پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی روانشناسی
فصل اول :
کلیات پژوهش
مقدمه
خانواده نخستین گروهی است که به صورت طبیعی وجود داشته و جامعه بر آن بنا شده است. که بوسیله ازدواج زن و مرد تشکیل میشود و با تولد فرزندان تکامل مییابد.
اکثر افراد در خانواده بدنیا میآیند و در خانواده نیز میمیرند. خانواده مثالوده حیات اجتماعی محسوب میشود. که گذشته از وظیفه تکثیر نسل و کودک پروری، برای بقای نوع بشر وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی، فرهنگ پذیر کردن افراد را نیز بر عهده دارد. بنابراین خانواده عامل واسطهای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها، سازمانها و جامعه نقش مهمی در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی ایفا مینماید.
مهمترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است. فضای خانواده آکنده از مهر و محبت، فداکاری و گذشت، صمیمیت و گرمی و در عین حال گاهی توام با حسادت ورشک، دشمنی و کینه توزی، نفرت و خشم است. کودکان در جریان اجتماعی شدن اینگونه عواطف را در کنار والدین خود تجربه میکنند. اعضای خانواده آنقدر به هم وابستهاند که هر نوع مشکل یا مسئله یک عضو خانواده به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی سایر اعضا تاثیر میگذارد.یکی از این مسایل تمایز از خود می باشد. از دیدگاه ژان پیاژه خودمیان بینی (خودمحوری) حالت روانی بهنجاری است که در آن نبود تمایز میان واقعیت شخصی (واقعیت از دیدگاه و در ذهن شخص) و واقعیت عینی قابل مشاهده میباشد. به بیان دیگر خودمیان بینی به مفهوم ناتوانی در درک نظرهای دیگران و نبود احساس نیاز به جستجوی دیدگاهها و واقعیتهای موجود موافق و مخالف برای تایید نظر خود است. در نظام پیاژه هر دوره با خودمیان بین ویژه خود شروع شده و با تمرکززدایی پایان مییابد. در مرحله عملیات عینی نیز کودک خودمیان بین (به ویژه در مرحله پیش عملیاتی) خود را در مرکز جهان میبیند. این ویژگی که در ۲ سالگی (آغاز مرحله پیش عملیاتی) در اوج خود میباشد در شرایط طبیعی و بهنجار در حدود ۱۱ سالگی (پایان مرحله عملیات عینی) به پایین ترین سطح میرسد و البته جای خود را به شکلی دیگر که ویژه دوره عملیات صوری است میدهد.
بیان مسئله
در بین نهادهای مختلف اجتماع، کانون مقدس خانواده به عنوان بهترین تجلی گاه فرهنگ حاکم بر سایر نهادها، محل ارضاء نیازهای مختلف جسمانی و عقلانی و عاطفی شناخته شده است.کانون خانواده پناهگاه و کانون ویژهای برای نیازهای عاطفی، حل مشکل، روابط سالم و فرآیند نقشهای خانوادگی میباشد، خانواده چه از دیدگاه خویشاوندی، پیوندهای عاطفی و یا وابستگی ساختار آن با جامعه، مورد توجه قرار میگیرد، هر جا که امکانپذیر یا سودمند تشخیص داده شود، در مجموع رده بندی اجتماعی جایگاهی به آن اختصاص داده میشود. البته این رده بندی نه در قالب طبقات بلکه به شکل قلمروهای فرهنگی است و همچنین همه مذاهب به گونههای متفاوت اهمیت خانواده و چگونگی تشکیل این کانون، رفتار و وظایف هر یک از اعضاء آن را مشخص کردهاند (بخاریان، 1374).
خانواده نقش بسیار مهمی در رشد و پیشرفت توانائیها و استعدادهای اعضای خود دارد، و به عبارت دیگر نقش و وظایفی که هر یک از اعضاء خانواده بر عهده میگیرند در تقابل نزدیک با یکدیگر بوده و ایفای نقش هر یک از اعضاء میتواند موجبات رشد و تعالی خانواده را فراهم کند. تمایز یافتگی، هم آمیختگی تمایز یافتگی مهمترین مفهوم نظریه سیستم های خانواده است و بیانگر میزان توانایی فرد در تفکیک فرآیندهای عقلانی و احساسی از یکدیگر است. به عبارتی دیگر، رسیدن به حدی از استقلال عاطفی که فرد بتواند در موقعیت های عاطفی و هیجانی، بدون غرق شدن در جو عاطفی آن موقعیت ها، به صورت خودمختار و عقلانی تصمیم گیری کند. تمایز نایافتگی را در دو سطح می توان بررسی کرد:
به عنوان فرآیندی که در درون فرد رخ می دهد.
