حافظه فعال و هوش :
بحث آکرمن ، بیر و بویل ( 2005 ) در مورد همبستگی و ارتباط مابین هوش و حافظه فعال
کلوس آبرر : دانشگاه پوتسدام – اولیور ویلهلم : هامبولت برلین - رالف شوانر : دانشگاه ویلهلمز - مارتین – هنز : دانشگاه ماگ برگ .
بر اساس یک آنالیز داده های متغیر منطقی ، همبسته های جفت مابین عملکرد های حافظه فعال و اندازه گیری های توانایی شناختی قرار دارند .
پی . ال . آکرمن – ام – ای . بیر و ام . او بویل ( 2005 )
بیان می دارند که حجم حافظه فعال (WMC ) در کمتر از %25 از آن واریانس مرتبط با هوش عمومی و همراه با توانایی استدلالی سهیم می باشند . در این بحث محققان در این مورد می گویند که این داده های متغیر به سبب کمبود های متعدد شیوه شناختی و تعصبان خاص کمتر ارزیابی می شوند .
یک آنالیز دوباره از گزارش آکرمن از شیوه های آماری بر شرح g وWMC که به نحوه خیلی زیادی به هم همبسته می باشند استفاده می کند . در یک سطح ادراکی ، نویسندگان متذکر می شوند که WMC باید به عنوان یک ساختار توضیحی برای توانایی های ذهنی مورد بررسی قرار گیرد . نظر های حافظه فعال مدعی نمی شوند که WMC یک شکل همسانی را با عوامل هوش تشکیل دهند . اما آن یک پیشبینی کننده بسیار قوی ا توانایی استدلالی می باشد و جریان سیال هوش را به طور کلی پیش بینی می کند . آکرمن ، بایر و بویل سعی دارند تا تلاش بی باکانه خودشان در کسب جمع آوری یک مجموعه ای از یافت ها که مابین اندازه گیری های حجم حافظه فعال ( WMC ) و تستهای توانایی شناختی همبسته می باشند ستایش کنند . با وجود این آنالیز ها و تفسیر این یافته ها نسبتاً ناقص می باشد و نسبتاً بر پایه تعصب می باشد . ما استفاده می کنیم که مقاله این محققان تعبیری غلط از مفهوم نظری همبسته های مابین اندازه گیری های فعلی WMC و تستهای هوش و دیگر تستهای توانایی می باشد . در بحث ما ، ما ابتدا مشکلات شیوه شناختی را همراه با آنالیز داده های متغیر آکرمن متذکر می شویم . در بخش دوم این بحث ، ما از قائده نظری آن ارتباط در مفهوم تلاش هایی برای درک ماهیت طبیعی هوش صحبت می کنیم .
موضوعات شیوه شناختی : همبستگی مابین WMC و هوش چه است ؟
هدف آکرمن از آنالیز داده های متغیر آن بود که برآورد هایی از همبستگی های مابین ساختمان WMC و ساختار های مختلف توانایی شناختی ارائه کند .
این شیوه داده های متغیر از آن نوشته این محققان دقیقاً بیان می شود که این ها قصد دارند تا همبستگی های فوق الذکر کم ارزش جلوه بدهند . ما نشان دادیم که شیوه آنها شامل عواملی می باشد که همبستگی های برآوردی تنزلی متعصابه باشند . و فواصل اعتمادی بین آنها بسیار اندک می باشد .
