مقدمه
بدون شک بعثت حضرت محمد(ص) به عنوان رسول خدا از میان قوم جاهل عرب آرمان بزرگ و برجسته ای در بر داشته است. و قرنهاست که این آرمان متعالی در سراسر جهان اسلام، متجلی گردیده است.
اسلام به معنای انقیاد، تسلیم شدن و گردن کجی است در برابر اوامر و نواهی خدا و دستورات رسول خدا (ص). دین اسلام، دین فطرت، پاکیزگی و اجتماع است، جامعه اسلامی را به نظافت و رعایت بهداشت و آداب اسلامی و عبادت تشویق و راهنمایی می کند. فرد مسلمان را موظف میکند وقتی خود را زیر سایه اسلام دید از خود اسلامی مجسم بسازد، خود را الگوی مجسمی از اسلام قرار دهد زیرا هیچ سخن، خطبه و موعظهای نمیتواند جانشین اسلام شود و اصل و پایه این تجسم نیز ایمان قلبی و عمل به اعمال اسلامی است. در حقیقت تنها دین اسلام است که شایسته پیروی بوده و ادامه مسیر آن آدمی را در این جهان فانی نیکبخت و او را با سعادت اخروی به جهان ابدی میسپارد.
یکی از اهداف این رسالت عظیم طهارت و پاکیزگی می باشد، چرا که در دین اسلام مکرراً در این باره سفارش شده است:
«اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطهِرینَ»[1]
همانا خداوند توبه کنندگان و تطهیرکنندگان را دوست دارد.
طهارت جسمی باعث آرامش روح و روان می گردد. و سلامتی که از نعمات والای خداوند است در سایه پاکیزگی و طاهر بودن بدست می آید. اسلام علاوه بر رعایت طهارت غذا، لباس، مکان، حیوانات و ...... بسیار تاکید نموده است. رعایت پاکی هر کدام به دیگری وابسته بوده و عدم طاهر بودن هر کدام، نجاست دیگری را سبب می شود. بنابراین از منظر دین اسلام زندگی و حیات یک فرد مسلمان بر پایه پاکی و طهارت می باشد. بر استناد آیات آمده در قرآن و حتی کافرین نیز نجس به شمار می آیند.
فقهای بزرگ دینی اعم از شیعه و سنی در باره اصول طهارت و علی الخصوص طهارتهای سه گانه( وضو، غسل و تیمم) نظریات مختلفی دارند. ولی آنچه که مسلم است اعتقاد راسخ همه آنان به پاکی و وجوب رعایت آنها برای زندگی است. و بطور یقین ایمان هر مسلمان با رعایت پاکی کامل میشود.
پیامبر (ص) فرموده است:
«النظافهُ مِنَ الایمان.
نظافت جزیی از ایمان است.
فرمانبرداری از قوانین والای دین اسلام بطور حتم انسان را به سوی تعالی و خوشبختی سوق می دهد و بر مسلمان آگاه و دانا واجب است علاوه بر رعایت قوانین الهی و دینی خویش به ترویج و تبلیغ آن نیز بپردازد به امید روزی که دنیا پر از عدل و داد گشته و با انقلاب حضرت مهدی(ع) سایه اسلام بر تمامی عالم هستی گسترده باشد.
شیوه پژوهش کتابخانه ای و میدانی می باشد و در آن از نظر فقها ی بزرگ اسلام اعم از شیعه و سنی استاده شده است.
