدم.[4]
انسان در مکتب بندگی وعبادت «تکامل» می یابد و به عالیترین مقام انسانیت در این مکتب می رسد وگرنه روشن است که ذات مقدس خدا کمترین نیازی به عبادت انسان ندارد.
به همین دلیل خداوند در ابتدای آفرینش انسان، از او عهد وپیمان می گیرد که در مسیر عبادت اوکه «صراط المستقیم» است گام بردارد وجز اورا نپرستد که آن راه شیطان است، خداوند تعالی در قرآن می فرماید:
« ألَمْ أعْهَدْ إلَیْکُُمْ یبِنِی آدَمَ أنْ لّاتَعْبُدُوَا الْشَّیْطنَ إنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌ مُبِینٌ وَ أنِ اِعْبُدُونِی هَذا صِراطٌ الْمُسْتَقِیمٌ »[5]
ای آدم زادگان! آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید زیرا که او دشمن آشکار شماست و مرا پرستش کنید که این راه مستقیم است.
خداوند سبحان در این آیه ضمن این که انسان را از عبادت شیطان منع میکند، هدف و غایت زیستن را عبادت واطاعت از خود می داند واز انسان پیمان میگیرد که جز او را پرستش نکنند، زیرا که جز این راه، صراط مستقیمی وجود ندارد.
ودر جای دیگری می فرماید :
« ألَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أیَکُمْ أحْسَنُ عََلاً.[6]
آن خدای که مرگ وزندگی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می کنید.
با عنایت در آیه فوق واضح می گردد که همه این آیات به هدفی منتهی میشوند و آن پرورش و هدایت و تکامل انسان ها است که هدف نهایی آفرینش محسوب می شود.
هدفی که باز گشتن به خود انسان می باشد نه خدا، زیرا وجودی است بینهایت و بینیاز از تمام جهات، در چنین ذات و وجودی کمبود و محدودیتی راه ندارند تا اراده نماید با آفرینش خلق کمبودش را برطرف کند.
ب- هدف خلقت در روایات
در احادیث معصومین(علیه السلام) نیز هدف از خلقت انسان عبودیت و بندگی وی نسبت به خداوند مقتدر بیان شده است. که به ذکر چند نمونه از روایات می پردازیم.
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن بیان مراتب توحید می فرماید:
« ألَّذِی خَلَقَ لِعِبادَتِهِ وَ أقْدَرَهُمْ عَلَی طَاعَتِهِِ [7]»
خداوند مخلوقات را برای عبادتش آفرید وبر فرمانبرداری از خود توانا ساخت.
وامام صادق(علیه السلام) در جواب فردی که پرسید: خداوند مردم رابرای چه آفرید؟ پاسخ داد :
« إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لَمْ یَخْلُقْ خَلْقَهُ عَبَثَاً وَ لَمْ یَتْرُکُهُمْ سُدَی بَلْ خَلْقَهُمْ لِإظْهارِ قُدْرَتِهِ وَ لَیُکَلِّفَهُمْ طَاعَتَهْ فَیَسْتَوْ جِبُوا بِذلِکَ رِضْوانَهُ وَ مَا خَلْقَهُمْ لِیَجْلِبُ مِنْهُمْ مَنْفَعَهً وَ لَالِیَدْفَعَ بِهِمْ مَضَرَّهً بَلْ خَلَقَهُمْ لِیَنْفَعَهُمْ وَ یُوصِلَهُمْ إلََی نَعِیْمِ الأبَدِ[8].
خداوند مخلوقات را بیهوده وبی هدف نیافریده وآنان را به حال خود رها نکرد، بلکه آنان را آفرید تا قدرتش را آشکار کند وآنها را به اطاعت خویش مکلف سازد تا بدین وسیله، رضایت خدا را حاصل نماید وآنها را خلق نکرد تا از آنان سود ببرد یا به وسیله آنها ضرری از خود دور کند، بلکه آنان را آفرید تا به آنها بهره داده به نعمت جاویدشان برساند.
