پایان نامه برای دریافت درجه کاردانی
گرافیک
گفتنی»
ققنوسِ اساطیری ایرانیان چون دیرزمانی را میزیید، و رخوتِ پیری شوق عروجش را از او باز میستاند، خود را به تلی از آتش می زند و از میان خاکسترِ هستیِ خویش ققنوس بر می خیزاند جوان و شاداب که اوجِ پروازش فراتر از اوجِ پیشین است و انبوه تجربیاتش گنجینهای است غنی که او را باز می دارد از ورطههای سقوط و اُفول، و ققنوس اسطورهایِ ایران زمین سالیان بلندنشسته بر بلندای قامتِ ستونِ پُر غرورِ تخت جمشید به نظاره و به مشاهده دیده است عروجِ نخستین امپراطوری جهانی را که بر بنیادهای عدالتِ بشری شکل گرفته، بیگانه با کینه توزیها، آشنا با همدلی ها و هم سو با والاترین اندیشهها.
امپراطوریِ که در یک کران از جوششِ دریای نیل گرمی می گرفت و بسترِ آرامِ اروند را در آغوش داشت و دردیگر کران تا فراسوی آسیای صغیر و تا خاکِ مقدونیه پیش می رفت و از دیگر سوی دریای کژبین یا قزوینِ امروزیاش دامنه های البرز کوهِ او را به تر نمینوازش می داد.
اما بیگانهای ناآشنا با خوی مردمان، ستونِ امپراطوریای را فرو ریخت که ققنوسِ پیروزمان دیده، بر آن به غرور تکیه زده بود ولی نماد ایرانی دیگر بار در آتش فرو رفت و امپراطوری پُر نشاط ترِ اشکانیان از آن آتش سر برآورد و چون این دومین نیز به پیری رسید، ققنوسِ ایرانیان شکوهمندترین توانِشِ خود را به جهان عرضه داشت، امپراطوری خسروانِ ساسانی، امپراطورییی بنیاد گرفته بر ارزش های دینی فردایی که نمادی بود از دادگستری و انسان دوستی که دیرزمانی پایدار ماند با پیشوائیِ عدالت جوئیِ نوشیروانی و شکوهِ فرزانگیِ بزرگمهری.
ظهورِ اسلامِ جوان آیین امپراطوری آخرینِ ایرانیان را به غبارِ فراموشی نسپرد که ماهیتِ آن را دگرگون گرداند و دیری نپایید که از میانِ آتش و دودِ برخاسته از آتش فشانِ حادثه امپراطوری ایرانی، دیگر بار پای گرفت، این بار در قلمرو فرهنگِ امپراطورییی که بر بالهای لطیفِ زبانِ فارسی خوش جای گرفت در پرواز به اوج ها. زبانی که مِحمِلی شد برای والاترین اندیشهها.
این زبان سپاهِ کلام و اندیشه خود را تا فراسوی بالکان در اروپا به پیش بُرد و از دیگر سوی مرزهای چین و کاشغر و همه آسیای صغیر و شبه قاره هند را در نوردید.
در این فرهنگ جهانگشاست که اندیشه والاترین گوهرِ آدمی شمرده می شود و ارجمندترین هبهیی[1] که خداوند به انسان به ودیعت سپرده. فرهنگی که خداوندگارش را می ستاید در مقامِ پدید آورنده جهان و خرد.
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
فرهنگی که دستیابی به همه هستی را با ابزارِ دانش ممکن می سازد.
درخت تو گر بارِ دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
فرهنگی که اندرزت می دهد مهرورزی را.
به هوش باش دلی را از سهو نخراشی به ناخُنی که توانی گرهگشایی کرد
و شاعرِ امروز و فردایش میگویدت: دل من دیرزمانی است که می پندارد.
دوستی نیز گُل است مثلِ نیلوفر و ناز ساقهِ تُردِ ظریفی دارد.
