مهندسی ذهن و خلاقیت
پست شده به بخش موفقیت در ساعت 12:31 ب.ظ توسط مدیر سایت
ورود به دنیای ذهن و خلاقیت، در حقیقت نگاهی به اوجگاه هنرنمایی خداوند، در موجودی به نام انسان است. خداوند حکیم در خلقت انسان، هنرهایی رقم زده است که گاه توسط پزشکان و گاه توسط کاوشگران روان و هنرمندان، کشف و عرضه و مورد اشاره و تحلیل قرار گرفته است.
دنیای ذهن از این مقولههاست؛ قابل رؤیت نیست؛ ولی قابل توصیف، تحلیل و شناسایی است و دنیای علم و کاروان اندیشه بشری، بعد از ایجاد رشتههای متعدد و متنوع، به آن دست یازیده که یکی از این عوالم و دانشهای جدید، دنیای روانشناسی است. سعی شده است تا در این مقاله، به این بحث پرداخته شود.
هوش و قوای ذهنی از هوش کلامی شروع میشود و تا هوش طبیعی گسترش مییابد.
فردی به نام گاردنر (1683 تا 2002م.) مطالعات وسیعی بر روی هوش انجام داد و دیگران نیز روی نظریه او کار کردهاند.
او معتقد به وجود هشت نوع هوش است که در ذیل با این هشت هوش و حتی مشاغلی که این هوشها در آنها نقطه قوت است (نه قطعیت و حتمیت) آشنا میشویم.
1. هوش و مهارتهای کلامی
این هوش و قوای ذهنی، شامل توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظورهاست؛
یعنی افرادی که بتوانند از کلام، در گستره وسیعی، جهت تبیین مقاصد و استدلالات خود استفاده نمایند. کلام، تراوشات ذهنی را به اصوات تبدیل میکند و بسیاری از متکلمان هم زیبا میگویند؛ هم زیبا مینویسند و هم زیبا تحلیل می کنند.
از صدرالدین شیرازی (فیلسوف متأخر اسلامی) سؤال شد که تفاوت پیامبران و فیلسوفان چیست؟
او جواب داد «پیامبر آن کسی است که با کشتی وحی، انسانها را از یک طرف اقیانوس ناآرام زندگی و حیات، به طرف دیگر میبرد و فیلسوف و دانشمند تلاش دارد تا به واسطه نیرو و قوای ذهنی و فکری خود مردم را تنها از یک طرف ساحل به طرف دیگر ساحل برساند».1
افراد نمونه اول در مشاغل مختلفی مانند: مؤلفان، روزنامهنگاران، سخنوران، مبلغان دینی، سخنرانان پرشور و حتی مدرسان و استادان موفق در ارتباط کلامی وجود دارند.
گاهی حتی در بین کم سوادان پیرامون ما نیز چنین افرادی یافت میشوند که قدرت کلامی فوق العادهای دارند.
2. هوش و مهارت ریاضی
این گونه افراد، دارای قدرت و توانایی انجام عملیات ریاضیاند. این مهارت به استدلال و درک روابط عددی و منطق اعداد، اشکال، فضای هندسی و ریاضی ذهنی منتهی می شود.
دقت، سرعت، درکهای فراشناختی و استدلال هندسی و ریاضی در این افراد بسیار بالاست.
مشاغل مورد توجه و یا مناسب این افراد، عبارتند از: مهندسی، حسابداری، دانشمندی و نظریهپردازی.
3. هوش و مهارت فضایی
افرادی که دارای مهارت فضاییاند، کسانی هستند که توانایی تفکر سه بعدی را دارند. از این رو به خوبی در تحصیل موقعیت یا شرایط فیزیکی و فضایی، پشت ترکیبها را میبینند. مشاغلی مورد توجه یا مناسب این افراد، عبارتند از: معماری، نقاشی، ملوانی و….
4. هوش و مهارت بدنی - جنبشی
این افراد دارای روحیه جنبشی و عدم سکون و تحرک زیاد و دستکاری اشیا و ابزار و محیط فیزیکی پیرامون خود میباشند و اصطلاحاً با ابزار و وسایل فیزیکی پیرامون مأنوس میباشند و دارای تبحر جسمیاند.
مشاغل مورد علاقه و مناسب این افراد عبارتند از: جراحی، صنعت گری، هنرهای زیبا و تئاترهای پرتحرک و ورزش.
5. هوش موسیقیایی
این دسته از افراد نسبت به اصوات و صداها و زیر و بم بودن آهنگها حساس هستند. ریتم و تن صداها را میشناسند و دقت فوق العادهای در تشخیص صداهای مختلط دارند.
مشاغل و حرفههای گرایشی یا مورد علاقه این افراد، عبارتند از: آهنگ سازی، موسیقی، نکتهسنجی و نقادی.
6. هوش و مهارت میان فردی
این رشته از افراد، توانایی بالایی در درک دیگران، تیپشناسی، قرائت ذهن از حالات و سکنات افراد و ایجاد ارتباط و تعامل مثبت و مؤثر با دیگران را دارند و حتی در زندگی خصوصی و زناشویی موفق ظاهر میشوند و در تربیت عاطفی فرزندان نیز موفق میباشند.
مشاغل گرایشی یا مورد علاقه این افراد، عبارتند از: معلمی، روانشناسی، روانکاوی، بهداشت روانی، مشاوره و….
7. هوش و مهارت درون فردی
این مهارت در افرادی است که توانایی فهم خود را دارند؛ یعنی اهل غور و تفحّص در خویش هستند و بیشتر جستوجو گر درون خویشند.
مشاغل مورد علاقه و یا توصیه شده به این افراد، عبارتند از: الهیات، روانشناسی و انسانشناسی.
8. هوش و مهارت طبیعی
توانایی مشاهده الگوهای طبیعت، فهم نظامهای طبیعی و مصنوعی ساخته انسان و غور در طبیعت بیجان و جاندار، ویژگیهای این گونه افراد است.
مشاغل و علایق این گونه افراد، عبارتند از: کشاورزی، گیاهشناسی، بوشناسی، نقاشی چشماندازها و هر نوع کار مربوط به طبیعت.
نباید فراموش کنیم که بسیاری از افراد از تمامی هوشهای هشت گانه و قوای ذهنی بهره دارند؛ اما گاهی بعضی افراد در برخی هوشها قویتر و در برخی ضعیفترند و نباید فراموش کنیم که اغلب افراد ترکیبی از این هوشهای چندگانهاند.
نکته دیگر این که داشتن استعداد و هوش یا قوای ذهنی در این نوع خاص، باعث گرایش به کارهای مشابه، موازی یا جایگزین نیز میشود.
بسیاری از افرادی که به معماری گرایش داشتهاند و دارای هوش فضاییاند، گاهی به هنر و خصوصاً سینما و فیلم سازی کشیده میشوند که این تفکری چند بعدی است و دقیقاً با مهارت و هوش فضایی هماهنگی دارد. در جامعه ما نیز این افراد زیادند. شهید آوینی، داود میرباقری و… نمونههایی از این افرادند.
مهارتهای طبیعی، آخرین اضافات گاردنر به نظریه هوشهای متعدد است. گری لارسون، کاریکاتوریست مشهور، مهارتهای طبیعی بینظیری دارد. لارسون در دوران کودکیاش علاقه وافری به علم و طبیعت داشت؛ ولی به جای آن که به دنبال این رشته برود، علاقهاش را در کاریکاتورهایش بروز داد و جالب این که گواه مهارتهای طبیعی لارسون این است که زیست شناسان نام برخی از گونههای جانوری را از کاریکاتورهای او گرفتهاند.
نکته حائز اهمیت این است که گر چه او فعالیت جایگزینی را انتخاب کرد، اما ذوق تخصصی او باعث خلق آثار میشد که گرایش به هوش او داشت و استفاده کنندگان از آثارش نیز بیانگر این موضوع میباشند.
گاردنر معتقد است که آرامش، مطالعه آثار ارزشمند و منطقی، فلسفی، ادبی، بالنده و دوری از آثار مخرب و تعدیل لذتها، ظهور و بروز این قوای ذهنی، استعدادها و هوشها را دو چندان میکند.
همچنین طی تحقیقات گاردنر صدمه مغزی، به این هوشها آسیب میرساند. هر یک از این هوشها، مستلزم وجود مهارتهای شناختی خاصی هستند و هر یک در آدمهای سرآمد و عقب ماندگان ذهنی یا مبتلایان به گوشهگیری، برجسته میشوند.
اخیراً در آموزشهای مدرسهای و دانشگاهی به نظریه گاردنر توجه شده و برنامه آموزشی و آزمایش طرح طیف مهارتها و توانمندیهای ذهنی با این ایده شروع میشود که هر دانشآموزی در یک یا چند حوزه، توانمندی بالایی دارد.
آیا آدمها هوش عمومی و قوای ذهنی متفاوتی دارند؟
چارلز اسپیرمن معتقد بود که آدمها دارای هوش عمومی2 و هوشهای اختصاصی3 میباشند؛ اما نظریه هوشهای هشتگانه گاردنر این مسئله را عمیقتر مطرح ساخت و به طور کلی اختلاف نظر در مورد وجود یا عدم وجود برخی جنبههای هوش عمومی وجود دارد و اختلاف نظر در مورد ماهیت هوشهای اختصاصی نیز ادامه دارد.
یکی از ویژگیهای عمده تعدد یا عمیق بودن هوش و قوای ذهنی افراد، ظهور خلاقیت4 است.
خلاق بودن چیست؟ خلاقیت، نوین، متفاوت و حتی غیرمعمول فکر کردن و رسیدن به راههای نامتعارف است.
نباید فراموش کنیم که هوش و خلاقیت، یکی نیستند؛ از این جهت، بسیاری آدمهای باهوش گاهی چیزهایی تولید یا عرضه میکنند که لزوماً نوین نیستند. همچنین گاهی آدمهای بسیار خلاق به حرف جمع گوش نمیکنند؛ ولی آدمهای بسیار باهوش، اغلب دنبال خشنود کردن جمع هستند.
آدمهای خلاق، اغلب متفکران واگرا هستند. در تفکر واگرا، فرد برای یک سؤال، جوابهای زیادی تولید میکند. اگر بخواهیم قضیه هوش و خلاقیت را بیشتر باز کنیم، باید بگوییم که خلاقیت زاییده هوش است و این قاعده حاصل میشود که اکثر خلاقها باهوشند؛ ولی اکثر باهوشها خلاق نمیباشند.
«میتوان گفت که شرط خلاقیت، هوش است و یا یکی از نشانههای خلاقیت، هوش بالاست».
به زبان سادهتر، ردپا و نشانه وجود هوش، ظهور خلاقیت است.
از این رو، گاهی هوش بالا هست، ولی خلاقیت ظاهر نمیشود و گاهی با ظهور خلاقیت، میتوان هوش بالا را نتیجه گرفت.