تحقیق مقاله چگونه می‌توان با تلویزیون کنار آمد

تعداد صفحات: 43 فرمت فایل: word کد فایل: 5823
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله روانشناسی
قیمت قدیم:۷,۳۰۰ تومان
قیمت: ۴,۳۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله چگونه می‌توان با تلویزیون کنار آمد

     مقدمه

    رادیو و تلویزیون ، دوست ، هم صحبت ، همدم و هم خانه‌ی ما هستند و اگر چه ممکن است گاهی از آنها ناراضی باشیم ، رهایشان نمی‌کنیم ، یا درست بگوییم ، آنها را رها نمی‌کنند و ما هم نمی‌توانیم بدون آنها سر کنیم .رادیو و تلویزیون فقط هم خانه و هم دم مردمان نیستند ، بلکه از وقتی به خانه‌ای وارد می‌شوند ، خانه و صاحبخانه چیز دیگری می‌شود . اصولاً هر چیزی از تکنیک جدید که وارد زندگی مردم شده ، تغییر و تحولی در روابط و مناسبات میان ایشان پدید آورده و احیاناً دید و نگاهشان را تغییر داده است . درست است که ما رادیو و تلویزیون را از جایی که لوازم خانگی می‌فروشند می‌خریم و به خانه می بریم و اینها به یک اعتبار در زمره‌ی وسایل خانه هستند ،‌ اما با اهل خانه نسبتی دارند که با آن نسبت ، از دیگر وسایل خانه ممتاز می‌شوند .

     مسلماً نوع وسایلی که ما در خانه داریم با نحوه زندگی ما مناسبت دارد ، اما آن وسایل به جای ما فکر نمی‌کنند و تصمیم نمی‌گیرند و انتخاب نمی‌کنند . بسیارند کسانی که به میز ، مبل ، فرش و نقش دیوار خانه خود بسیار اهمیت می دهند و چه بسا که فکر وذکرشان مشغول آن باشد ؛ ولی نمی توان گفت که فرش و مبل فکر آنها را راه می‌برد . مبل و میز بخصوص یخچال که وارد خانه می‌شود ، آداب ، طرز نشست و برخاست ،‌ وضع تغذیه و نحوه و میزان خرید مواد غذایی تغییر می‌کند و این تغییر ، در شئون دیگر زندگی نیز موثر می‌افتد . اما هیچ یک از آنها اثر و اهمیت وسایل ارتباط جمعی و بخصوص تلویزیون را ندارد .

    ما چون جعبه تلویزیون را به سلیقه خود انتخاب می‌کنیم و می‌خریم و مالک رسمی آن هستیم ،‌ می‌پنداریم که مثل هر ملک دیگری می‌توانیم هر تصرفی که بخواهیم در آن بکنیم . این پندار از جهتی نیز درست است ، زیرا ما می‌توانیم آن جعبه را بفروشیم یا آن را به کسی ببخشیم یا از خانه بیرون بیندازیم . ولی در هر صورت ، دوباره باید دستگاه دیگری از این جعبه‌ها را مقدم بر بسیاری از ضروریات دیگر زندگی بخریم و به خانه بیاوریم . یعنی آنچه در اختیار ماست جعبه گیرنده است ،‌ ولی شاید ما اختیار داشتن و یا نداشتن تلویزیون را نداشته باشیم ، یا معمولاً مردم قدرت صرف نظر کردن از آن را ندارند .

     خانه امروز با خانه‌ی دیگر که تلویزیون نداشت بسیار فرق کرده است . خانه و زندگی امروز بدون تلویزیون قابل تحمل نیست . تلویزیون که آمد ، بشر زبان همزبانی را از یاد برده بود و با آمدن آن ، روابط و عادات و مشغولیت‌ها و رفت و آمدها همه به تناسب عالم بی‌همزبانی تغییر کرد اکنون اگر رادیو و تلویزیون نباشد چه پیش می آید ؟ مسلماً بشر نمی‌تواند به روابط و مناسباتی که در سابق داشت بازگردد و برای اینکه بتواند تنهایی خود را تحمل کند ، به تلویزیون نیاز دارد . الان اگر از اوصاف بشر بپرسند ،‌ شاید کسی بتواند بگوید که بشر عصر ما ، جاندار تماشاگر تلویزیون است .