بیگمان سنگ دل است آن که روا می دارد جانِ این ساقهِ نازک را دانسته بیازارد.
و این فرهنگِ غنی و انسانی که تشنه عدالت، شیفته مهر و جستجوگرِ انسانیت است، دریغ است جهانی نشود که ققنوسِ ایرانی دیگر بار تن به آتش سپرده است.
من ...
به دلیل استعداد و عشقی که به هنر داشتم و با صعهای که خانواده و آشنایانم بر آن میگذاشتند به قصد جلوگیری از هرز رفتن این ذوق، به عنوان ودیعه الهی و نادیده گرفتن شدنِ آن، پا به عرصه بی کران هنرگذاشتم و سر از پا ناشناخته شروع به فعالیت در این وادی بیکران کردم.
به دست آوردن عنوان و رتبه و مقام علمی و عملیِ نخست کشوری در میان هنرجویانِ تمامی هنرستانهای وطن به عنوان تأییدیهای که ماحصل نظر جمیع استادان و پیش کسوتان این فن نسبت به آموختههایم بود. به من آموخت که هرگز ناامیدی را به خود راه نداده و همچنان در نبرد با سختیها و موانع پیش بروم.
درکِ آزادی عملی که در هنر گرافیک وجود دارد روز به روز بیشتر تشویقم می کنم تا در ماندن و کار کردن در این رشته ارزشمند پافشاری کنم. دریای بیکران باشی یا گودال کوچک آب فرقی نمیکند. زلال که باشی آسمان در توست.
«مقدمه»
روح انسان آشوبگر است و ساختار شکن، و با بیپروایی هستیِ پیرامونِ خود را دگرگون می سازد. در پیِ مفاهیم تازه، اندیشهها و مکاتبِ گذشته را در هم می ریزد. جویای تغییر و نیل به تعالی است. شیفته زیبایی و قدرت به هُنر روی می آورد تا زیبایی بیافریند.
با التیامِ دردهایش قدرت بگیرد و خود را در آینهی آن بنگرد. حال آن که باتلاقِ روزمرگی و تکرار دهان میگشاید و انسان را از امید، آرزو و تلاطم تهی می کند. تقاضای بیشتر برای رهایی، فرو رفتن در کامِ نیستی است. از همین رو نو نگری، خلاقیت و تغییرپذیری لازمه ماندگاری و ادامه حیاتِ هر پدیده است. رُکود رِکود می آورد و حرکت حرکت.
فصل اول:
تاریخچه تصویرسازی
تصویرسازی در طول تاریخ چیزی جز روایتگری یا داستان پردازی نبوده است. اما شروع داستان سرایی به صورت مکتوب خود با آغاز تمدن های اسطوره ای و پیدایش اشکال خطوط نوشتاری بوده است که به کمک آنها افسانه های اساطیری در کتیبه های سنگی و مهرها یا پاپیروس نوشته می شد.
هنر تصویرسازی قبل از پیدایش خط در دوران پارینه سنگی و میان سنگی در نمونه هایی مثل نقاشی غارها چیزی جز نقاشی جادویی نبوده است. در آن دوران نقوش در ارتباط با انتقال جادویی قدرتهای مرموز جهان طبیعت به درون زندگی جمعی انسانها و در مواقع شکار برای سیطره بر قدرت حیوانات یا در مواقع دیگر به همراه مراسم در رقص های آئینی به منظوره چیرگی بر قدرتهای تخریبگر طبیعت و ... به تصویر کشیده میشوند.
در مشرق زمین مثلاً در سرزمین چین تصویرسازی بازگویی نمادین گونه نقوش بود و به تدریج تحت تأثیر تعلیمات فرزانگانی چون لائوسه تصویرسازی، حکایتی اندرزگونه و پرداختی شاعرانه از پدیده های طبیعی میشود.
در سرزمین ایران سنت نقاشی مینیاتور پس از دوره عباسی و سلجوقی تا دوره تیموریان و پس از آغاز عصر نوین در عهد صفویه، نقوش تصویری روایتی راوی قصص و حکایت های منظوم بوده اند. در دوره صد ساله اخیر تصویر سازی معاصر در سبک قهوه خانهای و سقاخانه ای، دیگر بار داستان های حماسی شاهنامه در پردهسازی ها و حکایت های مذهبی مانند داستانهای مربوط به واقعه کربلا به تصویر کشیدهاند.
تصویرسازی (تعریف)
هنر تصویرسازی از شاخه هنرهای کاربردی می باشد که تصویرگر برای بیان ایدهها و ادراک خود از عناصر تجسمی به بهترین نحو سود می جوید.
تصویرساز باید فرا گیرد که ضمن ایجاد تصویر و رعایت اصول آن سلایق مختلف سفارش دهندگان و اذهان عمومی را زیر نظر داشته باشد. تصویرگر باید سعی کند پیام هایی را که درصدد انتقال آن می باشد از نظر موضوع و محتوای فکری و شکل و قالب افکارش را بسیار غنی و با ارزش و با رعایت همه جانبهی اصول زیباشناسی ارائه نماید.
در گذشته و قبل از پیدایش هنرهای کاربردی فعالیت های برخی از هنرمندان بیشتر در حیطه چاپ بود و هنرمندان تصویرساز تنها تصویرگران صنعت چاپ بودند. هنر تصویرسازی که از جمله هنرهای کاربردی است شاخه ای از گرافیک می باشد.
تصویرسازی هنری است که تصویرگر در آن اقدام به روایت گری مصور می نماید. موضوع کار تصویرگر میتواند یکی از داستان های مذهبی، ادبی، تاریخی، علمی و ... می باشد.
هنرهای مختلف علیرغم این که هر کدام از وسایل و شیوه های اجرایی خاصی استفاده می کنند ولی نقطه مشترک در بین آنها بیان تصویری می باشد. استفاده از همه امکانات در هنر تصویرگری، موجب تعدد و گوناگونی تخصص ها و روش ها در این هنر شده است که با گسترش فن آوری بشری روز به روز به این اشعابات افزوده می شود و منجر به پیدایش شگردهای بدیع و نوظهور گردیده است.
تصویرسازی صورتهای مختلفی دارد که برخی از هنرمندان به تصویرسازی کتب با موضوعات مختلف مشغول می باشد. این موضوعات می توانند شامل متون داستانی، تصویرسازی خبری مطبوعاتی، تصویرسازی فرهنگ عامیانه (فولکلوریک)، تصویرسازی آموزشی، تصویرسازی فنی و تصویرسازی کاربردی که بیشتر با محیط جوامع انسانی سروکار دارند و ... را شامل می شود.
تصویرسازان علاوه بر مصور ساختن کتاب ها و جملات، پوسترهای تبلیغاتی، در زمینه تصویرسازی برای فیلمهای نقاشی متحرک و همچنین تابلوهای محیطی رایانه ای تبلیغاتی مشغول می باشد. در یک تعریف کلی می توان گفت کار تصویگری تجسم تصویری یک موضوع برای نمایش بهتر فضای مطلب و در نهایت درک بهتر آن می باشد که عناصر بصری را در غالبی زیبا ترکیب نموده و عرضه کرد.
امروزه، تصویر محیط زندگی انسان را احاطه کرده و در فعالیت های اجتماعی او نقش اساسی را بر عهده دارد. همان گونه که کلام و نوشته از عناصر ارتباطی انسان ها با یکدیگر می باشد، تصویر نیز با ویژگی های منحصر به فرد خود، بدون محدودیت زمانی و مکانی نقش مهمتر و عام تری را در ارتباطات انسانی دارا می باشد، امروزه تصویرگران به ظریف ترین نکات محیط زندگانی خود توجه دارند که شاید از دید بسیاری از محققان و اندیشمندان علوم نظری به دور مانده باشد. تصویرگر با بوجود آوردن تصاویر آموزشی و علمی آگاهی افراد جامعه را از دنیای پیرامون خود افزایش می دهد.
تصویرگر متعهد تلاش می کند آثاری را به وجود بیاورد که همواره با خلاقیت و نوآوری و بهره گیری از شیوههای نوین اجرایی و از حیث تکنیک نیز غنی باشد، رسیدن به جامعه سالم و بی آلایش که در آن فرم ها و رنگها بیان کننده آلام جامعه می باشد و همچنین خطوط برای بیان احساسات پاک و ایجاد روابط عمیق بین تکتک افراد جامعه می باشد و این از اهداف تصویرگری می باشد.
تصویرگری که دارای تخیل و ایده های سازنده می باشد قادر خواهد بود که پیام های درونی خود را موافق با تمایلات جامعه از عالم درون به عالم بیرون منتقل کند. تصویرگر با مطالعه زندگی و فرهنگ جامعه خود با چگونگی پوشش لباس، رنگ چهره، آداب و رسوم، مقررات و ... آشنا شده و این ویژگی ها را در تصویرسازیهای خود به کار گیرد.
تصویرگر می تواند یک روان شناس و جامعه شناس هنری باشد که از ماورای صفحه تصویرش به معانی و مفاهیم دقیق آنها پی برده و با خلق تصاویری که ناشی از شناخت کامل او از ارزش های حاکم بر جامعه میباشد ضمن احترام گذاشتن به آنها ارزش ها هرگز با خلق اثری که ناآگاهانه صورت گرفته است و نتیجه آن می تواند موجب بر هم ریختن نظم اجتماعی جامعه و جریحه دار شدن احساسات عمومی جامعه باشد اقدام به تصویرسازی می کند.
هنگامی که فردی به تصویری علاقمند می شود، از احساس درونی او آگاه شده. زیرا آن تصویر این امکان را به او می دهد که احساس نهفته خود را ابراز و آشکار نموده و در واقع این کلیدی برای راهیابی و حل مشکلات روانی و درونی می باشد.
طبقهبندی انواع تصویرسازی
هنر تصویرسازی معاصر از اواخر قرن نوزدهم میلادی به دو شاخه تصویرسازی داستانی و تصویرسازی تبلیغاتی تقسیم شد که به تدریج با معرفی تکنولوژی بصری و وسایل ارتباطات جمعی نظیر سینما و دوربین های سینما توگراف و تلویزیون از تصویرسازی داستانی شاخه تصویرسازی متحرک که همانا پویانمایی باشد پدیدار گشت.
تصویرسازان به پنج گروه عمده تقسیم شده اند که عبارتند از:
تصویرسازان نشریات: (که در روزنامه ها و مجلات غالباً به عنوان کاریکاتوریست های اجتماعی سیاسی یا تصویرسازان خبری فعالیت دارند.)
تصویرسازان کتاب ها: (که یا عنوان ها و موضوعات را به شکل طرح جلد یا مضامین داستانی را در کتابهای داستانی تصویرسازی می کنند).
تصویرسازان تبلیغاتی: (تصویرسازی پوسترهای تبلیغاتی، آگهی های تجاری و تصویرسازی مربوط به بستهبندی کالاهای مصرفی نظیر مواد غذایی و دارویی).
تصویرسازان بنیادها و موسسات و نهادها: (نظیر تصویرسازانی که پیام های موسسات و نهادهای هنری و اجتماعی، خیریه، ورزشی، خدماتی، سیاسی و آکادمیک یا علمی را به مخاطبین خود منتقل می سازند.)
تصویرسازان بین المللی: (که در آثارشان هویت های فرهنگی، بومی، نژادی، تاریخی و جغرافیایی ملت ها و کشورها انعکاس می یابند).
تکنیکهای تصویرسازی
تکنیک مهارت تصویرگر در اجراهای مختلف می باشد که از طریق آن تصویرگر اقدام به خلق آثار نموده که این امر در ارتباط با موضوع و محتوای آن مشخص می گردد. موضوعات مختلف، تکنیک های مختلف اجرایی را نیز می طلبد.
تکنیک دقیقاً با فکر طراح در ارتباط است. تصویرگری که به تکنیک های زیادی مسلط است همانند مترجمی است که به زبان های مختلف جهانی آشنا می باشد. سبک یک پدیده ذهنی در ارتباط با زاویه دید فردی میباشد در صورتی که تکنیک با چگونگی اجرا و کیفیت مواد همراه است.
تکنیک اجرایی و قدرت دست تصویرگر موضوعی است که همواره همه صاحب نظران مسایل هنری بدان اتفاق نظر دارند و در نگاه اول قبل از آن که فکر و ایده در تصویر مشاهده شود ابتدا کیفیت اجرایی و زیبایی تکنیک استفاده شده رخ نمایی می کند. اگر در تصویرگری تکنیک ضعیفی به کار برده شود فکر و هدف تصویرگر به سختی می تواند به مخاطب انتقال یابد، چرا که تصویر فوق پایه های لرزانی دارد که هر چقدر فکر و ایده قوی به دنبال آن باشد قدرت عرضه و خودنمایی آن از بین خواهد رفت.
مداد رنگی
امکانات مشخص و عملی مدادهای رنگی از همان آغاز اختراع نظیر بسیاری از مشاهیر هنر نقاشی را جلب کرده است. مداد رنگی وسیله بسیار سودمندی است که به عنوان مکمل می تواند در اجراهای ترکیبی نظیر طرح های مقدماتی، مصورسازی کتاب، تصاویر داستانهای مصور، طراحیهای مختلف و غیره و همچنین برای ایجاد حفرهها جهت هماهنگی در سایه روشنها روی کاغذ سفید یا رنگی و نیز برای کارهایی که تنوع رنگ آمیزی را ایجاب می کند، نتیجه درخشانی به دست می دهد.
طوری که گویی تداوم دست و انگشتان نقاش است. سهولت استفاده از مدادهای رنگی، امکاناتی فراهم میسازد تا بتوان در نقاشی و مصورسازی و طرح های تبلیغاتی کارهای متنوعی ارایه دهد. کاربرد مداد رنگی دامنه وسیعی دارد: هم برای طرح های مقدماتی که تنها با چند خط و خیلی سریع شکل می گیرد به کار می آید و هم برای آثاری که اجزای دقیق و حساب شده ای دارند. با مداد رنگی می توان آثار صرفاً کلاسیک آفرید و هم کاریکاتور و طرح های هزل آمیز، علاوه بر ویژگی های کیفی مداد رنگی به لحاظ ظاهری نیز زیبا و برای نقاشی شوق برانگیز است و به طور کلی جلوهی هنری دارد.
به دست گرفتن مداد رنگی به هر حال با نوعی لذت همراه است. استفاده از این وسیله نقاشی نیز مثل هر وسیله دیگری نیاز به تجربه دارد. بافت کاغذ و نوک نرم مداد، دو عنصر اساسی نقاشی با مداد رنگی محسوب میشوند و شما باید توجه خاصی به این دو عنصر داشته باشید، مصون ماندن بعضی از پرزها نکته بسیار مهمی است که در حکم یک قاعده باید محسوبش کرد و ترکیب رنگها نیز بر اساس این قاعده میسر می شود. اگر بخواهیم که درجه سایه روشنی کاملاً مشخص و پررنگ باشد، فشار بیشتری بر مداد می آوریم و در نتیجه رنگدانه ها و موم مغزی مداد، تمام پرزها را می پوشاند و جایی را سفید باقی نمی گذارد. باید توجه کرد که نوک مداد خوب تراشیده شده باشد، کند نباشد.
به قصد تصریح در زمینه رنگ آمیزی مداد رنگی چند نکته فنی را مورد بررسی قرار می دهیم: شیوهی خطی، شیوهی خراش، شیوهی سایه پردازی، شیوهی شیاراندازی، شیوهی سفید کردن، شیوهی خطی، با ترسیم خطوط در جهات مختلف (روی هم، کنار هم، به طور متقاطع و غیره که بیش و کم به صورت تار و پود در می آیند).
می توان سایه روشنی ها، درجات تیره – روشنی و کنتراستها را شکل داد. نقاطی که دارای رنگهای تیرهای هستند، با خطوط بیشتری شکل گرفته اند و فواصل خطوط کمتر است، حال آنکه در نقاط روشن، قضیه معکوس است. در اینجا نیز، همان طور که می دانید، در مرحلهی نخست، نقاط و سطوح روشن و در مراحل بعدی نقاط تیره نقاشی شده، به عبارت بهتر، قاعده از کم به زیاد در اینجا نیز رعایت شده است.
شیوهی سایه پردازی: در این شیوه نخست قسمت های روشن رنگ آمیزی شده و بعد، مرحله به مرحله نقاط تیره و از این طریق حجم ها، سایه – روشنی ها، و درجهی تیره روشنی به کمک مداد رنگی شکل گرفته اند. لایه رنگ و خط مرئی را می توان با هم درآمیخت. منظور از مرئی در واقع این است که سطوح رنگهای ایجاد شده با مداد رنگی ضمن این که تماماً مجموعهای از خطوط هستند به نحوی محو شده اند، یا بر هم نهاده شدهاند، که در کل یک رنگبندی را شکل می دهند.
شیوه خراش دادن: در این شیوه رنگ آمیزی از رنگهای روشن شروع می شود. مجموعه کار را با همان رنگهای قبلی، منتها کمی پر رنگ تر رنگ آمیزی می کنیم و حالا نوبت به قلم خراش میرسد. با این ابزار میتوان مدل از قبل نقاشی شده را به طور خطی طراحی کرد. کار این قلم خراش دادن است. هر خطی را که خراش می دهیم مقداری از لایه چرب به جا مانده از دومین لایه را از سطح کاغذ بر می داریم. با این کار، رنگدانه اولین لایهی رنگ مداد رنگی، یعنی رنگ زیرین ظاهر می شود.
شیوهی شیاراندازی: ابتدا روی یک ورقه کاغذ پوستی نازک، به کمک مداد گرافیتی، یک طرح خطی از مدل طراحی می کنیم. بعد هم قلم حکاکی نوک گرد را روی طرح می کشیم. با فشار نوک قلم حکاکی نقش طرح بر کاغذ طراحی شکل می گیرد، بعد که کاغذ کالک را بر می داریم طرح مدل را به صورت شیار روی کاغذ طراحی نقش شده است. حالا با بهره گیری از شیوهی شیاراندازی و به کمک مداد رنگی نقش حک شده بر کاغذ بریستول را رنگ آمیزی می کنیم.
شیوهی سفید کردن: در این شیوه رنگها در این نقاشی بیشتر به رنگهای پاستل شبیهاند، محو شدهاند، رنگها حالت خاصی پیدا کرده اند – انگار چربند – به نظر می رسد که از پاستل استفاده شده اند. ایجاد چنین حالت نمودی در واقع چندان دشوار هم نیست، با مداد سفید رنگ و به روال موسوم سایه پردازی می کنیمو نقاط مورد نظر را می پوشانیم. بنابراین استفاده باعث می شود تا خطوط رنگی محو شوند و ریز دانه های کاغذ و رنگ با هم عجین شوند و در نتیجه رنگها روشنی پیدا کنند.