2- به عنوان فرآیندی که در روابط بین افراد به وقوع می پیوندند. در سطح درون فردی، تمایز نایافتگی یا هم آمیختگِی، زمانی رخ می دهد که اشخاص احساسات خود را از تفکرشان تفکیک نمی کنند و به جای آن در احساسات غرق می شوند. در سطح بین شخصی، شخص تمایز نایافته، تمایل دارد یا به طور کامل جذب احساسات دیگران شود و با جو عاطفی محیط حرکت کند و یا برعکس، علیه دیگران واکنش نشان دهد (جلسو و فریتز، 2001) .
فرضیه
عملکرد خانواده و خود تمایز یافتگی در بین دانش جویان با و بدون شکست عاطفی متفاوت است.
اهداف
بر طبق تجزیه و تحلیل پرسشنامه ها نگارش خواهد شد.
تعاریف ، اصلاحات وواژهها
تمایز از خود :میزان توانایی فرد در تفکیک فرآیندهای عقلانی و احساسی از یکدیگر است. به عبارتی دیگر، رسیدن به حدی از استقلال عاطفی که فرد بتواند در موقعیت های عاطفی و هیجانی، بدون غرق شدن در جو عاطفی آن موقعیت ها، به صورت خودمختار و عقلانی تصمیم گیری کند.
عملکرد خانواده : در اصل اشاره به ویژگیهای سیستمی خانواده دارد. چگونگی برخورد خانواده با مشکلات و نیز تغییرات تحولی اعضا و چگونگی برخورد خانواد با بحرانهایی که به طور طبیعی در نتیجه بیماری، حوادث و ... بوجود میآیند. به طور کلی کارائی خانواده در برگیرنده حوزههای گستردهای از ویژگیها، توانائیها و نقشهای خانواده است (اپشتاین 1969 به نقل از نجاریان 1374)
فصل دوم:
ادبیات و پیشینه تحقیق
خانواده
مهمترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان،تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است.فضای خانواده آکنده از مهر و محبت ،فداکاری و گذشت ،صمیمیت و گرمی در عین حال گاهی توأم با رشک ،دشمنی ،کینه توزی،نفرت و خشم است.
کودکان در جریان اجتماعی شدن این گونه عواطف را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه می کنند.اعضای خانواده آنقدر به هم وابسته اند که هر گونه مشکل یا مسئله یک عضو خانواده به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی سایر اعضا تاثیر می گذارد.به همین علت روانشناسان بالینی گاهی در درمان یک فرد ترجیح می دهند همه ی اعضای خانواده را از نزدیک ملاقات کنند.
روانشناسان سالهاست با ابداع روش هایی ویژه کوشیده اند تاثیر خانواده را بر چگونگی رشد شخصیت روشن کنند،اما در سیر این بررسی ها با مشکلات متعددی مواجه بوده اند.یکی از این مشکلات،نادیده گرفتن تاثیری است که کودکان بر والدین دارند.اکثر محققان در گذشته تاثیر رابطه میان فرزندان و والدین را نوعی رابطه یک طرفه تلقی می کردند و تنها تاثیر رفتار والدین را بر شخصیت فرزندان در نظر می گرفتند:یعنی به اثرهایی که کودکان بر کل رفتار والدین داشتند،توجه چندانی نمی شد.
مشکل دوم در مطالعه خانواده به تغییراتی مربوط است که هرچند صباح در نگرش و رفتار مردم نسبت به فرزند پروری بوجود می آید.تا نیم قرن پیش،بسیاری از والدین انتظار داشتند که فرزندان آنها بی چون و چرا از اوامر آنها پیروی کنند،ولی در حال حاضر بسیاری از والدین واقع بین دیگر چنین انتظارتی ندارند.با توجه به گسترش اطلاعات،در مورد شیوه های فرزند پروری نگرش والدین نیز در بسیاری از زمینه ها دستخوش تغییر شده است.به نظر می رسد که در قرن معاصر والدین نسبت به نیازهای فرزندان خود آگاهتر،هشیارتر،و احتمالا به مراتب انعطاف پذیرترند.