     مراد از این سخنان این نیست که ما هر چه از تلویزیون می‌بینیم می‌پسندیم و هیچ رأی و نظری در مورد برنامه‌ها نداریم . من با اینکه نگران سوء تفاهم هستم باید بگویم که نمی دانم چرا گاهی به نظرم می‌آید که نسبت ما با تلویزیون همان است که ایوان کارامازوف در رمان داستایوسکی با شیطان است . شیطان وقتی وارد اتاق ایوان می‌شد ، ایوان با او عتاب و خطاب می کرد و شیطان ناچار می‌شد از نزد او برود . اما به محض اینکه شیطان بیرون می‌رفت ، ایوان پریشان می‌شد ؛ او به مصاحبت شیطان نیاز داشت . من نمی گویم تلویزیون شیطان است ، اما هر چه هست ، ما از آن گله و شکایت بسیار داریم ؛ وقت ما را می‌گیرد و نمی‌گذارد بچه‌ها درس بخوانند ،‌ برنامه‌های بد و نامناسب دارد ؛ اما بدون تلویزیون هم نمی‌توانیم باشیم .

    تلویزیون اکنون تنها به ما اطلاعات لازم برای زندگی در جامه متجدد و پست مدرن نمی‌دهد ، بلکه تعیین می‌کند که مهم چیست و چه چیز بی‌اهمیت است و مطلوب و غیر مطلوب کدام است . طرز لباس پوشیدن و آداب معاشرت را نیز تلویزیون معین می‌کند .

     حتی پاسخ دادن به این پرسش که صدا و سیمای مطلوب کدام است ، خود به خود و دانسته و ندانسته ، احیاناً به عهده ‌ی تلویزیون گذاشته می‌شود . در این صورت ، دیگر نمی‌توان تلویزیون را وسیله انگاشت . وسیله چیزی است که آدمی ، به اختیار ، آن را برای رسیدن به یک مقصد و مقصود به کار می‌برد . ما از تماشای تلویزیون چه مقصودی داریم ؟ مقصود ما تماشاست . به این معنی ، تلویزیون خود مقصد و هدف است .

     با این حال ،‌ می‌دانیم که تلویزیون برنامه‌های بد و خوب دارد ، برنامه‌هایی که با مهارت و ظرفیت تهیه می‌شود و ، در بعضی موارد آثار ناشی‌گری و بی‌سلیقگی در تهیه آنها پیداست . تلویزیون بد آموزی دارد ، اما ممکن است برنامه‌های آن را طوری ساخت که آثار تربیتی خوب بر آن مترتب شود . همچنین می‌توان از طریق تلویزیون مطالب بسیار خوب و لازم علمی را آموخت . در این نکته هم تردید نیست که ما می‌توانیم برنامه‌های تلویزیون را تغییر دهیم و اصلاح کنیم و این کاری است که همه موسسات رادیو و تلویزیون انجام می‌دهند . یعنی تمام موسسات رادیو- تلویزیونی ، مراکز نظر سنجی دارند و میزان رضایت و نارضایتی شنوندگان و بینندگان را اندازه می‌گیرند و برنامه‌های خود را با رعایت نظر بینندگان تغییر می‌دهند . شنوندگان و بینندگان نیز می‌توانند میان مطالب و برنامه‌های متفاوتی که از ایستگاههای مختلف پخش می‌شود ، به میل و سلیقه خود چیزهایی را انتخاب کنند و اگر چنین نبود ، این همه رقابت میان دستگاههای فرستنده وجود نداشت و تا این اندازه برای بهتر کردن برنامه و راضی نگاه داشتن مشتریان کوشش نمی‌شد .