با اندکی غور در آفرینش خود و جهان درمی یابیم که آفرینش ما به سبب لطف و بزرگواری خدا بوده، زیرا او منبع قدرت و خیر مطلق است و ذات مقدس(الله) از هر گونه نیازی پاک و مبّرا می باشد و هستی هر موجودی، فیض و رحمتی است از جانب پروردگار عزوجل که به انسان می رسد.
و خداوند در حدیث قدسی می فرماید:
« کُنْتَ کَنْزاً وَ مَخْفیه فأحْبَتُ أنْ اُعْرَفَ وَ خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَی أعْرَفُ[9]»
من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، خلایق را آفریدم تا مرا بشناسند .
در این حدیث قدسی نیز هدف خلقت، معرفت به خداوند عنوان شده است؛ زیرا شناخت و معرفت حقیقی عبادت و بندگی خالص برای خداست.
با توجه به بررسی آیات و روایات معصومین(علیهم السلام) آشکار میگردد که خداوند از آفرینش انسان وجهان هدفی داشته و مهمترین هدف خلقت انسان، عبودیت و بندگی خداوند متعال می باشد، تا اینکه از طریق بندگی و اطاعت او به کمال نهایی که بالاترین، ناب ترین، گسترده ترین و پایدارترین لذت، که همان رسیدن به مقام قرب الهی است حاصل می شود.
والاترین و کاملترین مرتبه قرب به الله، مقامی است که انسان به ذات اقدس الهی رهنمون شده و در جوار رحمت الهی مستقر می گردد، چشم و زبان او خدایی شده و جز به اذن خداوند تعالی فعلی از او سر نمی زند .
فلسفه وجودی پیامبران
خداوند انسان را عبث و بیهوده نیافریده بلکه از آفرینش، خلقت آن هدفی داشته است که رسیدن به کمال و قرب الهی است .
حال فلسفه وجودی پیامبران چیست؟ مگر انسان خود نمی تواند قدم در راه تکامل گذاشته و به هدف خلقت برسد در واقع چه نیازی به وجود پیامبران است؟
برای پاسخ ابتدا باید دید که پیام تکامل در موجودات چگونه است در یک تقسیم بندی کلی، پدیده های جهان را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1- پدیده هایی که پیامبر و پیام تکامل در نهاد آنها است و آن پدیده ها تحت رهبری نیروی مرموز، کمال شایسته خود را می یابند .
2- پدیده هایی که پیامبر و پیام تکامل در نهاد آنها نیست و تکامل این موجودات نیازمند به پیامی خارج از وجود آنهاست.
موجودات فاقد اراده و انتخاب به طور عموم جزء دسته اولند و راهنما و پیام تکامل در نهاد آنها وجود دارد، به همین دلیل برای دست یافتن به هدف آفرینش خویش، نیاز به پیامبری خارج از ذات خویش ندارند.
قرآن کریم در رابطه با هدایت عامی که همه موجودات از آن برخور دارند، از زبان حضرت موسی (علیه السلام) می فرماید:
رَبُّنَا الَّذِیِ أهْلَی کُلّ شَئ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدیَ[10].
خداوند کسی است که به هر چیزی آفرینش او را عنایت کرده، سپس وی را هدایت کرد.
تمام حیوانات از جنبنده های ذره بینی تا بزرگترین آنها به دقت می دانند که باید چگونه زندگی کنند. و در این دانستن نیاز به تعلیم ندارند، یعنی پیامبر و راهنمای آنها در نهادشان است. قرآن کریم این حقیقت را در مورد زنبور عسل چنین بیان می کند:
وَ أوْحَی رَبَّکَ إلَی الْنَّحْلِ أنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَاِل بُیُوتاً...[11]
و وحی کرد خدای تو به زنبور عسل که از کوه ها خانه بساز.
مقصود از «وحی» در اینجا آن نیست که خداوند پیامبری نزد زنبور عسل میفرستد و کیفیت زندگی، خانه ساختن و عسل درست کردن را به او می آموزد بلکه مقصود همان پیامی است که خداوند در وجود او سرشته و به طور جبری در مسیر تکامل قرار داده است.