مشکل سوم مطالعه خانواده،تبیین ارزش هاست و سنت های فرهنگی بر شیوه های فرزند پروری است.در هر فرهنگ،ارزش های غالب،الگوهای خاصی از شیوه ی فرزند پروری را در بر می گیرد در فرهنگ ژاپن شخصیت آرمانی فرد به نسبت مطیع است که به آداب و رسوم اجتماعی احترام فراوان می گذارد.در آمریکا،کودک آرمانی رقابت طلب و مستقل است در پاره ای از قبایل سرخپوست کودک مطلوب، کسی است که شجاع و نترس باشد.
به هر حال والدین ارزش های موجود در فرهنگ خود را به فرزندان منتقل می کنند،وبا توجه به این واقعیت،بحث از تاثیر والدین،بدون توجه به عوامل فرهنگی از اعتبار لازم برخوردار نخواهد بود.
هر فرهنگ نیز متشکل از چندین خرده فرهنگ است که وابستگان به آن از نظام های ارزشی متفاوتی پیروی می کنند.این واقعیت چهارمین مشکل مطالعه تاثیر والدین بر فرزندان است.
سرانجام مشکل دیگری که روان شناسان در مطالعه خانواده با آن مواجهند،انواع متعدد خانواده هاست.امروزه با شنیدن کلمه ی خانواده،خانواده صرفأ ترکیب خاصی از والدین و فرزندان القا نمی شود.بلکه به خاطر افزایش طلاق،ازدواج های مجدد،وجود برادران و خواهران ناتنی،وجود نامادری و ناپدری و نیز خانواده های تک والدی برای ما شکل های متنوعی از خانواده تداعی می شود.افزون بر آن،در قرن حاضر خانواده های گسترده به تدریج جای خود را به خانواده های هسته ای داده اند ولی خانواده های هسته ای نیز خود شکل های گوناگونی دارند.
ابعاد خانواده
در مطالعات متعددی که بر روی انواع خانواده ها انجام پذیرفته است،محققان به دو بعد عمده که در شکل دادن به رفتار کودکان و نوجوانان نقش مهمی دارند،دست یافته اند.بعد اول،سهل گیری در مقابل سخت گیری و بعد دوم،پذیرش در مقابل طرد است.
بعد اول:مربوط به میزان استقلالی است که والدین برای فرزندان خود فراهم می کنند.طبیعی است که خانواده های سخت گیر رفتار فرزندان خود را بیشتر جهت می دهند،از آنان توقعات بیشتری دارند،مقررات دشوارتری تعیین می کنند و انتظار دارند که فرزندان بدون چون و چرا مقررات وضع شده را رعایت کنند.برعکس ،والدین سهل گیر از فرزندان خود انتظارات کمتری دارند،به آنان آزادی بیشتری می دهند و در بیان عقاید و عواطف به فرزندان خود،استقلال بیشتری می دهند.
بعد دوم:یعنی پذیرش در مقابل طرد،والدین پذیرنده کودکان را ترغیب و تعیین می کنند،با آنان روابط گمتری دارند،بیشتر لبخند می زنند و در مجموع محبت بیشتری نشان می دهند.در حالی که والدین طرد کننده غالبأ فرزندان خود را تحقیر و تنبیه نموده و از رفتار و گفتار آنان انتقاد می کنند در مواردی نیز به خواسته های آنان بی تفاوت بوده و به ندرت نسبت به آنان ابراز محبت می کنند.(دکتر حسن احدی-1322)
با تلفیق دو بعد می توان به چهار نوع الگوی فرزند پروری رسید:پذیرنده ی سخت گیر،پذیرنده ی سهل گیر،طرد کننده ی سخت گیر و طرد کننده ی سهل گیر.
بدیهی است که خانواده های پذیرنده که به فرزندان خود محبت بیشتری دارند،در تضمین سلامت روانی آنان موفق ترند.بسیاری از بررسی ها نشان می دهد که ابراز محبت از طرف والدین موجب رشد سالمتر فرزندان می شود.از سوی دیگر فرزندان طرد شده از لحاظ روانی مشکلات متعددی پیدا می کنند.