     بنابراین ، مشکل این است که اگر می‌وان برنامه‌های خوب و بد برای تلویزیون تهیه کرد و کسانی در این کار صاحب تخصص و مهارت می‌شوند و بعضی از آنان ذوق و ابتکار خاصی پیدا می‌کنند ،‌ چگونه می‌توان گفت که تلویزیون در اختیار ما نیست و بر ما حاکم است ؟ اشکال به این صورت رفع می‌شود که ما میان وجود تلویزیون و ماهیت آن فرق بگذاریم ؛ و تازه بعد از این تفکیک هم سوء‌تفاهم‌هایی پیش می‌آید ، زیرا به یک معنی ، معمولاً مردمی که اهل تفکر نیستند چنین می‌اندیشند که اگر به فرض ، ما در امر وجود و عدم تلویزیون بی‌اختیار باشیم ،‌ تکلیف ماهیت آن به دست ماست و ما که جاعل ماهیت آن هستیم ، آن را به هر صورت که بخواهیم در می آوریم . به عبارت دیگر ،‌ به فرض اینکه ما محکوم به داشتن تلویزیون باشیم ،‌ مجبور نیستیم که هر برنامه‌ای را تماشا کنیم ، بلکه چیزی را که خود می‌خواهیم و می‌پسندیم ، بر می‌گزینیم و تماشا می‌کنیم . البته که دایره انتخاب ما با افزایش ساعات برنامه‌ها و تعداد فرستنده‌ها وسیع‌تر می‌شود ؛ در این صورت ، طبیعی است که می‌توان در باب رادیو و تلویزیون مطلوب فکر کرد .

     این مطالب در جای خود درست است ، اما درست نیست که تصورشود که ما محکوم به داشتن تلویزیون هستیم ، ولی تعیین ماهیت آن به دست خودمان است و این ماهیت با تصرف ما خوب و بد و به طور کلی مشکک می شود. اتفاقاً تغییری که معمولاً ما می‌توانیم بدهیم در وجود تلویزیون است نه در ماهیت آن . یعنی ما با پیدایش تلویزیون با آن در نسبتی وارد شده‌ایم که آن نسبت را به آسانی و با اصلاحات جزئی و صوری نمی‌توانیم تغییر دهیم ، ولی چه بسا که در دو طرف نسبت تغییراتی به وجود می آید .

     منتهی ما کمتر به نسبت نظر می‌کنیم و بیشتر به دو طرف نسبت که ما و رادیو و تلویزیون باشیم توجه داریم ،‌ چنان که بیشتر از تاثیر تلویزیون درافکارو اخلاق و رفتار می گوییم و به بهتر کردن تلویزیون می‌اندیشیم و البته در این راه به نتایج عملی مهم می‌رسیم . اما باید دید با تغییراتی که در دو طرف نسبت پدید می آید ، آیا اصل نسبت هم دگرگون می‌شود یا نه . این یک مطلب فلسفی است . کسانی که نسبت را فرع بر وجود مضاف و مضاف‌الیه می دانند ، به نسبت اهمیت نمی دهند . اما در مقابل آنان ، گروهی دو طرف نسبت را چندان مهم نمی شمارند و هر دو را محکوم حکم نسبت می‌دانند مارشال مک‌لوهان که می‌گفت وسیله پیام است ، مخالف استفاده از تلویزیون نبود و اصلاح آن را منکر نمی شد . او خود کارشناس وسایل سمعی – بصری بود . با این حال معتقد بود که حدود تصرف ما در دایره نسبتی که با تلویزیون داریم محدود است ،‌ یعنی ما نمی‌توانیم ماهیت آن را تغییر دهیم و با آن هر چه می‌خواهیم بکنیم .