« گزینش وظیفه »
یک چنین فاکتوری انتخاب عملکرد های وظیفه ای برای ارئه در WMC می باشد . معیار های نتیجه گیری که از الگوی آکرمن استفاده می کنند مبهم می باشند . متن مقاله پیشنهاد می کند که عملکرد های وظیفه ای حافظه فعال ، الگو های عملکردی دوگانه ای می باشند که با عملکرد حافظه کوتاه مدت که همراه با یک فرایند عملکردی می باشد مرتبط می باشند . با وجود لیستی از مقاله الحاقی این محققان شامل آن عملکرد هایی می باشند که با این شرح هماهنگ نمی باشد ( برای مثال تست آماری تولید تصادفی استار ) . با وجود این شرح عملکردی ، هر وظیفه ای که محققان اصلی در یک عملکرد WMC شرح داده اند شامل می شود . احتمالاً هیچ معیار گزینشی منصفانه ای دیگر وجود ندارد . بنابراین آکرمن بحث می کند که هیچ انتخابی مگر این که عملکرد ها توسط برچسب های این محققان انتخاب شود وجود ندارد . علی رغم این موضوع نتیجه آن است که آنالبیز داده های متغیر که روند پیشرفت در تایید ساختمان WMC در بیش از دو دهه گذشته انگاشته شده است . برای مثال کار گروهی ما شامل تولید تصادفی و تست آماری استار در یک روند مطالعاتی می باشد تا تجربه تایید ساختاری مطالعات این محققان بدست آید . این شیوه ما آن دو عملکرد هایی که از شاخص های قابل تردید WMC می باشند که سهم کمتری از واریانس تولید تصادفی همراه با دیگر وظایف WM می باشد به وجود آورند . و تست آماری استار در یک فاکتوری جداگانه یک ترکیبی از عملکرد های اجزایی را ( بدین معنی که نظارت بر فرایند های اصلی وجود دارد . ) و فرایند سرعت می باشد منعکس می کند . تحقیق بعدی شکل عملکرد های اجزای یک یا چند فاکتور که پیش بینی کننده های عالی توانایی استدلالی WMC می باشند منعکس می کند . در حالی که فاکتوری که عملکرد های اجزای عملکرد های و سرعت را منعکس می کند یک پیش بینی کننده خوب برای سنجش سرعت روانی می باشند اما آن توانایی استدلالی را توجیح نمی کند .
بنابراین ما حال یک تصویر پاک تری از WMC به عنوان یک ساختمان حافظه ای دارا می باشیم به طوری که ما دلایلی برای بازگشت به گذشته را دارا باشیم تا از آن وظایفی که به حد کافی ساختمان WMC را اندازه گیری نمی کند صرف نظر کنیم . بویژه بعضی از وظایف طراحی شده اند تا عملکرد های اجزایی را اندازه گیری کنند . چنین عملکرد هایی که آنالیز های داده های متغیر آکرمن را شامل می شود بر پایه برآورد متعصبانه همبسته WMC و تنزل و استدلالی و برآورد های آن محققان از همبسته WMC و سرعت صعودی می باشد .
آنالیز داده های متغیر :
یک مجموعه ثانوی از مشکلات حاصل از الگو و شیوه هایی می باشد که برای هدایت آنالیز داده های متغیر استفاده می شود . آکرمن ( 2005 ) یک الگو تاثیر ثابت را مفروض می دارد . فرض با انتخاب این الگو انتخاب می شود که آن تمام مطالعات ترکیبی برآوردی از همبستگی یکسان در کل مطالعات می باشد . به طور کلی این فرض به نحو زیادی با تردید مواجه می باشد . و بویژه برای وضعیت قطعی تردید بیشتری وجود دارد . در این زمان ما در بخش بعد از وظایف مختلف WMC که شکل ترکیبی منابع واریانسی را منعکس می کنند بحث می کنیم .
بنابراین این همبستگی های وابسته همراه با تست های توانایی در کل مطالعات غیر متجانس می باشند . علاوه بر این نمونه مشارکت کننده در طرح تحقیقاتی از جمعیت های مختلفی حاصل می شود و دیگر ویژگی های مطالعاتی احتمالاً به ناهمگنی مقادر تاثیر اضافه می شود . یک الگو تاثیرات تصادفی برای این وضعیت خیلی مناسب شده اند . نتایج استفاده از الگوی تاثیرات ثابت در زمانی می باشد که یک الگوی تاثیرات ثابت در مراحل چند گانه تصحیح شود ( برای یک بررسی مجدد دیدگاه فکری شوئز ( 2004 ) مشاهده کنید .