با توجه به اهمیتی که خانواده در رفتار خود دارد بسیاری از روان شناسان و محققان از جمله فروم اینسکرووین،به کل فضای خانواده و ویژگی های کیفی آن اهمیت داده اند.فروم معتقد است که میزان یا کمیت وجودی پدر و مادر با کودک مطرح نیست بلکه آنچه بیشتر اهمیت دارد رشد روانی کودک و کیفیت رابطه بین پدر و مادر فرزند می باشد.(سیف نراقی 73)
در واقع بسته به اینکه خانواده از چه ساختاری برخوردار می باشد،نحوه ی شکل گرفتن رفتار و خصوصیات شخصی کودک نیز متفاوت خواهد بود.گرمی، تعلق پذیرش، وابستگی شدید،آزادی ،سخت گیری ،مداخله و انتظارات والدین از کودکان در کیفیت این ساختار تاثیر دارد،بیان می کند.(ماسن،ترجمه ی پاشایی-1373)
خانم دایا بارم ریند در تحقیقی کلاسیک سه نوع الگوی فرزند پروری را بررسی کرده است.استبدادی،قاطع و سهل گیر.(برک،لورا-1993)
الف:فرزند پروری استبدادی(مستبدانه)
در این شیوه ی فرزند پروری کودکان در محیط خانواده با محدودیت هایی شدید مواجه هستند.آنها موظفند از مقررات خاص والدین پیروی کنند،والدین نیز از فرزندان خود خواستار اطاعت بی چون و چرا هستند و به ندرت علت خواسته های خود را توضیح می دهند،آنها بیشتر از زور استفاده کرده و برای وادار کردن فرزندان خود به اطاعت گاهی به تنبیه های شدید بدنی متوسل می شوند.طبیعی است در چنین خانواده هایی تخلف از مقررات،مجازات سنگینی به دنبال دارد.
ب:فرزند پروری قاطع
در این شیوه والدین انعطاف پذیرند و ضمن اعطای آزادی به فرزندان خود برای آنها مقررات روشنی تعیین می کنند.در عین حال آنها برای مقررات وضع شده دلایلی ارائه داده و غالبا در مورد خواسته هایشان با فرزندان استدلال می کنند.این والدین به نیازها و عقاید فرزندان خود حساسند و آنان را به رعایت مقررات خانوادگی تشویق می کنند.
ج:فرزند پروری سهل گیر
در این شیوه والدین از فرزندان خود انتظار چندانی ندارند و کودکان در بیان احساسات و رفتارهای تکانشی خود آزادی عمل دارند.چنین والدینی برای کنترل فرزندان خود،به ندرت از تنبیه یا زور استفاده می کنند.در این مطالعه بارم ریند،دریافت که هر یک از سه شیوه ی فوق به شکل گیری خصوصیات متفاوتی منجر می شود.مثلا فرزندان خانواده های قاطع متکی به خود و علاقمند به پیشرفت هستند آنها از روحیه ی همکاری بالایی برخوردارند و از لحاظ اجتماعی مسئولیت پذیرند.
فرزندان والدین مستبد غابا دچار تعارض بوده و نوسان خلقی دارند.این کودکان غالبا بی هدفند و در روابط اجتماعی چندان محبوب نیستند،و سر انجام فرزندان والدین سهل گیر،به ویژه پسران پرخاشجو،بی هدف،تکانشی،خود محور و عصیان گر بوده و از استقلال و خویشتنداری کمتر برخوردارند.
دکتر علی شریعتی(1302)رابطه ی اعضای یک خانواده را به سه صورت تقسیم کرد:
1-دموکراسی:منظور از دموکراسی عاقلانه ترین و انسانی ترین راه زندگی است.در خانواده ای که دموکراسی حاکم بر روابط اعضاء آن باشد خصوصیات زیر مشاهده می شود:
در این خانواده همه افراد بتناسب موقعیت و امکانات خود حق دخالت در اداره ی امور خانه و اظهار نظر درباره ی مسائل مختلف را دارند.هر یک از اعضای خانواده حق دارد درباره ی کارهای خانه بحث کند.در انتخاب هدف های زندگی خانوادگی،در اتخاذ روش های مناسب،در تقسیم درآمد خانواده،در مخارج خانه و در طرز زندگی افراد اظهار نظر کنند.حق هر یک از اعضا با مسئولیت همراه است.در این خانواده ها اصل بر این است که بچه و بزرگ در مسائل مربوط به خود،صلاحیت اظهار نظر را دارند و در تصمیم هایی که مربوط به کار آنهاست در وضع آنها تاثیر می کنند باید شرکت داشته باشند.