    قبلاً اشاره کردیم که تکنیک جدید وسیله‌ای نیست که برای رسیدن به مقصدی فراهم شده باشد . تکنیک عین قدرت است ، نه پاسخ به مسئله و مشکل . مگویید که تکنیک راه‌ها را کوتاه و حل بسیاری از مسائل را آسان کرده است . من منکر این نیستم ، بلکه از اصل و ماهیت تکنیک سخن می گویم . مقصود این است که پیدایش تلویزیون گرچه با پیشرفت علم و در مرحله‌ای از این پیشرفت صورت گرفته است ، اما پاسخ به یک مسئله علمی و نتیجه سعی در رفع یک مشکل عملی نبوده است . تلویزیون امکانات ما را در عالمی که در آن بسر می‌بریم افزایش داده است . یعنی این طور نبوده است که روزی ناگهان کسانی به فکر افتاده باشند که فی المثل برای ایجاد مشغولیت یا رساندن خبر ، پیام و... وسیله‌ای بسازند و آن وسیله صرفاً در خدمت ابلاغ پیام‌ها و رساندن اطلاعات باشد . چون رادیو و تلویزیون وسیله ابلاغ و ارسال پیام و اطلاعات است ،‌ به اشکال می‌توان پذیرفت که برای این مقصود اختراع نشده باشد . حتی اگر بگوییم که داشتن اطلاعات در جامعه جدید یک امر ضروری شده است و این ضرورت ،‌ پیدایش وسایل مخابراتی جدید را اقتضا کرده است ، ظاهراً دعوی مدعی را اثبات کرده‌ایم ، زیرا سخن این بود که اختراع تلویزیون در پاسخ به یک مسئله نظری یا برای رفع بعضی مشکلات عملی نبوده است ، اما بعد گفتیم که اطلاعات و وسایل اطلاع رسانی از ضروریات عالم کنونی است ،‌ پس لابد نیاز به اطلاع رسانی ،‌ انگیزه‌ی پدید آوردن وسایل بوده است . رفع این تناقض دشوار نیست ، زیرا نیازی که اثبات کردیم ، نیاز عالم بود نه نیاز اشخاص ، ونیازی که منکر شدیم ، نیاز ناشی از مواجهه با مسائل و همچنین نیاز نفسانی بود .

     عالم جدید بدون اطلاعات و وسایل مخابراتی کنونی دوام نمی یابد . رادیو و تلویزیون از اجزای مقوم عالم کنونی است و جای خاصی در آن دارد و اگر نبود ،‌ این عالم علیل و ناقص الخلقه بود .(‌ اکنون هم عالم علیل است ، اما علت آن نقص عضو نیست ) البته ممکن است بگویید که این عالم چیزهای خوب بسیاری را نیز فاقد است و هیچ عالمی نیست که همه چیز را به کمال داشته باشد . پس آیا باید تمام عوالم را ناقص الخلقه دانست ؟ وقتی می‌گوییم اگر عالم جدید تلویزیون نداشت ناقص الخلقه بود ، مراد این است که تلویزیون در قوام آن موثر است و حال آنکه مثلاً عالم یونانی یا رومی برای اینکه موجود باشد ، به تلویزیون نیازی نداشت . به عبارت دیگر ، باید فرق گذاشت میان چیزهایی که مامی‌گوییم خوب است که یک تاریخ و یک عالم آنها را داشته باشد و چیزهایی که وجودشان متقضای ذات آن عالم است . مثلاً پای بندی به فضای خوب است ،‌ اما از لوازم ذات عالم متجدد نیست ،‌ حال آنکه علم جدید نمی‌تواند از این عالم منفک شود . حتی کسی ممکن است بگوید در عالم جدید مهر نیست ،‌ عشق نیست ، هنر بزرگ مرده است ، بشر تنهای تنهاست . اینها مسلماً نقص است ، اما این نقص‌ها نقص کلی است و در قیاس با عوالم دیگر و در تذکری که بشر پیدا می‌کند آشکار می‌شود ،‌ ولی نقص یک عضو در ارگانیسم چیز دیگری است . تلویزیون جزئی از این عالم است اگر عالم کوچک نشده بود و تاریخ ما تاریخ واحد جهانی نبود و هر منطقه فرهنگی صرفاً به اطلاعات و خبرهای خاص خود گوش می‌کرد و نیازمند خبر همه جا و همه چیز نبود ،‌رادیو و تلویزیون هم یا به وجود نمی آمد ، یا یک امر تفننی می‌بود . خبر با صرف وجود گیرنده خبر و مخبر پدید نمی آید ؛ خبر شونده می‌خواهد . همه‌ی مردم شنونده هر خبری نیستند ؛ هر کس خبر عالم خود را می‌شنود . تلویزیون هم اطلاعات و اخبار عالم کنونی را برای اهل این عالم پخش می‌کند و به همین جهت ، موثر است و می‌توان از آن استفاده کرد .

