روان شناسی بلوغ به بررسی تغییرات و ویژگیهای مربوط به بلوغ در جنبههای مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی میپردازد و فرآیند بلوغ را به عنوان پدیده مهم در انتقال از کودکی به بزرگسالی مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
تاریخچه روان شناسی بلوغ
در مطالعه تغییرات مربوط به بلوغ "ارسطو" تغییرات خاص از بلوغ جنسی را شرح داده و همچنین به تغییرات روانی همزمان با این تغییرات اشاره کرده است. "ژان" "ژاک" "روسو" در قطعهای از خطابه مدیحه سن برنارد به بوسوئه و همچنین در کتاب چهارم امیل از اسرار دوران بلوغ که آن را تولد ثانوی نامیده است، بحث مینماید. اولین مقاله معتبر و علمی در رابطه با بلوغ توسط برنمایم در سال 1891 منتشر شد و بالاخره با پژوهشهای گسترده استانلی هال به عنوان پدر روان شناسی بلوغ (نوجوانی) این مطالعات وارد حیطه روانشناسی شد.
مباحث مورد بحث در روان شناسی بلوغ
مفهوم بلوغ و تفاوت آن با نوجوانی
بررسی و تعییم مفهوم بلوغ از طرف روان شناسان بلوغ و صاحب نظران سایر حوزههای مورد بررسی قرار گرفته است. اکثریت قریب به اتفاق صاحب نظران در مورد واژههای بلوغ و نوجوانی توافق ندارند و معمولا پیدا کران نظریهای مشترک بین آنها کار دشواری است. عمدتا توجه به تغییرات جنسی در اکثریت تعاریف مورد تاکید بوده است و بلوغ را مرحله شروع تغییرات جسمی و جنسی دانستهاند که در آغاز نوجوانی اتفاق میافتد.
ویژگیهای بلوغ ، مراحل بلوغ ، انواع بلوغ ، سن بلوغ ، معیار بلوغ ، علل بلوغ
از دیگر مباحث مورد بحث در روان شناسی بلوغ است که توسط روان شناسان بلوغ مورد بررسی قرار گرفته و نظریاتی ارائه شده است.
عوامل موثر در بلوغ
در این مقوله روان شناسی بلوغ تاثیر عواملی چون عوامل اجتماعی ، اقتصادی ، زمان ، عوامل عصبی و هورمونی را مورد بررسی قرار میدهد. نظریات ارائه شده در این مقوله با انجام پژوهشها و تحقیقات اجتماعی ، زیستی و ... در جوامع مختلف بدست میآید.
بررسی آگاهی از تغییرات بلوغ و بازتاب آنها در شخصیت
از مقولههای مهم و مورد علاقه روان شناسی بلوغ است. توجه به نگرانیهای ناشی بویژه بلوغ جنسی و هموارسازی طی این مسیر برای نوجوان از دیدگاه روان شناسی نوجوانی حائز اهمیت است.
ارتباط روان شناسی بلوغ با سایر حوزههای علمی
از آنجائیکه بلوغ به عنوان یک مفهوم کلی و گسترده جنبههای مختلفی از رشد را شامل میشود مثل بلوغ جنسی و جسمی ، بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی ، بلوغ اقتصادی و .... روان شناسی بلوغ علاوه بر ارتباط تنگاتنگ و عمیق خود با سایر حوزههای روان شناسی همچون روان شناسی رشد ، روان شناسی شخصیت ، روان شناسی بالینی و مشاوره با دیگر شاخههای علمی نیز ارتباط گستردهای دارد.
در بررسی ویژگیهای بلوغ اجتماعی و تغییرات خاص از آن در زندگی نوجوان روان شناسی بلوغ عمدتا از علوم اجتماعی و نظریات و مباحث موجود در این شاخه سلاحی جوید. در پیوند بین روان شناسی بلوغ و علوم اجتماعی پرسشهایی چون یک جامعه چه استنباطی از بلوغ دارد، چه نقشی برای فردی که دوران بلوغ را سپری میکند میشناسد و شیوه تاثیرگذاری آن بر سهولت بلوغ چگونه است.
بنابراین پیوند تغییرات روانی دوارن بلوغ ، طول بلوغ و ... نشان دادهاند. پژوهشهای اریمان و همینطور تحقیقات لاندیس بر این تفاوت صحه گذاردهاند. لاندیس سه نوع ساخت اجتماعی شامل جامعه بدوی ، روستایی و شهری را بر شمارد که بلوغ افراد خود را به شیوههای متفاوتی تحت تاثیر قرار میدهند.
پژوهشهای مارگرت مید در مورد قبایل جزیره ساموا و گینه نو نیز از آثار به نسبت قدیمی جامعه شناختی و مردم شناختی است که به تاثیر عوامل محیطی در دوارن بلوغ توجه داشت. مید نشان داده است که علائم بلوغ را نباید تنها معلول تغییرات درونی و جسمانی دانست و این عوارض بر حسب شرائط و اجتماعی بسیار متنوع خواهند بود.
