شیخ احمد جام (ژنده پیل)
شیخ الاسلام ابونصر احمد بن ابوالحسن بن احمد بن محمد نامقی جامی معروف به احمد ژنده پیل یا احمد جام از بزرگان مشایخ عرفان ایرانی در نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری است. وی در سال 441 هجری در قریه نامق یا نامه از توابع جام از اعمال ترشیز ولادت یافت. پدرانش برزگر بودند و او در جوانی آمی بود و در نوشخواری و میگساری افراط می کرد.
سرانجام در بیست و دو سالگی توبه کرد و وارد حلقه تصوف شد. دوازده سال در کوه نامق و شش سال در کوه بیزد در خاک جام بخلوت نشست و سپس بنای ارشاد را گذاشت. نخست در سرخس و استاد و زورآباد بود و در ضمن سفرهایی به هرات و نیشابور و بوزجان و مرو و باخرز و بسطام کرد و به حج رفت. سرانجام به روستای معدآباد در سرزمین جام رفت و در همانجا به سال 536 هجری در 95 سالگی زندگی را بدرود گفت. در بیرون دروازه معدآباد بخاک سپرده شد.
مزار وی هم اکنون در همان ناحیه که امروز تربت خوانده میشود برپاست، و زیارتگاهست و بهمین جهت آن محل را تربت جام میخوانند. ساختمان آرامگاه وی را ملک غیاث الدین محمد کرت در سال 719 هجری ساخته است.
شیخ احمد جام
به روایات فرزند شیخ احمد جام
به محض ورود به تربت جام حال و هواى خاصى به آدم روى مىآورد پاکیزگى فضاى مجموعه تربت جام انسان را سبکبالمىسازد و در میان جمعى از مهربانترین مخلوقات روى زمین تصور مىکنم در گهوارهاى مملو از صفا و محبت به هر سوى کشیدهمىشوم.
در دفتر کار حاج آقا شرفالدین حاج الاحمدى فرزند شیخ احمد جام و تولیت مجموعه پاى صحبت گرم و دلنوازى نشستهام با جانو دل مىشنوم.
«حضرت شیخ احمد جام قدس سره از اولاد حضرت جریربن عبداللّه وجلى، از اصحاب بزرگ پیامبر گرامى اسلام بوده است.اصلشان از یمن بوده، جریر هنگامى که در سال آخر بعثت به حضور حضرت پیامبر اسلام مشرف شد، حضرت رسول رداى مبارک را برروى زمین پهن کردند و فرمودند، جریر روى ردا بنشیند و حدیث مشهورى بر این واقعه وجود دارد که حضرت پیامبر فرمود: هرگاه بزرگقومى نزد شما آمد او را اکرام کنید.
این حدیث در مورد جریربن عبداللّه اتفاق افتاده است.» حاج آقا شرفالدین جامى الاحمدى تولیت مجموعه مزار، امام جمعه، رهبر معنوى و قاضى شرع مردم تربت جام که با 23 واسطهشجرهاش به شیخ احمد جام مىرسد مردى وارسته و عارفى بزرگوار است که فیض محضرش لذت فراوانى دارد.
روحانى خوش بیان دریک محیط آرامبخش و ساده که محل کار وى و خانه امید هزاران انسان با خدایى است که براى حل مشکلات خود به آنجا روىمىآورند، با شور و هیجان خاصى از جد بزرگوار خود براى «گردشگرى» حکایت مىکند:
«حضرت شیخ احمد جام ششمین نسل از حضرت جریربن عبداللّه در ماه محرم سال 440 هجرى قمرى در قریه نامق ترشیز(کاشمر) چشم به جهان گشود پدرش ابوالحسن نام داشت و «بونصر» کنیهاش بود.
جوانى رشید و پهلوان و خوش اندام بود و مانندهمسالانش به تقاضاى جوانى به عیش و عشرت مىپرداخت.
در 22 سالگى واقعهاى پیش آمد. او و یارانش پس از توبه از رفتار گذشتهخود هر یک به سویى روى نهادند و عزلت پیشه کردند و احمد جوان 12 سال در وههاى نامق و 6 سال در میان کوه بزد در غرب تربتجام خلوتنشین شد و به تزکیه نفس پرداخت و به مدد بارقهاى الهى در وادى تقوا گام نهاد.»
هنگامى که به بناى مسجد نور در بالاى تپه معدآباد اراده کرد و گفت مىخواهد آب زراعتى را از پایین به بالاى تپه ببرد حیرت کردندو چهبسا او را دیوانه تصور کردند و زارع مالک آب وقتى از تصمیم شیخ باخبر شد به او پرخاش کرد و با بیل به سرش کوبید. شیخ به اوگفت: اى غول! و با کشیدن عصایش بر روى زمین آب را به بالاى تپه منتقل ساخت. مردى که با بیل به سر شیخ زده بود با دیدن کراماتشیخ لقب غول را که از شیخ دریافت کرده بود با افتخار براى خود و فرزندانش نگهداشت که هنوز هم فامیل غول احمدى در تربت جاموجود دارد.
هنگام پوشش سقف مسجد یکى از چوبها کوتاهتر از چوبهاى دیگر بود از شیخ کمکخواستند، شیخ یک طرف چوب را به دست خود گرفت و سر دیگر چوب را به شخصىواگذاشت و گفت چوب را بکش و زمانى که چوب را کشیدند بلندتر شد. حتى یک متر از دیوارهم بیرون آمد. هنوز این چوب در بالاى مسجد مشاهده مىشود.