اخلاق خانواده
مطلوبیت زندگى اجتماعى و پیوند دادن زندگى فرد با فرد یا افراد دیگر، از آن رو استکه نیازهاى مادى و معنوى افراد در زندگىهاى دست جمعى (اجتماعى) بهتر تأمین مىشود .در همین رابطه باید گفت اصیلترین نیازهاى آدمى در ظرف خانواده تأمین مىگردد، زیرا در محیط خانواده است که نیاز تکوینى فرزند به پدر و مادر و نیاز مستقیم زن و شوهر به یکدیگر و نیازهاى عاطفى اعضاى خانواده به یکدیگر، پاسخهاى خود را مىگیرند.
رابطه فرزند با پدر و مادر
مهمترین رابطه میان انسانى با انسان دیگر، رابطه فرزند با پدر و مادر است که اصل وجود فرزند وابسته به آنها است.آنچه پدر و مادر براى فرزند انجام مىدهند، به هیچ وجه قابل جبران و مقابله نیست و از این رو نمىتوان بر اساس قاعده قسط و عدل رفتار آنان را پاسخ داد.گویا به همین دلیل است که قرآن کریم معیار ارزش را در رابطه با پدر و مادر، احسان قرار داده است و در هیچ آیهاى نیامده که فرزند باید با پدر و مادر رفتارى عادلانه داشته باشد؛ زیرا در چنین موضوعى، عدل کارایى ندارد.
قرآن کریم در آیات فراوانى فرزند را توصیه به احسان به پدر و مادر خویش مىکند و تعبیرهاى خاصى در این باره به کار مىبرد که حاکى از اهمیت فوق العاده مسأله است.در آیه 36 از سوره نساء پس از امر به عبادت خدا و شرک نورزیدن به الله، بىدرنگ مىفرماید: «و به پدر و مادر احسان کنید» . (1)
در آیه 23 از سوره اسراء تعبیر و قضى ربک الا تعبد الا ایاه و بالوالدین احسانا؛ «و پروردگار تو مقرر ساخت که جز او را مپرستید و به پدر و مادر خویش احسان کنید» .قضا در این جا به معناى تکلیف حتمى و مؤکد است.بالاترین تکلیف انسان عبادت خداوند است و پس از آن احسان به پدر و مادر قرار دارد.در آیهاى دیگر مىفرماید: «ما به انسان سفارش کردیم که نسبت به پدر و مادر خویش به خوبى رفتار کند» .و از آن جا که این سفارش ممکن است موجب این توهم شود که فرزند باید به طور کامل تسلیم پدر و مادر باشد، مىفرماید : «اما اگر آنان کوشش کردند تو را به کفر بکشانند دیگر اطاعت نکن» . (2) تقارن این دو مطلب بیانگر آن است که انسان چه اندازه باید در برابر پدر و مادر خویش خاضع و تسلیم باشد.نفس ایناستثنا حاکى از گستره لزوم اطاعت و سرسپارى و فروتنى در برابر والدین است.در سوره لقمان پس از بیان همین مطلب که «اگر تو را وادارند تا درباره چیزى که تو را به آن دانشى نیست به من شرک ورزى، از آنان فرمان مبر» سفارش مىکند در عین حال که ایشان مشرکاند و تو را به شرک فرا مىخوانند، باید در دنیا به خوبى با آنان معاشرت کنى و رفتارت نسبت به آنان نیکو باشد. (3) از دیگر تعابیر شگفت قرآن در این باره آن است که مىفرماید: ان اشکر لى و لوالدیک؛ (4) «[به انسان سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش» .در هیچ جاى دیگر از قرآن این تعبیر وجود ندارد که خداوند شکرگزارى خود را مقارن با دیگرى قرار داده باشد و این حاکى از اهمیت بسیار و سرشار احسان به پدر و مادر و رعایت حقوق ایشان است.
در جایى دیگر، قرآن کریم سفارش مىکند که در برخورد با پدر و مادر پیر و فرتوت خود، اظهار خستگى و ناشکیبایى نکنید و آن گونه نباشید که آنان احساس کنند شما از خدمت کردن به ایشان خسته شدهاید: «اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها اف مگو، به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا، آن دو را رحمت کن، چنان که مرا در کودکى پروراندند» . (5)
رابطه زن و شوهر
بخش دیگرى از اخلاق خانواده درباره روابط زن و شوهر در محیط خانواده است.در قرآن کریم مباحث اخلاقى و حقوقى مرتبط با این بحث توأمان مطرح شده (6) و شاید بتوان گفتدر همه مواردى که احکام حقوقى بیان شده در کنار آن احکام اخلاقى نیز یادآورى شده است و این از آن رو است که احکام حقوقى به تنهایى نمىتوانند سعادت و کمال انسان را تضمین کنند.
پیش از این اشاره کردیم که اصل ازدواج اگر با نیت خیر تؤام باشد، داراى ارزش اخلاقى مثبت بوده امرى ستوده و پسندیده است و هر چه این نیت خالصتر گردد، ارزش اخلاقى آن فزونتر است.از جمله شرایط صحت ازدواج در اسلام تعیین مهریه است که از احکام حقوقى نکاح است .اما مسأله اخلاقى در این ارتباط آن است که مهریه نباید چندان سنگین باشد که اصل ازدواج را با موانع مواجه سازد.هر چند از نظر حقوقى زن حق دارد مهر خود را هر اندازه که بخواهد تعیین کند، اما از نظر اخلاقى نباید فقر مالى فرد موجب محروم شدن او از ازدواج گردد .در این موارد باید بر خدا توکل کرد و خداوند کسانى را که فقیرند، بىنیاز خواهد کرد . (7)
در عین حال کسانى هستند که در اثر شرایط خاصى صرف نظر از اینکه نمىتوانند مهر را نقدا بپردازند نمىتوانند مخارج خود و خانواده خود را تأمین کنند.براى چنین کسانى ازدواج موقت توصیه شده است، که یک راه قانونى براى ارضاى غریزه جنسى است. (8) اگر کسى نتواند حتى مهر عقد موقت را بپردازد، بهتر آن است که از ازدواج خوددارى کرده، تلاش کند مالى به دست آورد و از فضل خداوند بهرهمند شود؛ آنگاه ازدواج کند: «و کسانى که وسیله زناشویى نمىیابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بىنیاز گرداند» . (9) مسأله دیگر تعدد زوجات است که در بعد حقوقى آن امرى جایز و مباح است، اما به لحاظ اخلاقى مقید به رعایت عدالت میان همسران است و اگر کسى بیم آن داشت که نتواند عدالت را میان ایشان برقرار سازد، نباید بیش از یک همسر اختیار کند: «پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک زن اکتفا کنید» . (10)