     ماهم در صورتی می‌توانیم برنامه‌های خوب برای تلویزیون تهیه کنیم که روابط و مناسبات و گوش و زبان عالم را بشناسیم . یعنی ما که برنامه‌های تلویزیونی می‌سازیم ، غیر از آدم‌های قبل از تاریخ تلویزیون هستیم . ما در نظم عالمی وارد شده‌ایم که حتی نیازهای ما نیز به تبع این نظم معین می‌شود . یکی از این نیازها ، نیاز تلویزیون است و تلویزیون می تواند آینه نیازهای دیگر باشد درست است که در همه جا کسانی هستند که از برنامه‌های تلویزیون اظهار نارضایتی می‌کنند ، اما این ناراضی‌ها نمی‌توانند تلویزیون را از خانه خود بیرون بیندازند . حتی نارضایتی آنان دلیل بر نیازشان است و به‌ هر درجه که ناراضی شوند باز هم تلویزیون را نگاه می‌دارند و به آن نگاه می کنند . ناراضی بودن از برنامه تلویزیون مستلزم توقع اصلاح وبهبود آن است و هرگز نمی‌توان برنامه‌هایی ترتیب داد که بی‌عیب و نقص باشند یعنی در هیچ برنامه‌ای ایده‌آل یافت نمی شود و نمی‌توان تهیه کرد . مع ذلک ، گردانندگان رادیوها و تلویزیون‌ها همواره می‌کوشند که برنامه‌های بهتری تهیه کنند و با توجه به این امر است که می‌توانیم از تلویزیون مطلوب سخن بگوییم ، زیرا هر کس که درصدد اصلاح برمی آید ،‌ حتی اگر به صورت مبهم هم باشد ، یک صورت ایده آل را در نظر دارد . این صورت مطلوب و تلویزیون خوب چیست می‌توان آن را فراهم کرد ؟

    تلویزیون خوب شرایطی دارد و از آن شرایط جدا نمی‌شود ؛ یعنی حداقل این است که ناآشنایان با عالم تلویزیون نمی‌توانند برای آن برنامه تهیه کنند .فی المثل اگر گردانندگان تلویزیون بخواهند فارغ از عالمی که در آن به سرمی‌برند اگر بتوانند فارغ باشند آنچه را خود دوست می‌دارند و می‌پسندند پخش کنند ،‌ شکست می‌خورند . آنها حتی اگر اهل صلاح و فضیلت ومعرفت باشند و بخواهند با تلویزیون صرفاً درست معرفت بدهند ، موفق نمی شوند . اگر فکر کنیم که می‌توانیم در شرایط کنونی ، تلویزیونی داشته باشیم که سراسر درس معرفت و فضیلت بدهد و حکمت بیاموزد و تمام گفتارها را با نکات پند و عبرت بیامیزد ، بهتر است از این فکر منصرف شویم و از این حسن نیت و پاکی ضمیر برای شناخت امکانات و وضع خود استمداد کنیم و راه استفاده از امکانات را بشناسیم .

