روابط زناشویی
فصل اول
روابط زناشویی
عاشق شدن ساده است، اما عاشق باقی ماندن به مراتب دشوارتر است، همه ما خواهان عشق پردوام هستیم. همه ما می خواهیم شاد زندگی کنیم. کسی نیست که به عمد عاشق بشود و برنامه جدایی را هم طراحی کند. اوا در عمل این اتفاق می افتد وقتی این اتفاق افتاد، آزار می دهد. در آمریکا از هر دو ازدواج یکی به طلاق می انجامد و از جمله زوجهایی که با هم می مانند درصد قابل ملاحظه ای از زندگی کردن با یکدیگر خشنود نیستند و اینها آمار خوشایندی نیست. پیامی دارند. می گویند اگر قصد ازدواج دارید بدانید که ممکن است ازدواجتان به شکست بینجامد. البته هیچ کس حاضر نیست در کاری که امکان 50 درصد شکست وجود دارد سرمایه گذاری بکند. با این حال اتفاقی است که می افتد. البته هیچ تضمینی قطعی وجود ندارد که ازدواجی صد در صد برای همیشه دوام بیاورد اما می توانید مهر و محبت میان خود و همسرتان را حفظ کنید.
بعضی ها به ظاهر زندگی زناشویی خوبی دارند اما در
واقع مهر و محبت از میانشان رخت بربسته است
بسیاری از زوج ها در کنار هم زندگی می کنند و حال آنکه مهر و عشق از میانشان رخته است. اینها منزوی ترین اشخاص هستند1.
راه حل های مختلف:
اغلب اشخاص نمی دانند که چگونه مسائل زناشویی خود را حل کنند و به همین دلیل روش های مختلفی را بر می گزینند در راه حل نخست مشکلات را ندیده می گیرند و دل به این می بندند که این مشکلات به خودی خود بر طرف شوند بعضی دیگر در مقام توجیه می گویند، رابطه زناشویی صد در صد بی عیب و نقص وجود خارجی ندارد. توقع بیشتر داشتن غیر واقع ؟ و بی توجهی به حقایق است. جمعی دیگر همه تقصیرها را به گردن همسرشان می اندازند و چه بسا با همسرشان متارکه می کنند و چون تن به ازدواج مجدد می دهند می بینند با همان مشکلات قبلی رو به رو می شوند
یکی از راه های برخورد با مسائل زناشویی این است
که تقصیر را به گردن همسرمان بیندازیم
بسیاری از ازدواج ها در مقطعی از زندگی مشترک خود به این نتیجه می رسند که همسرشان را دوست ندارند. در این میان دوستان ، بستگان و حتی روان شناسان به آنها می گویند:«بالغانه فکر کن. به واقعیت ها توجه داشته باش. عشق شاعرانه نمی تواند ادامه دار باشد.» اما این دوست نیست. بر خلاف باورهای رایج، عشق شاعرانه هم می تواند پر دوام باشد. شعله های عشق و مهر و محبت می تواند هم چنان سرکش باشد و بر روشنی آن افزوده گردد.1
باز آموزی درس مهر و عشق
اگر می خواهید در مقایسه با پدر و مادرتان زندگی زناشویی بهتری داشته باشید، اگر می خواهید مهر و عشق به زندگی شما حاکم شود، باید به خود زحمت بدهید و روی آن کار کنید. به خود بگویدید که باید در زمینه مهر و عشق آموزش بیشتری داشته باشید، بدانید که این تنها شما نیستید که به این آموزش احتیاج دارید. وقتی به اطراف خود نگاه می کنید، می بینید که افراد بسیار به این بازآموزی نیاز دارند. غرور را کنار بگذارید ، نیاز به صمیمیت بیشتر، قدردانی و مهر و عشق بیشتر را بپذیرید.
ساده ترین راه آموختن این است که وانمود کنید در این زمینه چیزی نمی دانید. در نقش یک مبتدی ظاهر شوید. غنا بخشیدن به زندگی زناشویی به نظر اسرار آمیز می رسد، به نظر می رسد که درک کردنش دشوار است، مگر اینکه روی آن تمرین کنید و به احاطه لازم برسید. غنی ساختن و سرشار نمودن زندگی زناشویی موضوعی فرا گرفتنی است.2
روابط سرشار
همه ما دانسته یا نادانسته برآنیم که زندگی زناشویی خود را غنا بیشتری ببخشیم. در پس زمینه ذهن همه اشخاص ، دوست داشتن و مورد مهر و عشق واقع شدن نهفته است. در پس هر انگیزه و هر رفتار ، میل مورد عشق و مهر واقع شدن ، میل به قدردانی و میل به سهیم شدن مهر و محبت خود با دیگران نهفته است.
صحبت کردن درباره مهر و عشق و اینکه بگوییم همه در این زمینه قصد دارند کافی نیست. پس از ساله مشاوره با زوجهایی که در روابط خود با مشکل رو به رو بودند به این نتیجه می رسیم که در اغلب موارد تقصیری متوجه اشخاص نیست، بلکه در روشی که آنها برای سرشار شدن زندگی زناشویی شان استفاده می کردند اشکالاتی وجود دارد.
بسیاری از زوجها تصمیم می گیرند که روابط زناشویی خود را بهبود بخشند اما مأیوس می شوند. دلیل ناکامی آنها این است که از مهارت های ارتباطی مؤثر بی بهره و آنها را نیاموخته اند. هر چه می خواهند روابط خود را مستحکم تر کنند. ناموفق تر ظاهر می گردند. در نتیجه این مسائل نادیده انگاشته شده روی هم انباشته می شود.
برای ایجاد مهر و عشق در زندگی زناشویی نیازی به تغییر دادن خود نیست، نیازی به تغییر دادن دیگران نیست. در واقع این تغییر خود به خود اتفاق می افتد. هر چه بیشتر برای تغیرر دادن رفتار خود تلاش کنید، بیشتر از خویشِ واقعی خویش دور می شوید. اشکالی در تغییر دادن خود وجود ندارد مگر اینکه میان شما و خویش واقعی تان فاصله بیندازد. اگر تقصیر با انگیزه عداوت و در حق همراه باشد، مهر و عشقی تولید نمی شود ممکن است توانمند تر و یا حتی شغل بهتری و دوستان جدیدی پیدا کنید. اما خود را بیشتر دوست نخواهید داشت.1
نشانه های خطر
به این نتیجه رسیده ایم که در هر ازدواجی وقتی روابط احساسی ضعیف می شود، چهار علامت خطر وجود دارد که خبر از کاهش مهر و عشق می دهد. اگر می خواهید با از دست دادن احساس عشق در ازدواج خود رو به رو نشوید، اگر می خواهید شور و شوق را در خود زنده نگه دارید، مواظب این چهار علامت خطر باشید:2
1- مقاومت 2- رنجش 3- بی اعتنایی 4- سرکوب
1- مقاومت: در هر ارتباط طبیعی انسانی تا حدودی مقاومت میان زن و شوهر وجود دارد. مقاومت زمانی آغاز می شود که احساس می کنید در برابر رفتار، گفتار یا احساس همسرتان مقاومت می کنید. ابتدا در ذهن خود رفتار، گفتار یا احساس او را مورد انتظار قرار می دهید و سپس احساس می کنید که می خواهید کمی از او فاصله بگیرید. به عنوان مثال: به اتفاق همسر خود در یک مهمانی شرکت کرده اید و به روال همیشه داستانی را که معمولاً در مهمانیها تعریف می کند برای مهمانان شروع به شرح دادن می کند و شما با خود می گویید: «اَه، نه باز هم داستان قدیمی» و یا همسرتان از شما می خواهد قبضی را در بانک بپردازید و شما احساس می کنید به انجام این کار رغبت چندانی ندارید. اغلب اشخاص این مقاومت را ندیده می گیرند و وانمود می کنند که مقاومتی وجود ندارد.
اگر حقیقت احساس مقاومت خود را با همسرتان در میان نگذارید و آن را حل و فصل نکنید، این تفاوتهای جزئی روی هم انباشته می شوند و علامت دوم خطر یعنی تولید رَنجش می کنید.
نشانه آغاز مقاومت این است که احساس می کنید
از رفتار ، گفتار یا احساس همسرتان راضی نیستید.
2- رنجش: مقاومت فعال تری است. نوعی احساس بد شدید و سرزنش همسر به خاطر کاری است که او انجام می دهد. در این شرایط از رفتار همسرتان بی اندازه ناراحت می شوید.
رنجش اغلب با تجربه خشم و تنش همراه است. به لحاظ احساسی از همسرتان جدا می شوید. خشم ، ناراحتی ، حساسیت و تنفّر جملگی نشانه های خطر دوم یعنی رنجش هستند.
3- بی اعتنایی: زمانی صورت خارجی پیدا می کند که مقاومت و رنجش به حدی می رسد که نمی توانید به لحاظ احساسی با همسرتان ارتباط برقرار کنید و به همین دلیل از او کنار می کشید. ممکن است بگویید: دیگر نمی خواهیم در این باره حرف بزنم. ممکن است اتاق را ترک کنید، ممکن است با خشم از خانه بیرون بروید و یا به همسر خود توجه و اعتنا نکنید و به طور کلی لب به گفتگو با او باز نکنید. نشانه های بی اعتنایی عبارتند از : بی علاقه بودن به قرار گرفتن در کنار همسر، نقطه مقابل او صحبت کردن و غیره. بی اعتنایی نتیجه روی هم انباشت شدن رنجهاست. اگر احساس بی اعتنایی خود را با همسرتان در میان نگذارید و به حل و فصل آنها اقدام نکنید، بی اعتنایی روی هم انباشت می شود و به سطح بعدی جدایی یعنی سرکوب و فرو نشانی می انجامد.
4- سرکوب: از سایر زنگ ها خطرناک است، زمانی اتفاق می افتد که شما به قدری از مقاومت کردن ، رنجش به دل گرفتن و بی اعتنایی کردن خسته اید که به خاطر خانواده همه احساسات منفی را در خود سرکوب می کنید. سرکوب حالتی از کرختی احساسی است. خود را در لمس احساساتتان کرخت می کنید تا راحت باشید. این کرختی به بقیه ی زندگی شما سرایت می کند. زندگی برایتان ملال انگیز می شود. اغلب اوقات احساس خستگی می کنید. نکته خطرناک این است که زن و شوهری به قدری احساسات خود را سرکوب کرده اند که احساس می کنند کمترین مسئله را با هم دارند. آنها یکدیگر را مجاب کرده اند که شاد و خوشحالند.
یکی از دلایل سرکوب احساسات، این عواطف و احساسات شما با تصویر ذهنیتان ناسازکاری دارده به سرکوب آنها می پردازید اشخاص معمولاً احساساتی را ابراز می کنند که در ابرازش راحت باشند.
1 گری، جان عشق پایدار ، چاپ سوم، ص 35
1 همان کتاب ، ص 36
2 همان کتاب ص 37
1 همان کتاب ص 38
2 همان کتاب ص 51