تحقیق مقاله رابطه عقل و دین

تعداد صفحات: 37 فرمت فایل: word کد فایل: 2818
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تحقیق مقاله فلسفه و اخلاق
قیمت قدیم:۶,۷۰۰ تومان
قیمت: ۴,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: ادراک - ایمان - دین - عقل - عقل عملى - فهم - وحى
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله رابطه عقل و دین

    سپاس خداى را که رداى عقل را بر قامت رساى انسان برافراشت و با عنصر عقل و نور وحى، او را بر سایر کاینات برترى داد. مسئله ى عقل و دین، عقل و وحى، نقل و عقل، عقل و ایمان و خرد و شریعت، از کهن ترین و پرسابقه ترین موضوعات کلامى است که تاریخ بر سابقه ى دیرین آن گواهى مى دهد. در چالش هاى بین فیلسوفان و متکلمان، حکیمان و عارفان و اهل حدیث و متکلمان و نزاع اشراقیان و مشائیان در تاریخ دین پژوهى مسیحیت و اسلام و نیز در دوران ترجمه ى آثار فلسفى یونان به زبان عربى شاهد بوده ایم که ریشه ى تمام مسائل کلامى به مسئله ى عقل و دین باز مى گردد. در دوران معاصر نیز با عقلانیت جدید از جمله عقلانیت روشن گرى، عقلانیت ابزارى، عقلانیت مدرنیته و عقلانیت انتقادى رو به رو هستیم و به ناچار باید رابطه ى دین با مدل هاى جدید عقلانیت را بازگو کنیم.

    چیستى عقل :

    تبیین موضوع مسئله ى عقل و دین و ایمان و وحى، تا حد زیادى محقق را از اشتباه و مغالطه باز مى دارد; به ویژه واژه اى مانند عقل که از معانى اصطلاحى گوناگونى برخوردار است.

    الف. عقل در لغت

    عقل در لغت عرب به معناى حبس و ضبط و منع و امساک است; وقتى در مورد انسان به کار مى رود به معناى کسى است که هواى نفس خویش را حبس کرده است.[1] به انسانى که زبان خود را محفوظ نگه دارد، گفته مى شود که زبان خود را عقال کرده است.[2]عقل به معناى تدّبر، حسن فهم، ادراک و انزجار نیز استعمال شده است.[3] نتیجه آن که عقل در معناى لغوى، همان عقال کردن و بستن هواى نفس است تا انسان به تمییز حق از باطل و فهم صحیح نایل آید. هم چنین عقل در لغت به معناى علمى است که توسط قوه ى عقل به دست مى آید; یعنى مدرکات قوه ى عاقله. معناى دیگر آن، کارى است که قوه ى نفس انجام مى دهد; یعنى ادراک. این واژه به معناى قوه ى نفس که وظیفه ى ادراک را به عهده دارد، نیز استعمال شده است. هم چنین در معناى عملى که مقدمه ى انجام خیرات و اجتناب از بدى ها است، به کار رفته است

    ب. عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان

    عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان نیز از معانى مختلفى برخوردار است :

    عقل غریزى: عقل به این معنا، فصل ممیّز انسان از حیوان و وسیله ى کسب علوم نظرى است و همه ى انسان ها نسبت به آن از سهم یک سانى برخوردار نیستند

    عقل نظرى: عقل در مقابل عقل عملى، قوه اى است از قواى ادراکى نفس که هست ها و حقایقى را که مربوط به افعال آدمى نیستند، درک مى کند.[6] عقل نظرى انسان از مراتب چهارگانه ى عقل هیولانى، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد تشکیل شده است.[7] کارکردهاى عقل نظرى عبارتند از: استدلال و استنباط، تعریف و تحدید شىء، ادراک کلیات اعم از تصورات و تصدیقات کلى، تطبیق مفاهیم بر مصادیق، تطبیق کبرى بر

     

    صغرى و تقسیم و تحلیل

    عقل عملى: قوه اى از قواى نفس آدمى که بایدها و حقایقى را که مربوط به افعالى آدمى است، درک مى کند.