     از این سخت ممکن است استنباط شود که باید به دنیای موجود و رسوم آن تسلیم شد و چون تلویزیون ابتدا در غرب پدید آمده و رسوم برخورداری از آن را غربی‌ها وضع کرده‌اند ، ما هم باید کورکورانه از آنها پیروی کنیم . البته کمتر تلویزیونی می‌تواند تمام برنامه‌هایش را خود تهیه کند و اگر بخواهد همه را نیز از خارج بخرد ، کارش دشوار می شود . یک تلویزیون نسبتاً موفق ، بیشتر برنامه‌هایش را با امکاناتی که در اختیار دارد فراهم می‌کند و در صورتی کارش رونق می گیرد که امکانات کافی داشته باشد و بداند که از آن امکانات چگونه می‌توان استفاده کرد . این امکانات را چگونه و از کجا باید فراهم کرد ؟ ومگر نه این است که باید باعالم خاص تلویزیون هماهنگ شد تا بتوان تلویزیون خوب داشت ؟

     این هماهنگی مفهوم مبهی است ، زیرا ممکن است از آن چنین برداشت شود که باید از غرب تقلید کرد . به طور کلی یک سازمان رادیو – تلویزیون در دنیای کنونی سه وضع می تواند داشته باشد ؛ یکی وضع تلویزیون‌های کشورهای غربی و عالم به اصطلاح توسعه یافته ، ودیگر ، وضع تقلید و تسلیم و وابسته شدن به هر چه که از کانال‌های تلویزیون غرب پخش می‌شود ؛ اما وضع سوم چه می تواند باشد ؟ مگر غیر از این دو وضع ، وضع دیگری می‌توان تصور کرد ؟ دارندگان تلویزیون یا خود سازنده و اداره کننده‌اند ، یا خریدار مقلد و مصرف کننده صرف آری ،‌وضع دیگر وضع احتیاط و آماده بودن است . در این وضع با رادیو و تلویزیون کنار می آییم بی‌آنکه مقهور آن باشیم ، زیرا می‌دانیم که نمی‌توانیم از تلویزیون صرف نظر کنیم و اگر باید آن را داشته باشیم ، چرا صورت خوب و بهترین صورت آن را نداشته باشیم ؟

     ظاهراً بسیار مشکل است که آدمی در عالمی به سر برد که با آن عالم یگانه نباشد و مشکل‌تر این است که بخواهد با شأنی از شئون این عالم کنار آید . من فعلاً در مورد این مسئله بسیار دشوار بحث نمی‌کنم و صرفاً برای اینکه وضع سوم را تا حدی روشن سازم ، می‌گویم برای ما که نمی‌خواهیم علم ، نظم سیاسی و اداری و ترتیبات آموزش و ترافیک و بازار را رها کنیم ، یک تلویزیون خوب ، با اداره خوب و مدرسه خوب و ترافیک خوب ملازمت یا حداقل مناسبت دارد و اگر نقص در جایی باشد باید اصلاح شود می‌تواند واسطه‌ی خوبی باشد .