فصل اول
کلیات
1-1- دردین اسلام دونظام وجود دارد:
نظام فقهی شیعه ونظام فقهی سنی. فقه شیعه دارای سه شعبه است:فقه شیعی امامی،فقه شیعه زیدی وفقه شیعه شیعه اسماعیلیه.فقه سنی دارای چهار شعبه مشهور است:فقه حنفی ،فقه شافعی،فقه مالکی وفقه حنبلی.چند دستگاه فقهی دیگر نیز درمیان اهل سنت پدید آمده است که پیروان زیادی را پیدا نکرده ورسمیت نیافته است،البته ظایریه نیز مشهورند.علم فقه دارای ابواب وفصول بسیار است..مجموعه ابواب فقه تحت چهار عنوان بیان گردیده است.عبارات،عقود،ایفاعات.احکام وسیاسات.درعلم فقه باب منظور کتاب است.به جای باب الصلاه گفته می شود:کتاب الصلاه مجموعه کتاب یا ابواب فقه 48کتاب (باب)است.درخلال این ابواب مسائل وتکالیف عبادی،معاملاتی ،حقوقی وجزایی مطرح است.با توجه به قوانین استنباط ومنابع اولیه فقه امری نیست که درفقه اسلامی برای آن حکمی تنوان یافت.به ویژه باامکان اجتهاد درمذهب شیعه معمول است در تاریخ فقه واجتهاد،مسائل فقهی فراوانی می توان یافت که علی رغم موضوع آن، حکم فقهی آن مسئله به طور یکسان استنباط نگردیده است.این اختلاف نظر میان دوفرقه امامیه اهل سنت نبوده، بلکه در میان فقیهان یک فرقه نیز مشاهده می شود. اختلاف نظر فقهی در میان مجتهدان و فقیهان از بدوشکل گیری این علم پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) وغیبت امام عصر امری بدیهی بوده و هیچ گاه درمیان فقیهان مرسوم نبوده است که نظر مخالف با رأی مشهور تحقیر گردید، بلکه فقه شیعه همواره بالندگی خود را مدیون تحقیق، تفحص، اجتهاد وانبساط می داند وتقلید را برای کسی که توانایی استنباط احکام فقهی را دارد،حرام می شمارد هرچند درتاریخ فقه شیعه کسانی بودند که درمسائل فقهی جرات وجسارت مخالفت با قول مشهور فقها را نداشتند. چنانچه حسن بن زیدالدین در کتاب اصول خود[2]، در بحث اجتماع وشهرت فتوائیه به این مسئله اشاره می فرماید:
همانا بیشتر فقهای بعد از شیخ طوسی، به دلیل شدت اعتقاد وحسن ظن به او در فتوا دادن از اوپیروی می کردند از این رو فقهای متاخر با احکام مشهوری مواجه شدند که شیخ و پیروانش به آن عمل کرده بودند.لذا گمان کردند که احکام بین علما مشهور است ودر نیافتند که منشا ومنبع این احکام مشهور شیخ طوسی می باشد و این شهرت دراثر پیروی از اوتحقق یافته است. موضوع این رساله،یک موضوع فقهی است. بنابراین با توجه به مبادی علم فقه باید به عنوان یک مسئله فقهی مورد بررسی وبحث قرار گیرد تا حکم فقهی وظیفه مکلف در این رابطه معین وآشکار گردد. مسئولیت این امر خطیر برعهده فقیهان ومتخصصان علم فقه استتاد حکم شرعی این مسئله را بیان فرمایند .لذا به بررسی نظر فقیهان درخصوص طهارت پرداخته وپیرامون تفسیر آیات قرآن وتطبیق آن با احکام بحث می شود.
قبل از ورود به بحث اصلی ،به طور مختصر پیرامون معنا ومفهوم نجاست وطهارت مسئله ای رابیان نموده و آنرا تحلیلی کوتاه می نمائیم.
1-2- بیان مسئله :
یکی از مسایل مهم نزد مسلمانان ،طهارت وپاکیزگی است.مسلمین طهارت را با ترتیب وقانون خاص رعایت می کنند، به اطفال خود می آموزند .اهل فقه و ایمان و یا محال فقهای دین برای معتبر بودن ودرستی طهارت، شروط وترتیب خاصی را بر طبق آیات قرآن کریم بیان نموده اند .به طوریکه گفته می شود، به درستی که از بین ادیان، دینی که به طهارت اهمیت بسیار می دهد، اسلام است و در معانی ذکرشد: طهارت ،رفع آلودگی از نجاست است و بهترین وسیله برای طاهر شدن ،آب پاک است[3].چنانچه که درقرآن آمده است:
«وینزلُ علیکُم مِن السماءماءًلِیطهرکُم بِه»[4]
«وانزلنا من السماءماءطهورا»[5]
طهارت بر دوقسم اند :
مائیه:که خود آن بر دوقسم است: وضو وغسل
ترابیه: که منظور تیمم است.
و این دوقسم طهارت درطول هم هستند.که هر کدام درجای خود حائز اهمیت است
1-3- مفهوم طهارت درلغت واصطلاح
طهر/طهاره :عبارت است ازپاک کردن ازنجاست وآلودگی خون حیض است.لذ ا«طهر» نقیض «حیض» می باشد. اگر گویند: «طهره المره وهی طاهر» حیض خون وی قطع گردید و پاک شد و هر گاه غسل نماید گوید: تطهرت واطهرت
تطهیر: پاک کردن از نجاست ،جنابت، آلایشهای روحی ،گناه وپلیدی[6] ...طهور:پاک کننده
الف:معنای ساختارهای مختلف «طهر»درقرآن به صورت فعل
1-پاک شدن ازخون حیض«فاعتزالوایناء فی المحیض ولاتقربو منحتی یطهرن[7]»
2-پاکی جستن، غسل کردن از جنابت و حیض«فاذا تطهرن فاتو من حیث امرکم الله[8]»
3-ادعای پاکی کردن ازپلیدی: پرهیز کردن از عمل زشت ومنافی عفت انهم اناش یتطهرون[9]
4-پاکی جستن از گناه، دور شدن از پلیدیهای ذهن «فیه رجال یحبون ان یتطروا[10]
5-درباب «تفعیل» به دو معنی: الف: پاک کردن از چرک، آلودگی ظاهری، گردوغبار و جنابت.و لکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم[11]
ب: پاک کردن از پلیدی .گناه وآلایشهای رفتاری. وانما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا
ج:برکنارداشتن ازکفر،گناه،دورنگه داشتن ازتهمت یهود[12]
اذ قالت الملائکه یامریم ان الله اصظفاک وطهرک
به صورت اسم:
1- طهور به دو معنی: الف) پاک کردن از نجاست وپاک کننده آن[13]
ب) غیر مسکر، پاک، حلال، وسقاهم ربهم شرابا طهورا[14]) ضد شراب دنیا که ناپاک ومست کنننده است.
-به صیغه اسم فاعل:
الف: «مطهر» دورکننده، برکنار دارنده[15]» انی متوفیک وراتبک الی ومطهروک من الذین کفروا»
ب: متطهر: ترک کننده گناه، پاکی جوینده از آلودگیها غسل کننده: «ان الله یحب التوابین ویحب المطهرین[16]»
-به صیغه اسم مفعول(مطهر-مطهره )به معنای:
الف)پاک شده از آلودگیهای ظاهری(حیض،نفاس...) دارای عفت واخلاق نیکو.ولهم فیها ازواج مطهره وهم فیها خالدون[17]»
ب) پاک شده به دور از باطل، شک و شبهه، مس والتانات شیطان: «فیصحیف مکرمه مرفوعه مطهره[18])
-به صیغه اسم تفضیل(اطهر) به دو معنی
الف: پاکیزه، پاک کنننده قلب از ریبه، دور کننده از گناه «ذلکم خیرلکم واطهره[19]»حلال، پاک از نظر کردار «قال یاهوم هولا بنای من اطهرلکم [20]»
طهارت از حدث یا پاکیزگی از آلودگیهای غیرظاهری .این طهارت در بیان فقها یا از حدث اکبر یعنی –جنابت-است ویا از حدث اصغر ،یعنی عوامل نقص کننده وضو-طهارت مورد نظردر این بخش به یکی از عوامل زیر حاصل میگردد:
الف-وضو: ب- غسل ج-تیمم
1-4- مفهوم نجاست درلغت واصطلاح
نجس ونجاست درمعنی لغوی عبارت است از مطلق پلیدی. در معنی اصطلاحی وشرعی عبارت است از: پلیدی خاص که برآن احکام معین مترتب می شود ومکلف موظف است طبق حکم اسلامی از چیز نجس دوری نماید و درصورت تماس با آن شرایط خاص طهارت اولی را بدست آورد . مثلا وقتی گفته می شود فکر نجاست، مسلم این است که منظور فکر پلیداست،فکر شیطانی است.[21]
ولی وقتی گفته می شود که شراب یا بول نجس است. این یک حکم شرعی است که مسلمانان مکلف باید از تماس با آن خودداری نماید. وچنانچه بدان آلوده گشت باید خود را طاهر نماید. دراین خصوص بحث ونزاعی نیست، بلکه بحث در این است که آیا اطلاق نجاست بدین معنی به عنوان حقیقت شرعیه ثابت است وهنگام استعمال در زبان شارع معنی اصطلاحی وشرعی بر اذهان تبادر مینمود یا چنین نبوده است، بلکه شارع مقدس معنی اصطلاحی وشرعی را با کمک قوانین تفهیم می فرمود و با عدم قرائن و ثبوت آن معنی اصطلاحی آن فهمیده نمی شود. مثلا در هنگام نزول آیه شریفه «انما المشرکون نجس[22]...» آیا شارع در تفهیم اینکه مشرکان نجس هستند وحکم شرعی نجاست بر آن حمل می شود نیازمند به قرائن بوده است یاخیر[23]؟ بسیاری از فقیهان[24] ادعا نمودند که استعمال نجاست درمعنی اصطلاح و شرعی از زمان –پیامبر به صورت حقایق شرعیه تحقق یافته است.چنانچه این عده معتقدند[25] که طهارت نیز از حقایق شرعیه است .زیرا وقتی حکمی درخصوص طهارت صادر می شود ،معنی طهارت شرعی ازآن فهمیده می شود. مثل، وضو-غسل- تیمم. یا حالت حاصل شده برای متطهر، پس از انجام یکی از اعمال سه گانه فوق. لذا مسلمانان هنگام شنیدن قول خداوند (وانزلنامن السماءمائ طهورا [26] باتوجه به حقیقت شرعیه بودن طهارت درآن زمان ،طهارت شرعیه از حدث وخبث را می فهمیدند[27]عده ای ازفقها معتقدند: به علت فقدان قرینه ای که دال برنجاست شرعیه است، نمی توان معنای نجس را که در آن زمان حقیقت شرعیه نبوده است، حمل بر مفهوم شرعی واصطلاحی نمود. لذا در حکم نجاست مشرکان نمی توان به این آیه شریفه استناد نمود. [28]عده ای ازفقها معتقدند: کلمه «نجس» مصدر است وحمل مصدر برذات درست نمی باشد، مگر با تقدیر گرفتن کلمه «ذو»بنابراین آیه بدین صورت میشود: «انما المشرکین ذو نجس...»همانا مشرکان دارای نجاست هستند. به عبارت دیگر مشرکان ذاتا نجس نیستند،بلکه نجاست امری است عرضی که دراثر عدم رعایت آن با ایشان مقارن است.[29]
1-4-1- معنای لغوی نجاست
نجاست به معنی«قذاره» (پلیدی،چرکینی) است و آن دو نوع است: [30]یکی آن که با حواس قابل درک است ودیگری با بصیرت.
خداوند مشرکان را با وجه دوم وصف کرده: «انما المشرکون نجس...»قذر: در لغت به معنای چرکین بودن وضد نظافت و نیز به معنی چرک آمده است. و قذر به فتح قاف وکسر ذال .به معنی چرکین وغیر نظیف می باشد. گفته می شود: «نجسه»یعنی اورا پلید کرد، آلوده نمود[31].
.از ریشه «تنجیس» یعنی زدودن و دور کردن، مانند (تعویذ) که برگردن کودکان می آویختند تا پلیدی از او دور شود.
ناجس-نجیس: بیماری که رو به بهبودی ندارد.[32]
نظر فرا این است که اعراب هنگامی که واژه نجس را به تنهایی استعمال نمایند. نون و جیم را مکسور می کنند. رِجس- نِجس. نَجس با سکون و حرکت برای تثنیه و جمع، مونث و مذکر به یک صورت آورده می شود. نجس در تمامی صور به معنی ضد طاهر است. نظر صاحب تاج العروس و زمخشری این است که استعمال نجس در آیه( انماالمشرکون......) به صورت مجاز بوده است.[33]