از سوی دیگر در مباحث مربوط به بررسی علائم جسمی و ظاهری بلوغ بین روان شناسی بلوغ و علوم زیستی و فیزیولوژیک پیوندی برقرار میشود. شناسائی علائم بلوغ در حیطه جسمی و جنسی شامل رشد صفات اولیه و ثانویه جنسی ، رشد قد ، وزن ، اندامهای داخلی مثل قلب ، ششها و ... سوخت و سازها و نیازهای تغذیهای ، تونایی بدنی و عضلانی و شیمی خون ، ارتباط بین روان شناسی بلوغ و علوم زیستی را مستحکمتر میسازد.
یافتههای حاصل از تحقیقات زیستی و فیزیولوژیک مواد خاص برای تحقیقات روان شناسی بلوغ به شمار میروند. در کنار بروز تغییرات طبیعی و همهگیر بلوغ مواردی در این دوارن ظاهر میشود که ریشه به هنجار نداشته و اغلب به عنوان ویژگیهای نابهنجار دوران بلوغ به شمار میروند. برخی انحرافات و بزهکاریها و رفتارهای نابهنجار با دوارن بلوغ ارتباط دارند و همچنین شروع برخی اختلافات روانی دوره بلوغ شناسایی شده است. در این حیطه روان شناسی بالینی ، روان شناسی مشاوره و علوم تربیتی با روان شناسی بلوغ وارد عمل میشوند
به عنوان مثال آشنایی با یافتههای روان شناسی بلوغ برای متخصصان علوم تربیتی و بالینی و مشاوره از جهت تشخیص طبیعی بودن یا نابهنجار بودن رفتار ارجاع داده شده بسیار حائز اهمیت است. همچنین در برنامهریزیهای مربوط به آموزش و تربیت ، به عنوان مثال ارائه بینش صحیح به نوجوانان در جهت شناخت بلوغ و ایجاد واقع بینی در آنان مورد توجه فراوان میباشد.
روش پژوهش در روانشناسی بلوغ
روش و پژوهش در این حوزه نیز همچون سایر حوزههای روانشناسی با روشهای علمی پژوهشی صورت میگیرد. به لحاظ ارتباط تنگاتنگ این شاخه با علوم زیستی و اجتماعی و از روشهای آزمایشی و غیر آزمایشی (با سهم بیشتر تحقیقات غیر آزمایشی) رایج است.
زندگی نامه ویرجینیا وُلف :
ویرجینیا وُلف ، بانوی رمان نویس بزرگ بریتانیایی در صبح یکی از روزهای مارس سال 1941، پشت میز کار خود قرار گرفته ، یادداشتی را با مضمون «وداع با دنیا» برای خواهر و همسرش (لئونارد وُلف) که سردبیر مجله political Quarterly بود ، می نویسد . سپس چوبدستی اش را برداشته و گردش مورد علاقه خود را شروع می کند . همسرش وقتی این نامه را می بیند ، با نگرانی به سوی او می دود . اما وقتی به رودخانه می رسد ، تنها چوب دستیش برروی چمن زار افتاده و .......
این رمان نویس بزرگ ، در سال 1882 در لندن به دنیا آمد . چون ، تنها سیزده سال داشت که مادرش را از دست داد و هفت سال بعد پدرش را نیز از دست داد . به همین خاطر به صورت دختری زود رنج و حساس پرورش می یابد . ویرجینیا دو سال قبل از شروع جنگ جهانی اول با لئونارد سیدنی وُلف ازداج کرد . لئونارد وُلف روزنامه نگاری آزاد و منتقد ادبی بود .کمی پس از ازدواج ، عمارت عظیم آنها واقع در بلومزبری به عنوان هسته مرکزی انجمن هنری انگلستان با نام «گروه بلومزبری» مطرح گردیده و روشنفکرانی همچون کلیو بلِ منتقد ، ای.ام فورسترِ رمان نویس ، لیتون استراچی زندگینامه نویس و جان مینارد کینس اقتصاددان در آن شرکت داشتند . ویرجینیا در اتاق همین ساختمان که کتب و آثار شیرازه بندی نشده وی ، ستونهای آن را تشکیل داده بودند ، اولین رمان خود را به رشته تحریر در می آورد . نخستین رمان خود را در سال 1915 به صورت بیوگرافی و با نام «سفر به خارج» را نوشت . از آثار او می توان به «اتاق یعقوب» (1922)، «خانم دالوی» (1925)، «به سوی فانوس دریایی»1927 اشاره کرد . مقالات انتقادی وُلف از زبانی صریح و روشن برخوردار بود . مادیگرایی در زمانهای مختلف را بیان می نمود . همچنین نوشته های بسیاری را در مورد روابط دو جنس زن و مرد را به رشته تحریر درآورد . در مقاله ای نیازهای زنان عصر مدرن را در برخورداری از استقلال و آزادی را این چنین بیان نمود : «آنها نیازمند درآمدی بالغ بر پانصد پوند در سال و اتاقی تحت مالکیت خود هستند» . شخصیت وُلف چون حبابی بسیار نازک است . زیرا با مطالعه زندگینامه وی که در سال 1960 توسط همسرش لئونارد وُلف منتشر شد ، به شخصیت درونی او پی می بریم . شاید هنگامی که در کنار رودخانه ایستاده و فکر خودکشی را در ذهن خود می پروراند ، خودکشی اسمیت را در کتاب خانم دالوی را به خاطر می آورد . در آن چنین بیان شده است : «انسان جانور منزجر و تنفر آوری است که از سوراخ بینی او خون میچکد ، آری همه دنیا چنین گفته اند که خودکشی کن ، خودکشی کن.»