     من در شرایط فعلی بهبود تلویزیون را در این می دانم که به مسائل و مشکلات زندگی مردم بپردازد درس ومدرسه در همه جا مهم است ،‌ اما برای ما که تقریباً ثلث جمعیت کشورمان محصل مدرسه‌اند اهمیتش بیشتر است تلویزیون در امر آموزش به دانش آموزان چندان کمک می‌کند که وظیفه اصلی تلویزیون اصولاً آموزش مطالب درسی نیست بلکه باید مشکلات امر آموزش و پرورش را در حدی که بتوان به حل آن پرداخت مطرح کند ومسلماً می‌تواند در به هم پیوستن همت‌ها برای ادای چنین امر مهمی نیز اثر داشته باشد . اما اگر اصلاح آموزش و پرورش و تغییر نظام اداری ابتدا باید به نظر محققان و متفکران و صاحب نظران برسد ، اموری وجود دارد که طرح آن آسان‌تر است و شاید نتایج آن هم زودتر آشکار شود . امتحان ورودی دانشگاه‌ها و ترافیک مثال خوبی است . همه دانش آموزان دبیرستانی علاقه دارند که به دانشگاه بروند و اگر راه‌ها باز بود ، اکثریت داوطلبان به دانشکده‌های پزشکی و فنی می‌رفتند در ظاهر این روحیه نشانه کمال طلبی و مصلحت بینی است ، اما در حقیقت حاکی از یک بیماری اجتماعی و فرهنگی است . شاید صدا و سیما بتواند در این باب به مردم توجه و تذکر بدهد ، اما در مسائلی مثل ترافیک کار آسان‌تر است .

    در ترافیک فعلی ، مردمی که در برخورد با یکدیگر معمولاً جانب ادب را فرو نمی‌گذارند ، در خیابان ، چهار راه و میدان ،‌ چه پیاده باشند چه سواره و چه منتظر اتومبیلی باشند که آنان را به مقصد برساند ، رعایت هیچ قانونی نمی‌کنند . رانندگان اتومبیل‌ها با قوانین و قواعد رانندگی اُنس و هماهنگی ندارند و به هر جا بتوانند می روند و هر جا بتوانند تواقف می‌کنند . گاهی در کوچه و خیابان نمایش دیوانگی می دهند و گمان می‌کنند که مشغول هنرنمایی هستند . پیاده‌ها کاری به این ندارند که خیابان معبر اتومبیل‌ است . گاهی چنان با طمأنینه و وقادر در عرض خیابان راه می‌روند که گویی در حیاط خانه خود به قدم زدن مشغولند ! رادیو و تلویزیون در این مورد چه می‌تواند بکند ؟

     آسان‌ترین کار این است که خبرهای ترافیک را منتشر کنند و قواعد را بگوید . اینها گر چه لازم است ، ولی وظیفه خاص پلیس راهنمایی و رانندگی است که به هر طریق باید آن را انجام دهد و البته از تلویزیون هم استفاده کند . اما کار تلویزیون چیز دیگری است . پلیس وظایف اداری و انتظامی خود را انجام می دهد و البته باید به فکر بهبود امور باشد ، اما تلویزیون زبان دیگر و امکانات وسیع‌تری دارد . این که یک مامور رسمی بیاید و به زبان رسمی و خشک قانون به مردم تذکر دهد که قواعد را رعایت کنند ، درد اصلی واساسی را درمان نمی‌کند مقررات را معمولاً هر کس که گواهی نامه رانندگی می‌گیرد کم و بیش می‌داند و عیب ترافیک ما از ندانستن مقررات نیست سر هر چهار راه علامت زده‌اند که اتومبیل‌ها توقف نکنند ، اما همه مسافران در همان جای ممنوع ازدحام می‌کند و اتومبیل‌ها هم همان جا می‌ایستند و اشخاص را سوار و پیاده می‌کنند خط کشی خیابان‌ها و جاده‌ها تقریبا در نظر رانندگان امر زائدی است و از چپ به راست و از راست به چپ رفتن یک امر عادی شده است بگذریم از اینکه کم نیستند کسانی که از لا به لای اتومبیل‌ها راه خود را باز می‌کنند و نظم خیابان و آرامش اعصاب مردم را بر هم میزنند و وضع عصبی رانندگان دیگر را مختل می‌سازند ( من هرگز ندیده‌ام که پلیس کاری به اینها داشته باشد . پلیس کم‌ترین و البته شایع‌ترین تخلف‌ها را می‌بیند و متخلف را جریمه می‌کند .) 

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله چگونه می‌توان با تلویزیون کنار آمد

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت