تاریخچه مدیریت مالى
در سال ۱۹۰۰، مدیریت مالى یک رشته علمى شد. از آن زمان تاکنون وظایف و مسئولیتهاى مدیریت مالى همواره دستخوش تغییر بوده است و تردیدى نیست که در آینده نیز شاهد تغییرات بیشترى خواهد بود.
تا سال ۱۹۰۰، مدیریت مالى جزئى از اقتصاد کاربردى بود. طى دو دهه ۱۸۹۰ و ۱۹۰۰، چندین شرکت بزرگ آمریکائى درهم ادغام شدند. ۱۸ شرکتى که بهدنبال این ادغامها بهوجود آمدند نیمى از کل تولیدات صنایع مربوط را در دست گرفتند
این ادغامها نیازمند سرمایههاى هنگفت بود. مدیریت ساختار سرمایه یکى از وظایف مهم مدیران شد و مدیریت مالی رشته خاصى ار مدیریت بازرگانى شد. یادآورى این نکته مهم است که در آن زمان، چگونگى تهیه صورتهاى مالى و تجزیه و تحلیل آنها دوران طفولیت خود را مىگذراند. تجزیه و تحلیلهاى مالى فقط در داخل شرکتها انجام مىشد. به آنان که در خارج از سازمان قرار داشتند، مانند سرمایهگذاران، گزارشهائى در مورد وضع مالى و عملکرد شرکتها داده نمىشد تا بتوانند در زمینههاى سرمایهگذارى تصمیمگیرى کنند.
در دهه ۱۹۳۰، شرکتهاى تولیدى مقادیر فراوانى کالا تولید کردند و سودهاى کلانى بردند. این امر باعث شد مسائل برنامهریزى و کنترل بهویژه از نظر قدرت نقدینگی بهتدریج در مبحث مدیریت مالى موردتوجه قرار گیرد. ولى تأمین مالى این شرکتها و مسائل مبتلا به ساختار سرمایه در مورد ادغامها باعث شد که مؤسسات تأمین سرمایه پدید آمدند، به تأمین مالى شرکتها از راه تضمین خرید اوراق بهاءدار منتشر شده کمکهاى شایانى کردند
با پیمایش صنایع جدید و اقدامات صنایع قدیم در راه دستیابى به تغییرات ناشى از تکنولوژى نوین و سازش با آن، مبحث مدیریت مالى نیز بر پایه علمى استوار گردید. این رشته علمى با استفاده از علوم کامپیوتر، پژوهش عملیاتى و اقتصادسنجى همچنان راه تکامل مىپیماید. این روشهاى علمى که از سال ۱۹۵۰ یکى پس از دیگرى عرضه شد، بهصورت ابزارى درآمد که شرکتها براى تجزیه و تحلیل طرحهاى مختلف سرمایهگذارى و محاسبه ریسک و بازده از آنها استفاده مىکنند. براى محاسبهٔ حداقل بازده موردنظر، تجزیه و تحلیل و تحقیقات زیادى انجام شده است.
در دهه ۱۹۵۰، نظریهاى عرضه شد به نام نظریهٔ نوین مدیریت مجموعه اوراق بهاءدار یا نظریهٔ نوین مدیریت پرتقوى the modern theory of portfoli' management اساس و مبناى این نظریه، میزان ریسک و بازدهى است که دارندهٔ مجموعه اوراق بهاءدار از آن بهرهمند مىشود. مسئلهاى که این نظریه با آن روبهرو است، درجهٔ ریسکى است که سرمایهگذار با توجه به مجموعه اوراق بهاءدار خود محاسبه مىکند و نه فقط ریسک متعلق به اقلام خاصى از آن پرتقوی).
با توجه به آنچه تاکنون گفتیم، سیر تکاملى مدیریت مالى داراى سه ویژگى مهم بهشرح زیر است:
مدیریت مالى رشتهاى نسبتاً جدید و از شاخههاى علم مدیریت است
۲. مدیریت مالى آنگونه که در حال حاضر بهکار مىرود بر تصمیمگیرى استوار است و از ابزارها با روشهاى تجزیه و تحلیل دادهها، کامپیوتر، اقتصاد و حسابدارى مالى استفاده مىکند
حرکت مستمر و سرعت فزایندهٔ پیشرفتهاى اقتصادی، نویدبخش این است که مدیریت مالى نه تنها نقشى مهمتر بر عهده مىگیرد، بلکه بر سرعت پیشرفت این رشته علمى باز هم افزوده خواهد شد تا بتواند راهگشاى مدیران شرکتهائى باشد که همواره با مسائل و مشکلات تازه روبهرو هستند.
سیاست سرمایه در گردش
ماهیت سرمایه در گردش
سرمایه در گردش یک شرکت مجموعه مبالغى است که در دارائىهاى جارى سرمایهگذارى مىشود. اگر بدهىهاى جارى از دارائىهاى جارى یک شرکت کسر گردد سرمایه در گردش خالص بهدست مىآید. مدیریت سرمایه در گردش عبارت است از تعیین حجم و ترکیب منابع و مصارف سرمایه در گردش بهنحوى که ثروت سهامداران افزایش یابد
منابع و مصارف سرمایه در گردش
دارائىهاى جارى یک شرکت از اقلام زیر تشکیل مىگردد: صندوق و بانک، اوراق بهاءدار قابلفروش، حسابهاى دریافتنی، موجودى کالا و سایر دارائىهاى جاری. بسیارى از دارائىهاى جارى از محل بدهىهاى جارى مثل حسابهاى پرداختنی، اسناد پرداختنى و وامهاى کوتاهمدت تأمین مالى مىشوند. در عین حال، برخى از شرکتها بخشى از دارائىهاى جارى خود را از محل وامهاى بلندمدت یا از محل حقوق صاحبان سهام تأمین مىکنند
استراتژى بدهىهاى جارى
اگر استراتژى مدیریت دارائىهاى جارى مشخص باشد، مدیریت بدهىهاى جارى شرکت مىکوشد تا ترکیب مطلوبى از منابع مالى تعیین کند. در اجراء چنین سیاستی، فرض بر این گذاشته مىشود که نرخ بهره وامهاى کوتاهمدت از نرخ بهره وامهاى بلندمدت کمتر است، ولى مدیران مالى باتجربه متوجه این واقعیت هستند که در مواردى هم ممکن است نرخ بهره وامهاى کوتاهمدت از نرخ بهره وامهاى بلندمدت بیشتر شود. در آمریکا، در سالهاى ۶۹ - ۷۰، ۷۳ - ۷۴ و ۷۹ - ۸۱، نرخ بهره وامهاى کوتاهمدت از نرخ بهره وامهاى بلندمدت بیشتر بود. فراتر اینکه بسیارى از شرکتها متوجه مىشوند که به هیچوجه گرفتن وامهاى کوتاهمدت براى آنها میسر نیست و به هیچ قیمتى نمىتوانند از چنین منابعى تأمین مالى کنند. حتى اگر بازار با کمبود پول و اعتبار مواجه نباشد، باز هم شیوهاى که بانکهاى تجارى براى پرداخت وامهاى کوتاهمدت در پیش مىگیرند بهگونهاى است که هزینه مؤثر این وامها چندین برابر نرخ بهره اسمى آنها مىشود
در اجراء سیاست مدیریت سرمایه در گردش، در مورد بدهىهاى جارى که هماکنون مورد بحث است، فرض بر این گذاشته مىشود که نرخ بهره وامهاى کوتاهمدت از نرخ بهره وامهاى بلندمدت کمتر است
استراتژى محافظهکارانه
مدیر محافظهکار مىکوشد تا در ساختار سرمایه شرکت میزان وامهاى کوتاهمدت را به حداقل ممکن برساند. او براى تهیه دارائىهاى جارى مىکوشد تا از وامهاى بلندمدت که بهره شناور دارند استفاده کند. اما مدیرى که بیش از حد محافظهکار است. مىکوشد بهجاى گرفتن اینگونه وامها از منبع مالى دیگرى سرمایه صاحبان سهام استفاده کند. ساختار سرمایه شرکتى که مدیر آن چنین سیاستى را در پیش مىگیرد تقریباً از دو قلم تشکیل مىگردد: حسابهاى پرداختنى و حقوق صاحبان سهام شرکتى که وامهاى کوتاهمدت را به حداقل ممکن مىرساند احتمال ریسک ورشکستگى ناتوانى در بازپرداخت به موقع وامها یا تمدید آنها را به شدت کاهش خواهد داد
اگر شرکتى بهجاى وامهاى کوتاهمدت از وامهاى بلندمدت و حقوق صاحبان سهام استفاده کند باعث مىشود که هزینه سرمایه آن بیشتر شود و نرخ بازده سهامداران شرکت کاهش یابد