    عقل، بر ادراک معقولات و بر عاقل یعنى ذات موصوف به تعقل و معقولات و مدرکات نیز اطلاق مى شود

    عقل در اصطلاح متکلمان، به معناى مشهوراتى است که نزد جمیع یا اکثر انسان ها اشتراک دارد; یعنى قضایاى که واجب القبول اند

    عقل به معناى قضایاى یقینى که تشکیل دهنده ى مقدمات برهان اند; اعم از این که آن قضایا بدیهى باشند یا نظرى

    عقل جوهرى: موجودى مجرد که ذاتاً و فعلا تجرد دارد

    عقل به کلیه ى معلومات و معارفى اطلاق مى شود که از راه هاى عادىِ کسب معرفت و علم یعنى از راه حس و تجربه اعم از حس ظاهرى و حس باطنى و تفکر و استدلال حاصل آمده است; بدین معنا، عقل علاوه بر ادراکات کلى، ادراکات حسى و تجربى را شامل مى شود

    عقل هدف ساز: عقلى که هدف نهایى زیستن را مشخص مى کند.

    عقلانیت ابزارى: جایگاه یک عقل در شبکه اى از مقاصد و برنامه هایى که انسان را به هدف مى رساند. این مفهوم از عقلانیت کاملا نسبت به ارزش ها خنثى است و از خوب و بد سخن نمى گوید.

    جامعه شناسانى چون ماکس وبر، در تبیین نظام سرمایه دارى، از عقلانیت ابزارى در مقابل عقلانیت ذاتى استفاده مى کنند.

    ج. عقل در کتاب و سنت

    عقل در کتاب و سنت نیز به کار رفته و نسبت به آن سفارش شده است; بنا بر این، دانستن معناى آن نیز لازم است. بى شک، معناى لغوى عقل که حبس و ضبط نفس است، در اکثر موارد قرآنى و روایى مورد توجه قرار گرفته است. و اما در زمینه ى معانى اصطلاحى عقل، صاحب نظران به بحث و گفت و گو پرداخته اند; صدر المتألهین معانى عقل نظرى و عقل عملى و عقل جوهرى را در روایات به عقل نسبت مى دهد.[16] غزالى در «احیاء علوم الدین» عقل را به معناى عقل عاقبت اندیش مى داند;[17] ولى با توجه به این که راه شناخت مفاهیم الفاظ قرآن، تبادر و تفاهم عرفى است و معناى عرف زمان نزول ملاک است پس بى شک نمى توان از عقل قرآنى، عقول اربعه و عقل نظرى را استنباط کرد; زیرا عقل به این معنا در عرف آن زمان نبوده است. با دقت در معانى ده گانه، روشن مى شود که مراد از عقل در مسئله ى رابطه ى عقل و دین، عقل برهانى است که بر قضایاى یقینى مبتنى مى باشد; یعنى آیا معلومات یقینى و برهانى با دین تعارضى دارند؟ و در نتیجه، آیا معلومات غیر یقینى با آموزه هاى دینى یا ایمان دینى تعارض دارند؟ و در این جا عقل به معناى عقلانیت ابزارى و مطلق معلومات بشرى در نظر گرفته شده است. خلاصه ى سخن آن که عقل در این مسئله به معناى عقل استدلال گر، عقل ادراکى، عقل برنامه و برنامه ریز و عقل هدف ساز است.

    چیستى دین، وحى و ایمان :

    تعاریف مختلف دین در این نوشتار گذشت; مراد ما از دین، مجموعه ى آموزه هایى است که از ناحیه ى خداوند متعال به وسیله ى وحى به پیامبران جهت هدایت انسان ها نازل شده است. آموزه هایى که به دو دسته ى اخبارى و انشایى تقسیم مى شوند; آموزه هاى اخبارى از حقایق حاکى از هست و نیست ها، و آموزه هاى انشایى از حقایق مشتمل بر بایدها و نبایدها تشکیل شده اند.

    ایمان همانند امید، مفهومى غیر محسوس و حالتى نفسانى است که با مراجعه به درون، قابلیت درک و توصیف را پیدا مى کند; آن گاه مى توان آن را به صورت علم حصولى توصیف کرد; پس حقیقت ایمان از سنخ علم حضورى است که شخصِ مؤمن، با متعلَق ایمان پیوند بر قرار مى کند. این حقیقتِ ذو مراتب که با عوامل مختلفى افزایش یا کاهش پیدا مى کند،[18] نزد متکلمان و حکماى اسلامى و غربى مورد کاوش جدى قرار گرفته است. ایمان نزد اشعرى، با قلانى و فخر رازى، تصدیقى است که عمل در آن هیچ دخالتى ندارد.[19]در مقابل، معتزله بر این باورند که عمل در معناى ایمان دخالت جدى دارد; بر این اساس، مرتکبان کبایر از دایره ى ایمان خارج اند. متکلمان و حکماى شیعه نیز ایمان را با معرفت معادل و عمل را از حقیقت ایمان خارج دانسته اند و الزام و تصدیق قلبى و اذعان نفسانى را در تعریف ایمان کافى شمرده اند.

    توماس آکویناس متکلم معروف قرون وسطایى مسیحیت نیز ایمان را نوعى آگاهى و علم معرفى کرده است. تنانت، متکلم فیلسوف منش، ایمان را با عملى مخاطره آمیز و ارادى یک سان مى گرفت. کى یرکگارد، ارتباط ایمان و تعقّل را ضدیت کامل مى دانست و ایمان نزد تیلیش، فرجامین دلبستگى یا تعلق به غایت قصوى است.[22]در گفتار یازدهم گفتمان ایمان دینى با تفصیل در زمینه ى ایمان سخن خواهیم گفت. و اما مراد از وحى، طریقى است که خداوند جهت تفهیم حقایق و معارف و دستوراتى به پیامبران به کار مى گیرد; طریقى غیر از راه هاى عمومى معرفت; هم چون تجربه و عقل و شهود عرفانى و نقل تاریخى.[23] ما در بحث روابط عقل با دین، وحى یا ایمان و یا نقل و عقل، در صدد ترابط آموزه هاى بشرى با آموزه هاى الهى هستیم و این که آیا آموزه هایى که از راه هاى عمومى معرفت بشرى به دست مى آیند با آموزه هاى که از طریق وحى تحصیل مى شوند، سازگارى و ترابطى دارند یا ناسازگار یا بى ارتباط اند.

    تاریخچه ى مسئله ى عقل و دین  :

    مسئله ى عقل و دین یا عقل و وحى را در غرب و جوامع اسلامى باید جداگانه بررسى کرد و پیشینه هاى تاریخى ترابط این دو مقوله را شناخت.

    مسئله ى عقل و وحى در غرب :

    فیلسوفان قرون وسطا در رابطه ى عقل و وحى بر این عقیده اند که وحى از عقل، مطالبه ى ایمان مى کند و هر لحظه عقل مورد خطاب وحى قرار مى گیرد. عقل و وحى، دو رویه ى یک واقعیت اند. عقل و اصول آن، همگى مخلوق خداوند است; بر این اساس، بین عقل و وحى تعارضى روى نمى دهد;[24] بنا بر این، در قرون وسطا در حجیت عقل و وحى سخنى نبود; تنها نزاع بر سر میزان توانایى عقل و تطابق عقل و وحى و تقدم یکى بر دیگرى بود.

    اتین ژیلسون (1884 1979.م) درزمینه ى ترابط عقل و دین، گروه هاى متعددى را ذکر مى کند. گروهى از متألهان مسیحى، وحى را جانشین همه ى معارف بشرى، اعم از علوم تجربى و اخلاق و ما بعد الطبیعه مى دانستند;[25] بنا بر این نظر، آن چه براى رسیدن به رستگارى لازم است، در کتاب مقدس آمده است; پس صرفاً باید شریعت را آموخت و حاجت به چیز دیگرى از جمله فلسفه نیست; زیرا خداوند با ما صحبت کرده است و به همین دلیل، تفکر براى ما لازم نیست. خلاصه، این گروه معتقدند که میان ایمان دینى به کلمه الله و استفاده از عقل طبیعى در مسائل مربوط به وحى تعارض منطقى وجود دارد

    گروهى دیگر از جمله آگوستین، بر این اعتقادند که طریق وصول به حقیقت، طریقى نیست که از عقل شروع شده و از یقین عقلى به ایمان منتهى گردد; بلکه بر عکس، طریقى است که مبدأ آن ایمان است و از وحى به عقل راه مى یابد.آگوستین مى گوید: «فهم پاداش ایمان است، لذا در پى آن نباش که بفهمى تا ایمان آورى; بلکه ایمان بیاور تا بفهمى».[27]آنسلم، یکى از فیلسوفان قرون وسطا مى گوید: «من در پى آن نیستم که ابتدا بفهمم و بعد ایمان آورم; بلکه ایمان مى آورم تا بفهمم، نیز به این دلیل ایمان مى آورم که مادام که ایمان نیاورده ام نخواهم فهمید». ژیلسون به گروه دیگرى به نام ابن رشدى هاى لاتینى اشاره مى کند که ضمن پذیرش دستاوردهاى فلسفه، هر گونه تعارض میان عقل و وحى یا فلسفه و کلام را منتفى مى دانند و در صورت تناقض هر دو آموزه هاى عقل و وحى را معتبر مى دانند و بر این اعتقادند که اولین وظیفه ى بشر به کار انداختن عقل خداداد است.

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله رابطه عقل و دین

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 196.

     لسان العرب ، ج 9 ، ص 326 .

    حسن مصطفوى، همان.

    مجمع البحرین، ج 5، ص 426.

    . احیاء علوم الدین، ج 3، ص 101; شرح اصول کافى، ج 1، ص ص 223 و 228.

    شرح اصول کافى، ص 30، مقدمه.

      مهدى حائرى یزدى، کاوش هاى عقل نظرى، ص 240.

    شرح اصول کافى، ج 1، ص 227.

     فصلنامه نقد و نظر، سال اول، شماره ى 2، ص 10.

    هارولد براون، سید ذبیح الله جوادى، مجله ى قبسات: عقلانیت، سال اول، شماره ى اول، ص ص 30 28.

     احیاء علوم الدین، ج 1، ص 102.

     ر . ک: محمد تقى فعالى ، ایمان دینى در اسلام و مسیحیت ، کانون اندیشه جوان ، ص ص 81 130 .

    محمد مجتهد شبسترى، هرمنوتیک، کتاب و سنت، (تهران: طرح نو، 1375)، ص 193.

     اتین ژیلسون، عقل و وحى در قرون وسطى، شهرام پازوکى، (تهران: مؤسسه ى مطالعات و تحقیقات فرهنگى 1371)، ص ص 2 و 5).

    همان ، ص 13 9; همان ، ص 12 و ارنست کاسیرر ، فلسفه روشنگرى ، ترجمه ى یدالله موقن ، (انتشارات نیلوفر) ، ص 17 .

    . بابک احمدى، مدرنیته و اندیشه انتقادى، (تهران: نشر مرکز 1373)، ص ص 62 و 64.

     ایان باربور، علم و دین، ترجمه ى بهاء الدین خرمشاهى، (نشر دانشگاهى)، ص ص 80 71.

    همان، ص ص 74 و 77; فلسفه روشنگرى، ص 251.

    ایمانوئل کانت، سنجش خرد ناب، ترجمه ى میر شمس الدین سلطانى، (تهران: انتشارات امیر کبیر) ص 695; اشتفان کورنر، فلسفه کانت، ترجمه ى عزت الله فولادوند، (انتشارات خوارزمى)، ص 323; میر عبدالحسین نقیب زاده، فلسفه کانت، بیدارى از خواب دگماتیسم، (انتشارات آگاه) ص 283.

    اصول کافى، ج 1، کتاب العقل و الجهل، ح 12.

    برخى از این روى کردها در بخش روش شناسى دین پژوهى بیان گردید.

    . ذبیح الله صفا، تاریخ علوم عقلى در تمدن اسلامى تا اواسط قرن پنجم، (دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1366) ج 1، ص 34 30; و هنرى کربن، تاریخ فلسفه اسلامى، ص 154.

    . غلامحسین ابراهیمى دینانى، ماجراى فکر فلسفى در جهان اسلام، (تهران: طرح نو، 1376)، ج 1، ص 14.

    [37] . تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش م. م. شریف، (تهران: مرکز نشر دانشگاهى) ج 1، ص 327.

    مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینى، ص ص 470 به بعد.

    محمد تقى مصباح یزدى، آموزش عقاید، (سازمان تبلیغات اسلامى)، ص 198.

    مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، عدل الهى، ج 1، ص ص 170 230.

    محمد تقى مصباح یزدى، همان، ص 197.

     مرتضى مطهرى، همان، ص 230.

    مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینى، ص 243.

    .

ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت