بسم الله الرحمن الرحیم
زآنکه شاکر را زیادت وعده است آنچنانکه قرب، مزد سجده است
شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.»[1] (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.
وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.
نور از آن ماه باشد و ین ضیاء آن خورشید این فروخوان از نُبا
از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه « هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا»(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .
تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،
خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر
می کرد ومی گفت که عسس أَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم
بلک از او کن عاریت چشم ونظر پس ز چشم او به روی اونگر
چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث « عَرَفُت رَبّی رَبّی» گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است: که «أعرفوا اللهَ بالله.» لیکن این دو روایت تناسب چندانی با مضمون بیت مناسب با این مضمون حدیث:« اللهم ارِنی الدنّیا کما تُریها صالحی عِبادک» است.
کَانَ الله : نگاه کنید به بیت ذیل بیت 1939/1
چشم او من باشم:
رو که بی یسمع و بی یبصر توی سر توی چه صاحب سرتوی
در حقیقت دوستانت دشمن اند که زحضرت دور و مشغولت کنند
دوستان دشمن:آنچه دردنیا موجب دلبستگی است.
نیکلسون به پیروی از بعضی شارحان آن را مناسب آیه 67 زخرف گرفته است.
«اﻷخلاء یومئذ بعضهم لبض عدو الا المتقین.»[2] ولی این آیه درباره روز رستاخیزاست.شاید این آیه مناسب تر باشد که: «إنّ مِن اَزواجِکُم و اَولادِکم عَدواًلکم فَاحذَروهُم.» (تغابن،14) و این حدیث نیز مناسب می نماید : «إنّ الدّنیا دارُ بلاءٍ وَإنَّه مُبتلیکم فیها و اَمَرهم بالصبرو بَشّرهُم.» (الدرالمنثور،جلد1،ص156)
زین سبب بر انبیاء رنج و شکست ازهمه خلق جهان افزون تر است
رنج و شکست انبیاء: « أشدّ النّاس بَلاءً النبیاء، ثُم الصالحون ثُم المثَلُ فَالامثلُ.» (یوسف بن احمد مولوی، شرح نیکلوسون، احادیث مثنوی، ص107) و از امام صادق (ع) منقول است : « ان اشدّ النّاس بَلاءالانبیاء صَلوات الله علیهم ثمَّ الّذین یَلونَهم الامثل فالامثَل.» (امالی طوسی، به نقل بحار الانوار ج 11، ص 69)
ورنمی توانی رضا ده ای عیار گر خدا رنجت دهد بی اختیار
رضا دادن: اشارت به حدیثی است که درالمنهج القوی، شرح انقروی و دیگر شارحان از طریق عامه با عبارت های متفاوت و مضمون و احد آمده است ازجمله حدیثی در احادیث مثنوی بدین عبارت است:«إذَاکَثُرت ذُنوب العَبد و لَم یَکن لَه ما یُکفرها مِن العمل إبتَلاه الله بِالحزن لِیکَفّرها عَنه.» (احادیث مثنوی ،ص 108) و از امام صادق (ع) منقول است: « انّ العبدَ اذا کثرت ذنوبُه و لم یجد ما یُکفرها به ابتلا الله عزوجلّ بالحزن فی الدنیا لیکفّرها، فان فعل ذلک به والا اسقم بدنه....: چون گناه بنده فراوان شودو کفارت آن را دادن، نتواند، خدایش به اندوه این جهان مبتلا گرداند تا کفاره آن گرداند وگرنه او را بیمار سازد.» (بحار الانوار، ج5، ص 315، از امالی صدوق)
سئوال کردن از عیسی عیله السلام که دروجود از همه صعب ها صعب تر چیست:
گفت عیسی را یکی هشیارتر سر چیست درهستی زجمله صعب تر
گفت عیسی را : مستند این داستان د ر مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی حدیثی از مستدرک الوسائل و شرح نهج البلاغه آمده است که «سئل عن النبی (ص) ما یَبعد من غضب الله قال ان لا تغضب.» ام ااین روایت تناسب بیشتر دارد: « قال الحواریون لعیسی بن مریم(ع) یا معلم الخیر عَلِّمنا ایّ الاشیاء اشد، فقال غضب الله عزّوجلّ قالو فبم یتقی غضب الله قال بان لاتغضبوا قالو وما بدء الغضب قال الکبر و التجبرو محقره الناس.» (خصال صدوقُ، ج1، ص8، بحار الانوار ، ج 14 ، ص 28)