اگرچه آن احتمال وجود ندارد که برآورد های میانگین اندازه تاثیر که توسط آکرمن گزارش داده شده است به سبب استفاده از شیوه های الگوی تاثیرات ثابت متعصبانه باشد ، فواصل زمانی مطمئن در زمانی که ناهمگنی در کل مطالعات متداول می باشد خیلی محدود می باشد .
علاوه بر این عرض های فواصل زمانی مطمئن همچنین به سبب شیوه ای که برای تخمین این متغیر های استفاده می کند تا تصحیح را برای توجیح کاهش نپذیرد کم ارزش جلوه می کند . فواصل زمانی مطمئن برای همبسته های اصلاح شده بزرگتر از آن متغیر هایی می باشد که برای همبسته های تصحیح نشده به کار رود . بنابراین تعدادی از نتایج که توسط آکرمن شرح داده شود بر اساس فواصل زمانی مطمئن غیر تداخلی می باشد که احتمالاً در مانی که در شیوه های مناسب استفاده می شود . متفاوت می شوند. برای مثال همبسته متوسط مابین عملکرد اصلی شناختی و تست های WM می باشد احتمالاً به نحوی چشمگیر از همبسته متوسط تست های WM و اندازه گیری های عمومی هوش ( g ) فراتر می باشد . واریانس ناخواسته و تعبین خاص وظیفه :
شکل دیگری که به یک بی ارزشی همبستگی مابین WMC و توانایی های شناختی منتهی می شود آن است که هیچ وظیفه واحدی استفاده نمی شود . تا مقدار WMCکه یک شاخص خالص می باشد اندازه گیری کند . وظایف WM در یک ترکیبی از حداقل چهار منابع واریانسی هدفمند مسلماً منعکس می شود که عبارت از :
a) ( : واریانس ساختمان WMC
(b) : واریانس خاص الگوی وظیفه ای ( برای مثال عملکرد های دوگانه حافظه و پردازش حافظه ، وظیفه جاری حافظه ، وظیفه تشخیصی کوتاه مدت ، وظایف انتگرال گیری وابسته )
(c) : واریانس وابسته به حجم
(d) : شیوه واریانسی ( برای مثال ارزیابی بر اساس محاسبه کامپیوتر – محدودیتهای زمانی مدیریتی )
بعد ها منابع مقیاسی ناخواسته واریانسی که معمولاً همبستگی با متغیر های اندازه گیری شده داشت کاهش یافت ( بدین معنی که همچنین در زمانی اینها بر متغیر های مقیاسی تاثیر نگذاشته اند . )
برای اینکه اینها منابع هدفمند واریانسی می باشند تاثیرشان با صحت الگوی کاربردی تخفیف مدت آکرمن تصحیح نمی شود . یک شیوه که تاثیر واریانس ناخواسته را محدود می کند دستیابی به WMC می باشد که یک باطری عملکردی آن ، در وظیفه متفاوت برای تعادل با الگو ها ، حجم ها و شیوه ها انتخاب شود . ایده آل ترین شیوه آن است که به یک رو دیگری نزدیک شویم که دوباره پوشش کلی تست های متحمل WMC را تحت پوشش قرار بدهد . تحت اینچنین شرایطی واریانس ناخواسته می تواند از طریق جمع آوری در سطح متوسطی بدست آید . یک تعداد از مطالعات که در آثار علمی وجود دارد که با لنسبه ما را به هدف نزدیک می کند . این امر مفید می باشد که متذکر کی شویم که در 3 تا 4 مطالعه تحقیقاتی ، فاکتور های WM برای واریانس توانایی استدلالی یا هوش سیال عمومی نسبت به برآورد آکرمن بسیار گسترده تر می باشد .