ویرجینیا وُلف کار نویسندگی حرفه ای خود را از سال 1915 با انتشار نخستین رمانش «سفر خارج» آغاز کرد که نوشتنش هفت سال به درازا کشیده بود . این رمان کمابیش قراردادی است ولی در آثاری که پس از آن انتشار یافت به ویژه «اتاق جیکاب» (1922) و «خانم دالووی» و «طرف فانوس دریایی» (1927) و «امواج» (1931) و «بین پردهها» (1941) ، ویرجینیا وُلف روزبهروز شیوههای نامتعارفتری برای نشان دادن خویش از زندگی و واقعیت پدید آورد . او در مقاله «آقای بنت و خانم براون» ناخرسندی بسیار خود را از واقعیت دنیای قصههای نویسندگان ناتورالیستی مانند جان گالزوردی و هربرت جورج ولز و آرنولد بنت بر زبان آورد . او در جای دیگری میگوید : «زندگی مانند چراغ های تزئینی متقارن دو طرف درشکه نیست . هاله نوری است ، محیط شفافی است که ما را از آغاز تا فرجام ذهن در بر می گیرد .» برای رخنه در این محیط ، برای نشان دادن «خود زندگی» ، باید به «جریان اندیشه ، جریان سیال ذهن» دست پیدا کرد که محمل ذهنی آن است . در پی این هدف ، وُلف روزبهروز بیشتر از ظواهر زده و به جستجوی ساختار داستانی پرداخت که به طور معجزهآسایی بدون دیوار و پله هم قابل سکونت بود . این تلاش وی موجب شد دوست و منتقدش ادوارد مورگان فورستر از خود بپرسد آیا او تند نرفته است : «نه داستانی میگوید نه پیرنگی می بافد . یعنی میتواند شخصیتی بیافریند؟ «شخصیتی در نخستین رمان او می گوید : « میخواهم رمانی بنویسم درباره سکوت ، درباره چیزهایی که مردم نمیگویند. « در رمان ماقبل آخرش امواج به این مقصود بسیار نزدیک می شود . آرزوی زدودن همه تفاله و مردگی و پیرایه و ارائه تمام لحظه ، هر چه در بر دارد ، در خاطرات نویسنده او برآوردن نزدیک می شود . نشانی از داستان و پیرنگ و گفتگو و شخصیتپردازی (به معنی رایجشان) بر جای نمی ماند . در عوض ، جریان افکار و احساسات شش شخصیت را داریم که به صورت رویایی عرضه می گردد .
نوشتن همه زندگی وُلف بود و به معنایی کاملا حقیقی ، مایه دوام او در برابر جنون و مرگ .
اگر امواج یک رمان نامتعارف بود ، نقش روی دیوار یک داستان نامتعارف است و شیوه او را به زیبایی نشان می دهد . راوی که پیداست خود وُلف است ، نقشی را روی دیوار به خاطر میآورد . نقش چه بوده است؟ در پایان به آن پی می بریم و گویی پیرنگ همین بوده است . ولی نکته پیرنگ نیست ، همچنان که ارضای چنین کنجکاوی نیز هدف زندگی نیست . نکته این است که آن نقش ،گرانیگاه خیل وسیع تداعی های آزادی می گردد که از شکسپیر تا حقوق زنان را در بر می گیرد . اما همه به همان پرسش های بنیادین هنر وُلف برمی گردند : چیستی واقیت و خود زندگی . اگر برخیزم و معلوم کنم که نقش روی دیوار در واقع سر یک میخ است ، چه عایدم می گردد ؟ دانش ؟ دانش چیست؟ او با این پرسش دانش شناسانه بازی میکند . اما زندگی چه ؟ پس اگر بخواهیم زندگی را با چیزی مقایسه کنیم ، باید آن را تشبیه کنیم به پرتاب شدن در تیوب با سرعت پنجاه مایل در ساعت و فرود آمدن در انتهای دیگر بدون حتی یک سنجاق باقی مانده در موها ! پرتاب شدن به پیشگاه خدا سرتا پا برهنه! ولی این نقش ها مانند دانه شنی که صدف برگردش مروارید میسازد ، هستههای هنر وُلف و پیوند ناپایدار او با سامانمندی و تندرستی بودند . او در سال 1941 خود را در رود اوز غرق کرد . چنان که داستان می گوید : الیاف یک به یک زیر فشار سرد گزاف زمین پاره میشوند