نگوین نهانه معروف به هوشیمینه و 14 نام دیگر در استان شمالی نگه در روست نام شمالی تولد یافت چون رفتار فرانسویها با ناسیونالیستها بد بود عدهای به ژاپن و سایر نقاط کوچ کردند، برادر و خواهر هوشیمینه در کنار مبارزان وطنپرست باقی ماندند و خود هوشیمین در 21 سالگی با یک کشتی به فرانسه رفت و در دوره جنگ جهانی اول و مدتی پس از آن در لندن به سر برد و نخست در آشپزخانه هتل کارلتون لندن کار میکرد، رفتهرفته با کمونیستها آشنا شد و از لندن نیروهای انقلابی را حمایت و از پراکندگی آنها جلوگیری میکرد.
هوشیمین بدون شک و تردید یک نفر تاعه استراتژیک و سازماندهنده تمام پیروزیهای مردم ویتنام و دارای فضیلتهای اصیل بود، اغلب میگفت که انقلاب یعنی سختی و پایداری در فداکاری برای حفظ مملکت و سوسیالیسم. او میگفت که تنها با گذشت از منابع شخصی است که میتوان یک انقلابی سوسیالیست شد. و این در زندگی ساده و شخصیت انقلابی خودش منسجم بود. شصت سال زندگی هوشیمین توأم با کار مداوم در زندگی و فعالیت در کارهای مملکتی بود. او قلب و عشق خود را وقفف هموطنان خود از همه طبقات و اقشار زن و مرد پیر و جوان اقلیتهای ملی و گروههای مذهبی کرده بود.
هوشیمین نمونه درخشان روحیهای بود که بهطور بنیانی انقلابی است، بیپروائی و پشتکار در مبارزه، وقف کامل وجودش به حزب، به خلق و به انقلاب، تمام زندگیش را با روح فداکاری برای رهائی طبقه کارگر، ملت و تمام بشریت، برای استقلال و آزادی و سوسیالیسم و ... وقف بود.
هوشیمین از همان نوجوانی، فردی انقلابی به شمار میرفت از 1911 تا 1924 در جستجوی راه انقلابی بود.
هوشیمین به روشنی اعتمادی مطلق به نیروی انقلابی شکست ناپذیر تودهها برای سرنگونی حکومت استعمارگران فرانسوی و نمایندگان فئودال آنها پیدا نمود.
وی نخست سازمان انقلابی جوانان ویت نام آنگاه اتحادیه ستمدیده آسیا را تآسیس و کتاب جاده انقلاب را تألیف و گفت انقلاب ویتنام بخشی از انقلاب جهان بود و سرانجام حزب کمونیست هندوچین در باک بو و حزب کمونیست آنامی در نام بو و آخرالامر فدراسیون کمونیست هندوچین بوجود آمد. هوشی مین یک فرمان فراجوانی صادر کرد. یک حزب کمونیست در هندوچین تأسیس شده است و این حزب طبقه کارگر است. حزب به طبقه کارگر در رهبری انقلاب و مبارزه برای خواستهای تمام مردم ستمدیده و استثمار شده ما رهنمود خواهد بود. از هماکنون ما باید به حزب بپیوندیم به آن کمک کنیم و از آن پیروی کنیم.
در بین سالها 1930 تا 1939 برای استقلال مبارزات سرسختانهای کرد.
وی در اوت 1942 با نام هوشیمین به چین رفت تا با نیروی ضد ژاپن و ویتنامیهای مقیم آنجا تماس برقرار کند اما چون وارد چین شده بوسیله مأموران چیایکایچک توقیف و زندانی شد و در طول این مدت مجموعه اشعار خاطرات زندان را نوشت و پس از اینکه از 13 منطقه به 18 زندان اشتغال یافت و زجرها و سختیهای بسیار تحمل کرد. موهایش خاکستری شد و داندانهایش را از دست داد ولی این سختیها در اراده آهنیش خللی وارد نساخت و چنین سرود:
مرگ بهتر است از برگی، در همه جای کشورم
پرچمهای سرخ دوباره با هتراز درآمدهاند
آوخ، چه چیزی است زندانی بودن در چنین زمانی
کی رها خواهم شد، تا در جنگ شرکت کنم؟
مردمی که از زندان رها میشوند میتوانند کشور بسازند
تیرهبختی یک آزمایش از صداقت مردم است.
آنان که بر بیعدالتی اعتراض میکنند. مردم شایسته واقعیند
آنگاه که درهای زندان باز شود، اژدهای واقعی به خارج پرواز خواهد کرد.
برای مبارزه با استعمارگران چنین دستور داد:
اردوگاه متجاوزین بروز نابودی خود نزدیک میشوند. کشورهای متحد پیروزی نهائی را بدست خواهند آورد. فرصت آنکه مردم ما خود را آزاد سازند بین یک سال تا یکسال و نیم فرا خواهد رسید. زمان تنگ است. ما باید سریعاَ عمل کنیم.
در 1944 بعد از 33 سال دوری از وطن، از مرز چین گذشت و به انقلابیون ویتنام در کوهستانها پیوست . در روز 22 دسامبر سال 1944 نخستین دسته ارتش ویت مینه با شرکت 24 نفر رسما تشکیل گردید.
این دسته چریکی با کمک دفتر خدمات اسراتژیکی که فعالیت محدودی داشت در سراسر ویت نام بعملیات چریکی پرداخت و در مدتی کوتاه عده آنان به چند هزار نفر رسید .
با افتادن تسلط هند و چین بدست ژاپنی ها , ویت مینه وسعت عملش را تا نواحی روستائی شمالی که در چنگ فرانسوی ها بود کشانید و چون ژاپن شکست خورد بر جرئت چریک های ویتنامی افزوده شد . در جریان تسلیم ژاپن ویت مینه با سایر رهبران انقلاب کنگره ای در کوهستان تشکیل دادند و یک کمیته آزادی بخش ملی تعیین نمودند تا انقلاب آینده زیر نظر هوشی مینه بثمر برسد . هوشی مینه مردم را به قیام دعوت کرد :
اینک ساعت آن فرا رسیده تا در همه جبهه ها دست بعملیات تعرضی زده شود .