قصه آن صوفی که زن خود را با بیگانه بگرفت
آنچنانش تنگ آورد آن قضا که منافق را کند مرگ فجا
مرگ فجا: مرگ ناگهانی که درآن مجال توبه برای گنهکارنیست، و درحدیث است: « مَوتُ الفجاءه راحه المومن وحسره الکافر.» (بحار الانوار، ج74، ص 54، از مکار الخلاق)
گفت یزدان وصف این جای حرج بهر محشر لاتَرَی فیها عوج
لاتری فیها عوج: «لاتری فِیها عِوَجا ولا أمتا: در آن (زمین) هیچ کجی (پستی ) و بلندی نبینی.»(طه،107)
معشوق را زیر چادرپنهان کردن جهت تلبیس ، وبهانه گفتن زن،
که انّ کید کنّ عظیم:
انّ کید کنّ عظیم ٌ : همانا مکر شما (زنان) بزرگ است.(یوسف،28)
غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را
کی کم از برّه کم از بزغاله ام که نباشد حارس از دنباله ام
کم ازبره بودن: مناسب است با حدیث : «انّ الله تعالی یحمی عبدَه المومن کما یحمی الراعی الشفیق غنمه عن مراتع ِ التّهلُکه: خداوند بنده مومن را نگهبانی می کند چنانکه چوپان مهربان گوسفندانش را درچراگاه های مرگبار .»(احادیث مثنوی، از الجامع الصغیر) ومجلسی از عده الداعی آرد که خدا به موسی فرمود: « انّی لازودُهم (اولیائی) عن نعیمها (نعیم الدنیا) کما یذودالراعی غنمه عن مراتع التهلکه: (بحار الانوار ، ج13، ص49)
مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام
هر که درحمام شد سیمای او هست پیدا بررخ زیبای او
پیدا بودن آثار برزخ زیبا :گرفته از قرآن کریم است: « سِیما هُم فی وُجوهِهِم مِن اثَر السُجُود.»(فتح،29) علامت این مومنان ظاهر است در رویهای ایشان از اثرسجود بسیار[3]
تونیان را نیز سیما آشکار از لباس وازدخان واز غبار
آشکار بودن سیمای تونیان: گرفته از قرآن کریم است: « یُعرف المُجرِمون بِسیمَاهُم.»(رحمن،42) بدکارن به سیمایشان ساخته شوند پس موی پیشانی آنها با پاهایشان بگیرند[4]
قصه آن دباغ که دربازار عطاران از بو ی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد
جمع آمد خلق بر وی آن زمان جملگان لاحول گو در مان کنان
لاحول گو: « لا حولَ ولا قوّه الا بالله » که این فقره را درمقام شگفتی یا بیم از چیزی گویند.
گر بیا غازیر نصحی آشکار ماکنیم آن دم شما را سنگسار
سنگسار کردن: اشارت است به قرآن کریم : « لئن لم تَنتَهو لَنَرجُمنکم و لَیَمسنّکم منّا عذابٌ الیم.»(یس،18)
معالجه کردن برادر دبّاغ ،دبّاغ را به خفیه به بوی سرگین:
مشرکان را زآن نجس خوانده است حق کاندررون پُشک زادند از سبق
نجس : چنانکه درقرآن کریم است : انما المسرکون نجس فلا یقربو المسجد الحرام: همانا مشرکان پلیدند پس نزدیک مسجدالرحرام نشوید.» (توبه ، 28) و اشارهاست به حدیث شریفه ان ا..
خلق الخق فی ظلمه ثم رش علیهم فی نوره [5]
عذر خواستن آن عاشق از گناه خویش از گناه خویش به تلبیس وروی پوش
وفهم کردن معشوق آن را نیز
در سخن آباد این دم راه شد گفت امکان نیست چون بیگناه شد
سخن آباد : عالم لفظ
تمثیل کسانی است که خود را پارسا می شناسانند اما پی لذت دنیایند. پندارند درون آنان براولیای خدا پوسیده است، وچون د رآزمایش درمانند « فان عدنا فاناظالمون» (مومنون، 107) می گویندو«اخسئوا» پاسخ می شنوند. اگر دیگر بار عصیان تو کردیم همانا بسیار ستمکاریم[6]
ردّ کردن معشوقه عذر عاشق را و تلبیس او را در روی او مالیدن
رَبَّنَا انّا ظَلَمنَا گفت و بس چونکه جانداران بدیداز پیش وپس
انّا ظلمنا: ما ستم کردیم. گرفته از قرآن کریم است درباره آدم و حوا: « قالا ربنا ظلمنا أَنفُسنا و ان لم تغفرلنا وترحمنا لنکوننّ من الخاسرین.»(اعراف،23) چون قضا آید چشم بینا شود[7]
انما المومنون اخوه والعلماء کنفس واحده. انما المومنون اخوه :« انما المومنون إخوه فَاصلحوا بین أخویکم واتّقوا الله لعلکم ترحمونَ: همانا مومنان برادرند پس سازواری دهید میان برادرانتات واز خدا پروا کنید باشد که آمرزیده شوید.»
لانفرق بین أحد منهم، والعاقل یکفیه الاشاره این خود اشارت گذشت. لانفرقُ بینَ أحد منهم: گرفته از قرآن کریم است: «لانُفرق بین أحدٍ من رسُلِهِ: میان هیچ یک از فرستادگان او فرق نمی نهیم.»(بقره، 285)
گر ز قرآن نقل خواهی ای حَرون خوان جمیع ٌ هُم لدینا محضرون
جمیعٌ لدینا محضرون: گرفته از قرآن کریم است:«إن کانت الا صَیحه واحده فاذاهم جمیع لدینا محضرون: نیست[رستاخیز] جز یک بانگ، پس ناگهان همگان نزد ما آماده اند.»(یس،53)
این مثال نور آمد مثل نی مر تو را هادی عدو را رهزنی
اندر این آهنگ منگر سست وپست کاندرین ره صبر و شق انفس است
عدو : کنایت از آنکه نمی خواهد حقیقت را بپذیرد، مشرکان درباره مثل های قرآن می گفتند:« ماذاأراد بهذا مثلاً یضلُّ به کثیراً ویهدی بِهِ کثیراً: خدا ازاین مثال چه خواست که بسیاری رابدان گمراه می کندو بسیاری را راه نماید.» [8] (بقره، 26)
شق أنفس: مآخوذ از قرآن کریم : «وتحملُ أثقالکم الی بلد لم تکونوابالغیه الا بشقّ الانفس: و برمی گیرد بارهای شمارا به شهری که نتوانید بدان برسید جز به رنج و سختی [خویش].» (نحل،7)
بقیه قصه بنای مسجد اقصی
چون سلیمان کرد آغاز بنا پاک چون کعبه ، همایون چون منی
پاک چون کعبه: اشارت است بدانچه در قرآن کریم آمده است: «إن طهّرابیتی لطّائفینَ والعاکفینَ والرّکع السجود.» بقره ،125)
حق همی گوید که دیوار بهشت نیست چون دیوارها ی بی جان وزشت
هم درخت و میوه هم آب زلال با بهشتی د رحدیث و درمقال
دیوار بهشت: « ألجنه لبنه من ذهب ولبنه من فضه.» (کنزالعمال، ج 14 ، ص 451) زنده بودن آ« ظاهراً گرفته از این حدیث است : «انّ الله عزوجل لما خلق الجنه خلقها من لبنتین لبنه من ذهب ولبنه من فضه. فقال لها تَکَلّمی فقال لها تکلمی فقالت لا اله الا أنت الحی القیوم قد سعد من یدخلنی.»(خصال صدوق ، ص 508، بحار الانوار ، ج8، ص 132)
درخت در مقالت بودن:« إنَّ فی الجنه لشجراً یتصفق بالتسبیح بصوت لم یسمع الاوّلون وَالاخرون بِمثله.» (محاسن برقی، ج1، ص180، بحار الانوار، ج8 ، ص138)
درهمش آرد سایه در ایاب طول سایه چیست پیش آفتاب
درهم آوردن: اشارت است بدانچه درقرآن کریم است: «یوم نطوی السّماءکطی السجلّ للکتب.»(انبیاء104)
در بیان آنکه حکما گویند آدمی عالم صغری است و حکمای
الهی گویند آدمی عالم کبری است زیرا آن علم حکمابرصورت
آدمی مقصور بود وعلم این حکما در حقیقت حقیقت آدمی موصول بود
مصطفی زین گفت کآدم و انبیا خلف من باشند در زیر لوا
مصطفی زین گفت: اشارت است به حدیثی که از طریق عامه و خاصه روایت شده است:« آدم فَمن دونه تحت لوائی ولافخر.» (مسند احمد، ج1 ، ص 281) « آدم دونه تحت لوائی یوم القیامه.» (بحار الانوار، ج6،ص 402، از مناقب آل ابی طالب ، ابن شهر آشوب)
تفسیر این حدیث که مثلُ امّتی کَمَثَلِ سفینه نوح
من تمسک بها نجا ومن تخلف عنها غَرِقَ
مَسکُل از پیغمبر ایام خویش تکیه کم کن بر فن و برگام خویش
تابیابی بوی خلد از یار من چون محمد بوی رحمن از یمن
مَثَلُ اُمَّتی : د راین روایت تصرفی شده است، آنچه د رحدیث ها دیده می شود این است: « مثل اهل بیتی مثل سفینه نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق .» مثل عترتی کسفینه نوح من رکب فیها نجا.» «مثلی کسفینه نوح من رکب فیها نجا و من تخلف عنها غرق.» (احادیث مثنوی، ص 111)
پیغمبر ایام: اشارت است به حدیث « الشیخُ فی قومه کالنبی فی أمته.» (نگاه کنید به ذیل بیت 1773/3)
بوی رحمان از یمن: اشارت است به حدیثی که گویند رسول (ص) درباره اویس قرنی فرموده است: انی لاجد نفسَ الرحمن من جانب الیمن.» (نگاه کنید به ذیلبیت161/3)
قصه هدیه فرستادن بلقیس از شهر سبا سوی سلیمان علیه السلام
کیمایی که از او یک مأثری بردخان افتاد گشت آن اختری
دخان: گرفته از قرآن کریم است: «ثمّ استوی الی السماء وهی دخان.» (فصلت، 11) آنگاه به خلقت آسمان ها توجه کامل فرمود که آسمان ها دودی بود[9]